24 - 12 - 2023
هنر دیپلماسی و دیپلماسی هنری و آثار اقتصادی آن بر کشورها
آندره گالستیان* زهرا حسینی*
ارتباط میان هنر و سیاست، از منظر بسیاری از صاحبنظران و پژوهشگران برجسته در طول تاریخ، پنهان نبوده است. نمیتوان مدعی استقلال مطلق هنر از سیاست بود، همانگونه که نمیتوان از عدم پیوند هنر با جامعه، فرهنگ، تفکر، جغرافیا و تاریخ سخن گفت. هنر چه در خدمت سیاست و قدرت باشد و چه در تقابل با آنها قرار گیرد، به هر حال متاثر از آنهاست و علاوه بر آن، متاثر از جامعهای است که در آن به وجود میآید و رشد میکند. هر جامعه نیز متاثر از جغرافیای محل سکونت و تاریخ خود است و شاخصههای فرهنگی خاص خود را دارد که طبیعتا، قرابتها و افتراقهایی با فرهنگهای جوامع دیگر دارد. با وجود موارد ذکرشده و با توجه به این واقعیت که هنر، متاثر از عوامل بسیار متعددی است، اما باز هم نمیتوان و نباید ذات هنر را به این امور محدود کرد و فروکاست؛ زیرا ذات هنر، فی نفسه، بسیار والا و ارزشمند است و اگر هنرمند بتواند قدری فراتر از مرزهای زمان، مکان، سیاست و جامعه خود حرکت کند و علاوه بر آن، ساحت هنر را به منافع و ملاحظات شخصی نیالاید؛ در این صورت، این هنر است که میتواند خالق فرهنگ بهتر و تفکر ارزشمندتر باشد و فراتر از محدودیتهای جغرافیایی، در شکل دادن به چگونگی روابط فرهنگی بینالمللی مفید، موثر، کارا و ثمربخش نقش ایفا کند که خود میتواند به روابط بهتر و بیشتر بینالمللی بینجامد که طبیعتا و به دلایل متعدد که در این مقاله خواهد آمد، میتواند اوضاع بازرگانی و کسبوکار را نیز بهبود بخشد و باعث رشد و بالندگی اقتصادی شود.
در یک تعریف ساده، میتوان گفت که هنر، مجموعهای است از آثار یا فرآیندهایی که توسط انسان برای انتقال مفاهیم یا تاثیرگذاری بر احساسات ساخته میشوند و همراه با خلاقیت انسانی است. در هنر، تخیل برای خلق آثاری که به لحاظ زیباییشناسی ارزشمند باشند، جایگاه ویژهای دارد و توانایی، استعداد یا نبوغ در تخیل هنری از مهمترین ویژگیهای خلق آثار هنری ارزشمند است. در روزگار کنونی و با رشد و گسترش رسانههای ارتباطی، هنر، از یک سو قادر است زمینههای گستردهای را فراهم کند که از طریق آنها بتوان میراث و هویت فرهنگی را تجربه و تفسیر کرد و از سوی دیگر، میتواند فضای منحصربهفردی را برای هنرمندان، مخاطبان و دستاندرکاران مدیریت فرهنگی ایجاد کند تا در یک بستر بیطرف، گردهم آیند و به همافزایی و خلق مفاهیم و فرآیندهای ارزشمند، تاثیرگذار و مفید بپردازند.
در پژوهشهای معاصر، نقش و جایگاه هنر در ارتقای انسجام و همبستگی ملی و اجتماعی؛ افزایش آگاهی از فرهنگهای مختلف و شناخت بهتر جوامع گوناگون؛ تقویت روابط بین فرهنگی و از طریق آن، تحکیم روابط بینالمللی؛ تاثیرگذاری و کسب اعتبار بیشتر نزد سازمانها، نهادها، ارگانها، موسسات و مراجع بینالمللی؛ ارتقای سلامت و کاهش امراض روحی و روانی افراد در جوامع مختلف؛ افزایش بهرهوری نیروی کار؛ ازدیاد ارزآوری از طریق رشد صنعت توریسم، گسترش صنعت سینما و ازدیاد اجراهای تئاتر، افزایش کمی و کیفی کنسرتها، بیشتر شدن نمایشگاهها، تنوع آثار هنری و در نهایت، افزایش مراودات هنری کشورها؛ بسیار مورد بررسی و ارزیابیهای گوناگون بوده و بحث «هنر به مثابه دیپلماسی» مطرح شده است.
از طرف دیگر، با توجه به ظرایف، نکات و راهکارها در دیپلماسی و علاوه بر آن، با در نظر گرفتن روشهای گوناگون حل مسائل دیپلماتیک و همچنین با توجه به تاثیر دیپلماسی بر امور اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و هنری، بحث «دیپلماسی به مثابه هنر» نیز مطرح است. به عبارت دیگر، بسیاری از صاحبنظران معتقد هستند از آنجاکه دیپلماسی در ذات خود، همانند هنر، نیازمند دقت فراوان و توجه بسیار به ظرایف گوناگون و جزئیات مختلف است و همچنین با توجه به تاثیر فراوان آن بر جوامع و شئون مختلف زندگی بشر، دیپلماسی پویا، مناسب، جامع، کارا و موثر خود به مثابه اثری هنری است.
جهانی بودن هنر
هنر ماهیتی جهانی دارد و از تعلق صرف به زبان، قومیت، ایدئولوژی، اعتقاد، دین، مرز، سرزمین یا قلمرو خاص، بری است. تفکر انسان، خود را در آثار مختلفی از زبان و گفتوگو گرفته تا علم، فناوری، صنعت و کشاورزی نشان میدهد و هنر نمود مهمی از تفکر انسانی در سطح جهانی است که در آن، فرآیند خلاقیت و دروازههای ابتکار و خلق آثار نوین، برای همگان، بدون در نظر گرفتن سن، جنسیت، ملیت، اعتقادات مذهبی یا گرایشهای سیاسی، قابل دستیابی و در دسترس است. از سوی دیگر، امکان آن وجود دارد که مخاطب هنر نیز فارغ از این تعلقات بتواند هنر را بفهمد و ارتباط میان هنرمند و مخاطب، بدون تمام این موارد و بدون واسطه، حاصل شود. مثلا بهره بردن از یک قطعه موسیقی ساده تا یک سمفونی فاخر، دیدن یک تابلوی نقاشی یا یک مجسمه، تماشای تئاتر و موارد مشابه، در انحصار زبان، ملیت یا قومیت خاصی نیست و میتوان گفت که تاثیرگذاری هنر نیز جهانی است و بهره بردن از آثار هنری و همچنین درک، فهم و تفسیر آنها نیز ماهیتی جهانی دارد، زیرا هنر به حواس و عواطف انسانی متوسل میشود و تحت کنترل بسیاری از محدودیتها نیست و به عنوان مثال، لزوما محصور در محدودیتهای زمانی یا مکانی نیست.
جهانی بودن و عمومیت هنر، قدرت خاصی به آن میبخشد و این قدرت، بهویژه نمود بارزی در برقراری ارتباط بین انسانها با فرهنگها و اعتقادات گوناگون، پیدا میکند. انسانهایی که حتی ممکن است با زبان یکدیگر نیز آشنایی نداشته باشند، از طریق هنرهای غیرزبانی، میتوانند بدون گفت و شنود، با هم ارتباط برقرار کنند و این واقعیت، از ویژگیهای برجسته هنر است؛ حتی برقراری ارتباط نسبی با هنرهایی که زبان در آنها نقش دارد (مانند سینما، تئاتر، اپرا یا حتی آوازهای محلی و سنتی) توسط افرادی که زبان آن آثار را نمیدانند نیز بسیار جالب توجه و حاکی از عمق تاثیرگذاری و قدرت هنر است.
شاعر، ادیب، نقاش، فیلسوف و سیاستمدار برجسته آلمانی قرون هجده و نوزده میلادی، «یوهان ولفگانگ فون گوته» میگوید: رابط بیانناپذیر، اثر هنری است. هنر را میتوان آن زبان محرمی دانست که دست بر اشتراکات میگذارد و همدلی را فریاد میزند و به قول «مولوی»، شاعر برجسته ایرانی قرن هفتم هجری قمری: پس زبان محرمی خود دیگر است/ همدلی از همزبانی بهتر است. «فردوسی»، شاعر بزرگ ایرانی قرون چهارم و پنجم هجری قمری نیز ارزش و مقام هنر را بسیار والا دانسته و آن را بسیار ستوده است تا جایی که به زیبایی کامل و بسیار موجز و پرمعنی، سروده است: سخن زین درازی چه باید کشید/ هنر برتر از گوهر آمد پدید.
از آنجا که همه میتوانند از آفرینش اثر هنری و یا لذت بردن از آن برخوردار باشند، هنر به ابزار قدرتمندی تبدیل میشود که میتواند برای افزایش آگاهی فردی و ازدیاد قدرت درک مسائل؛ شناخت بیشتر جوامع گوناگون از یکدیگر و تفاهم بهتر آنها؛ ترویج گفتوگو و همدلی و همچنین ایجاد پیوند بین افراد و جوامع با زمینههای مختلف فرهنگی، قومی، ملی، مذهبی و حرفهای و علاوه بر آن؛ ایجاد عرصهها و بسترهای مناسب برای رشد و گسترش همکاریهای فرهنگی، موثر باشد که خود میتواند در زمینه توسعه همکاریهای سیاسی و حتی علمی، صنعتی و بازرگانی، نقش ایفا کند و طبیعتا میتواند مراودات بین دولتها را افزایش و تنشها در عرصه بینالمللی را کاهش دهد و در نتیجه، بدیهی است که ظرفیت آن را دارد تا به صورت موثری، باعث رشد و بالندگی اقتصادی شود. باید توجه داشت که تاثیر افزایش مراودات بین دولتها و کاهش تنشها در عرصه بینالمللی، صرفا افزایش تبادلات بازرگانی یا افزایش صادرات کالاها و خدمات گوناگون نیست، بلکه علاوه بر این موارد ارزشمند و مهم، بحثهای مربوط به توسعه گردشگری و توریسم؛ افزایش برگزاری مسابقات ورزشی گوناگون، میزبانی از رقابتهای ورزشی مختلف و همچنین برنامهریزی و به انجام رساندن تورنمنتهای بینالمللی متنوع؛ گسترش صنعت سینما؛ افزایش کنسرتهای موسیقی؛ بیشتر شدن اجراهای تئاتر؛ ازدیاد نمایشگاهها و رویدادهای هنرهای تجسمی و زیادتر شدن جشنوارههای گوناگون موسیقی، سینما و تئاتر نیز بسیار حائزاهمیت است که میتوانند باعث ارزآوری فراوان برای کشور شوند و به رشد و بالندگی اقتصاد کشور، به صورت موثری کمک کنند. همانگونه که مشاهده میشود، هنر و دیپلماسی، رابطهای کاملا پیوسته و دوسویه با یکدیگر دارند و در صورت هماهنگی و همراهی، در صورت وجود برنامه مشخص و مدون، میتوانند بر هم تاثیرات مفید و سودمندی بگذارند.
تجربه مشترک آفرینش آثار هنری میتواند فراتر از بسیاری از تقیدات و مرزبندیهای گوناگون اعتباری، روابط انسانی صمیمانهای ایجاد کند؛ روابطی که ماندگار باشند و احیانا با گفتار یا کرداری نادرست یا ناپسند، بهناگاه و ناخواسته، دچار تنش، چالش یا بحران جدی نشوند. هنر میتواند انسان را به باطن انسانی خود نزدیکتر کند و ذات پدیدهها و اشیا را به انسان، بهتر نمایان کند، همانگونه که «ارسطو»، فیلسوف برجسته یونانی قرن چهارم پیش از میلاد گفته است: هدف هنر، نشان دادن نمود ظاهری پدیدهها نیست، بلکه نشان دادن اهمیت درونی آنها است.
هنر به مثابه دیپلماسی
جهانی بودن و قدرت هنر، در کنار هم میتواند منجر به تغییرات و تحولات بسیاری در بین افراد و جوامع شود و این واقعیت، اهمیت و جایگاه «دیپلماسی هنری» را مشخص میکند. شاید یکی از دلایل این موضوع، این واقعیت باشد که هنر در پی متقاعد ساختن مردم نیست، بلکه بیشتر به دنبال نشان دادن واقعیات و برانگیختن احساسات است؛ بنابراین این قابلیت را دارد که بر رفتار افراد با یکدیگر، به روشی سازنده تاثیر بگذارد. گرچه در مقام سنجش، چنین تغییراتی همیشه و لزوما ممکن است مثبت نباشند، اما در هر حال میتوانند موجب ایجاد فضایی برای مردم شوند تا آزادانه احساسات خود را ابراز کنند و به اشتراک بگذارند. بر همین اساس، هنر، فراتر از مرزها و ساختارها، در مسیری آرام، بستری صلحآمیز و با روشهای مسالمتآمیز، در انتقال فرهنگ، ایجاد تفاهم، گسترش سازگاری و تقریب افکار موثر است. نمونه بارز چنین تاثیراتی را میتوان در اثرگذاری مشهود سینما بر فرهنگ و نزدیک کردن دیدگاهها، حتی فراتر از سیاستهای فرهنگی ملی مشاهده کرد. در این زمینه هنر میتواند به مثابه یک اهرم دیپلماتیک پرقدرت ظاهر شود، به گونهای که حتی قادر باشد تا میان مردم کشورها و ملتهای بحرانزده یا دارای مسائل و چالشهای گوناگون نیز صلح و دوستی به ارمغان آورد. نمونه بارز و متاخر موارد ذکرشده، تبادلات هنری اروپای شرقی با اروپای غربی، طی سالهای جنگ سرد است؛ زمانی که تبادل ایدهها و محصولات هنری آوانگارد، اروپا را به شکل قابلتوجهی متحد کرد؛ سالهایی طولانی که با وجود پرده آهنین و مرزهای ملی و سیاسی مستحکم، خلق آثار هنری و ارائه ایدهها و شیوههای هنری برقرار بود؛ دهههایی که انجمنهای دائمی هنرمندان به فعالیتهای خود ادامه میدادند؛ زمانی که زبان نرم هنر، در حال نزدیک کردن قلبها و احساسات و عواطف مردمان به یکدیگر بود و در یک کلام؛ زمانی که هنر، مرزها را درمینوردید. با توجه به موارد فوق، به نظر میرسد که انس و الفت و همدلی میان مردم، سالها پیش از فروپاشی مرزها در اروپا، در حال جوانه زدن بود و در این زمینه در کنار سایر هنرها، موسیقی و بهویژه موسیقی کلاسیک نقش بسیار مهمی داشت؛ بررسی تاریخ اروپا بین سالهای ۱۹۴۵ تا ۱۹۸۹ نیز این مطلب را به وضوح تایید میکند. میتوان گفت در اروپا، تقریبا همه مردم، همانگونه که سواد خواندن و نوشتن دارند، سواد موسیقی نیز دارند، میتوانند نتهای موسیقی را بخوانند و بنویسند و با نواختن حداقل یکی از آلات و ادوات موسیقی یا با خوانندگی، آشنا هستند و عمده مردم نیز شناخت و درک خوبی از موسیقی کلاسیک دارند؛ وجود ارکسترهای بسیار بزرگ با برترین استانداردهای جهانی و تعدد کنسرتهای گوناگون و متنوع در سراسر این قاره، گواه این مدعاست؛ شاید به همین دلیل است که وین پایتخت اتریش که به «پایتخت موسیقی کلاسیک جهان» شهرت دارد، در قلب اروپا واقع است و به نوعی پلی میان شرق و غرب اروپاست و علاوه بر آن، مقر تعداد قابلتوجهی از ارکسترهای معتبر در سطح جهانی است و این واقعیت نیز قابلتوجه است که طی سالهای جنگ سرد این شهر اهمیت بسیار زیادی در کل قاره اروپا داشت و به نوعی کانون موسیقی کلاسیک جهان بود.
ویژگیهای فرهنگ و هنر از دیدگاه دیپلماسی و اهمیت بسیار زیاد آن، امروزه به ویژه در کشورهای غربی، مورد توجه فراوان محافل علمی و اجتماعی قرار گرفته و به همین علت نیز انجمنهای دانشگاهی و تخصصی گوناگون، برای بررسی، توسعه و نظاممندسازی مباحث مربوطه تشکیل شده است. از جمله این انجمنها میتوان به انجمن
(ACD (Agency for Cultural Diplomacy اشاره کرد که مقر آن در وین است و به صورت فعال در زمینه مبادلات فرهنگی و هنری، در حال برگزاری برنامههای متعددی است و توجه ویژهای نیز به پروژههای هنری با تمرکز بر پروژههای مربوط به هنر معاصر دارد؛ این انجمن در زمینه دیپلماسی فرهنگی و هنری، مطالعات گستردهای را با حضور متخصصان رشتههای گوناگون انجام میدهد و امیدوار است که به نتایج چشمگیر، موثر و کارآمدی نیز دست پیدا کند. انجمن فوقالذکر، تا سال ۲۰۳۰ برنامه معینی را تدوین و هدفگذاری مشخصی را طرحریزی کرده است و در این مسیر، گامهای تعیینشدهای را برمیدارد. انجمنی با نامی تقریبا مشابه به نام
(ACD (Art as Cultural Diplomacy که مقر آن در برلن پایتخت آلمان است نیز در این زمینه، بسیار فعال ظاهر شده و مشخصا تعدادی از هنرمندان، دستاندرکاران جامعه مدنی، دانشجویان و متخصصان جوان را از سراسر جهان، گرد هم آورده است تا به بررسی نقش هنر در تحولات اجتماعی بپردازند و راهکارهای لازم را برای استفاده بهینه از پتانسیلهای موجود ارائه کنند؛ تورهای مطالعاتی منظم یک هفتهای از جمله دیگر برنامههای این انجمن است که به شرکتکنندگان، فرصتی برای حضور در سخنرانیهای دانشگاهی و سمینارها و همچنین، کارگاههای آموزشی با مشارکت کارشناسان این حوزه را میدهد؛ این برنامهها با فعالیتهای اجتماعی و فرهنگی مختلفی از جمله ارتباط مداوم و مستمر با شرکتکنندگان از طریق شبکههای اجتماعی و رویدادهای گوناگون تکمیل میشوند.
دیپلماسی به مثابه هنر
دیپلماسی و نکات و ظرایف آن و بهکارگیری و رعایت دقیق این نکات و ظرایف، برای نیل به اهداف تعیین شده، بسیاری از صاحبنظران را بر آن داشته تا از اصطلاح «هنر دیپلماسی» استفاده کنند. در واقع، دیپلماسی و هنر، در داشتن جزئیات فراوان که باید با دقت و وسواس خاص و همچنین با رعایت آداب، قواعد، اسلوبها، رویهها و دستورالعملهای مربوطه، در کنار هم قرار بگیرند تا به اهداف مورد نظر برسند، مشترک هستند. در این زمینه و در مقام مقایسه، میتوان ارکسترهای موسیقی کلاسیک را مثال زد که جزئیات فراوانی دارند و ظرایف بسیار زیادی در آنها رعایت میشوند و اسلوب و قواعد خاص خود را دارند؛ بر این اساس، شاید بتوان دستگاه دیپلماسی را به یک ارکستر سمفونی عظیم تشبیه کرد که با هماهنگی کامل، تجربه و تبحر فراوان، دانش و آگاهی بسیار و همچنین با دقت زیاد، آوا و نوای خوش پیشرفت و آبادانی روزافزون کشور را در جهان به صدا درمیآورد، سیاستهای خارجی کشور را اجرا میکند و مراودات بینالمللی را مینوازد. برخی منابع معتبر، دیپلماسی را مجموعهای از آگاهی، دانش، بینش، تجربه و تبحر دانستهاند که به کمک هنر تحلیل و در کنار هم قرار دادن این ارکان، میتواند اهداف کوتاهمدت، میانمدت و بلندمدت یک کشور را در سطح بینالمللی، محقق کند و از منافع ملی آن کشور، به نحو مطلوب دفاع کند. هنر به کار گرفتن ارکان مختلف دیپلماسی، موردی است که در بحث دیپلماسی متوازن نیز مطرح است و در این بحث، هنر ایجاد توازن بین انواع گوناگون دیپلماسی از جمله دیپلماسی سیاسی، دیپلماسی اقتصادی و دیپلماسی فرهنگی نیز مطرح میشود.
امروزه در بحث انواع دیپلماسی، دیپلماسی رسانهای نیز جایگاه ویژهای دارد و طبیعتا رسانههای صوتی و تصویری از اهمیت خاصی برخوردار هستند. طبیعی است که در بحث رسانههای صوتی و تصویری، هنر، نقش بسیار برجستهای را ایفا میکند. اوج هنرمندی در دیپلماسی رسانهای در آن است که بتوان به صورت ویژه از هنرهای زیبا، به نحو کارا و موثر، در جهت نیل به اهداف این نوع از دیپلماسی، حسن استفاده و نتیجه مناسب را دریافت کرد. در ضمن در زمینه دیپلماسی، نباید وزارت امور خارجه را به عنوان تنها دستگاه دیپلماسی کشور در نظر گرفت، بلکه دستگاههای دیگر که متولی امور گوناگون از جمله امور اقتصادی و بازرگانی، امور رسانهای و خبرگزاریها، امور فرهنگی، گردشگری، موزهها، مراکز هنری، امور ورزشی و امور اجتماعی هستند نیز نقش پررنگی دارند و استفاده مناسب از ظرفیتهای فراوان موجود در این حوزهها به صورت هماهنگ، مستمر و موثر، خود هنر بزرگی است.
نتیجهگیری
یکی از اهداف دستگاه دیپلماسی هر کشوری، به دست آوردن قدرت، اعتبار، شأن، مقام و منزلت بیشتر برای کشور متبوع خود در جهان است و هنر یکی از قدرتمندترین و مفیدترین ابزارها در این زمینه است. در همین راستا، «لودویگ فان بتهوون»، آهنگساز بزرگ آلمانی قرون هجده و نوزده میلادی گفته است: موسیقی میتواند جهان را تغییر دهد.
هنر بر زندگی افراد گوناگون در جوامع مختلف، تاثیر بسیاری میگذارد به گونهای که از طریق آن میتوان امکان دیپلماسی موفقتر و موثرتری را برای یک کشور در سطح جهان به ارمغان آورد. به عنوان مثال، تاثیر موسیقی بر افراد تا حدی است که حتی «آلبرت اینشتین» گفته است: من اگر فیزیکدان نبودم، احتمالا موسیقیدان میشدم؛ من اغلب در قالب موسیقی فکر میکنم؛ من در قالب موسیقی، خیالپردازی میکنم؛ من زندگی خود را در ارتباط با موسیقی میبینم. لازم به ذکر است که آلبرت اینشتین، از ایام طفولیت با موسیقی آشنا شده بود و اطلاعات خوبی از موسیقی کلاسیک داشت و در ضمن ویولن مینواخت.
با توجه به موارد عنوان شده، اگر هنر آنقدر تاثیرگذار است که یکی از بزرگترین فیزیکدانان طول تاریخ بشریت، در قالب موسیقی تفکر میکرد و در این قالب، به تخیل میپرداخت، جا دارد که دیپلماسی هنری در مجموعه دیپلماسی یک کشور، جایگاه ویژه و خاصی داشته باشد. از طرفی، تحلیل مناسب و در نتیجه آن، ایجاد توازن متناسب بین انواع گوناگون دیپلماسی و ارکان مربوطه، اهمیت بسیاری دارد و شایسته توجه بسیار است و میتوان گفت که این امر، خود، هنر بسیار ارزشمندی است و در این زمینه، باید توجه داشت که دیپلماسی اقتصادی که خود از دیپلماسی هنری نیز تاثیر میپذیرد، در کنار سایر انواع دیپلماسی، جایگاه بسیار برجستهای دارد. باید توجه داشت که داشتن بینش صحیح به عنوان یکی از اجزای اصلی دیپلماسی کارآمد و موثر، حائزاهمیت بسیار زیادی است و منابع گوناگون، داشتن چنین بینشی را موفقیتی ارزشمند و هنری بزرگ میدانند.
دستگاه دیپلماسی پویا، پیشرو، موثر، کارآمد، نتیجهبخش و دارای ابتکارت مثمرثمر در هر کشوری، میتواند اهداف سیاست خارجی را محقق کند و در رسیدن به اهداف اقتصادی، بازرگانی، صنعتی، فرهنگی و هنری آن کشور، نقش موثری داشته باشد. از طرف دیگر، تحقق اهداف اقتصادی، بازرگانی، صنعتی، فرهنگی و هنری یک کشور نیز میتواند دستگاه دیپلماسی را در رسیدن به اهداف سیاست خارجی آن کشور، یاری دهد. همانگونه که مشاهده میشود، تمام موارد فوقالذکر، اجزای یک مجموعه واحد در جهت تامین اهداف گوناگون یک کشور در زمینههای مختلف و لازم و ملزوم یکدیگر هستند.
وجود انجمنهایی همانند انجمنهای ACD اتریش یا آلمان در کشورمان میتواند در زمینه دیپلماسی هنری موثر باشد و باعث شتاب بهتر و کارایی بیشتر این نوع از دیپلماسی شود؛ وجود این انجمنها میتواند در تربیت نیروی انسانی در این زمینه (از جمله رایزنان فرهنگی سفارتخانههای کشور در آینده) نقش داشته و در نیل به اهداف دیپلماسی کشور تاثیرگذار باشد. بررسی دقیق ساختار این انجمنها و الگوبرداری مناسب از آنها و بومیسازی فعالیتهای مربوطه میتواند باعث به وجود آمدن انجمنهای مشابه در سطح ملی در داخل کشور شود تا اهداف از پیش تعیینشده در این زمینه را محقق کنند و در خدمت دیپلماسی کشور باشند.
امید است با بهکارگیری هنر دیپلماسی به صورت کارا و موثر، شاهد بهکارگیری دیپلماسی هنری به صورت فعال و تاثیرگذار در جهت رشد بیشتر، شکوفایی افزونتر، توسعه سریعتر و پیشرفت روزافزون کشور عزیزمان باشیم و در این راستا، امیدواریم که با طراحی دیپلماسی اقتصادی منسجم، مدون و واقعگرا برای سال ۲۰۲۴ شاهد گشایشهای اقتصادی فراوان، رفع تحریمها، ارزآوری مناسب و بالندگی صنعتی و تجاری کشورمان باشیم.
* پژوهشگر امور اقتصادی و تاریخ هنر- *پژوهشگر فلسفه دین و فلسفه هنر
لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد