چالش‌های اقتصادی هنرمندان ایرانی بررسی شد:

هنر در حاشیه

گروه پایان نامه
کدخبر: 534645
اقتصاد هنر در ایران با چالش‌های ساختاری عمیقی مواجه است که امنیت شغلی و معیشتی هنرمندان را تهدید می‌کند و نیازمند سیاست‌گذاری‌های حمایتی و توسعه زیرساخت‌های بازار هنر است.
هنر در حاشیه

جهان صنعت– در عصری که بسیاری از کشورها هنر و صنایع فرهنگی را نه‌صرفا یک جلوه تجملاتی بلکه پیشران اقتصادی، اجتماعی و حتی سیاسی می‌دانند، هنرمند در ایران هنوز برای زنده ماندن می‌جنگد. جهانی که برای موسیقی، سینما، هنرهای تجسمی و ادبیات، بازارهایی پرقدرت ساخته و هنرمندان را به بازیگران اصلی چرخه تولید ثروت بدل کرده، در ایران تنها نظاره‌گر فروپاشی زیست هنرمند است. آنچه باید سرمایه‌ انسانی این کشور تلقی شود، به‌تدریج تحلیل می‌رود؛ در سکوت، در انزوا و در فقر. بازیگر تئاتر باسابقه‌ای که به مسافرکشی روی آورده، نقاشی که برای خرید بوم و رنگ دچار تردید است، نوازنده‌ای که نمی‌تواند سازش را تعمیر کند و نویسنده‌ای که کتابش با تیراژ ۲۰۰نسخه و بدون هیچ بازگشتی از طرف ناشر منتشر می‌شود، تنها چند نمونه از هزاران روایت زیست هنری در ایران امروز است. اینها فقط دردهای شخصی نیستند بلکه نشانه‌هایی از یک بیماری ساختاری‌اند؛ بیماری‌ای به نام «بی‌اقتصادی هنر».
در کشورهای توسعه‌یافته، اقتصاد هنر بخشی از اقتصاد خلاق است که سالانه میلیاردها دلار گردش مالی دارد. به‌‌عنوان مثال، در انگلستان طبق آمار سال۲۰۲۳، صنایع خلاق ۱۲درصد از کل تولید ناخالص داخلی را تشکیل داده‌اند. در کره‌جنوبی، موسیقی پاپ (K-pop) به یک ابزار دیپلماسی اقتصادی و فرهنگی بدل شده است اما در ایران، اقتصاد هنر در خلأ تصمیم‌گیری درست، نه‌تنها رشد نکرده بلکه در بسیاری از شاخه‌ها در حال انقراض است. نبود امنیت شغلی از مهم‌ترین چالش‌های جامعه هنری کشور است. بسیاری از هنرمندان، به‌‌ویژه در رشته‌های موسیقی، تئاتر، سینما و هنرهای تجسمی، نه قرارداد رسمی دارند، نه بیمه و نه تضمینی برای استمرار شغل. اشتغال آنها بیشتر پروژه‌ای، فصلی و وابسته به روابط شخصی است. حتی بازیگرانی که در سطح اول سینما یا تئاتر فعالیت دارند، در بازه‌هایی از سال بیکار می‌مانند و برای تامین هزینه‌های اولیه زندگی خود با مشکلات جدی مواجه‌ هستند. در کنار فقدان امنیت شغلی، بی‌ثباتی بازار هنری نیز مزمن شده است. کتابی که سال‌ها برای نوشتنش وقت گذاشته شده، ممکن است حتی یک درصد را هم به نویسنده برنگرداند. آثار هنری تجسمی، در نبود نمایشگاه‌های فعال و مشتریان علاقه‌مند، بدون خریدار باقی می‌مانند. در حوزه موسیقی، هزینه‌ بالای تولید آلبوم، مجوزهای سخت‌گیرانه و نبود زیرساخت‌های مناسب برای عرضه و توزیع، مسیر فعالیت را به بن‌بست کشانده‌اند.
مساله دیگر، نبود نهادهای صنفی موثر و مستقل برای حمایت از هنرمندان است. در اغلب کشورهای پیشرفته، اتحادیه‌ها و انجمن‌های صنفی نقش مهمی در دفاع از حقوق اقتصادی، بیمه‌ای و حرفه‌ای هنرمندان دارند اما در ایران، این نهادها یا به‌شدت دولتی و وابسته‌اند، یا قدرت اجرایی و چانه‌زنی ندارند. بسیاری از هنرمندان حتی نمی‌دانند از کدام نهاد باید مطالبه کنند و در بسیاری موارد، اساسا هیچ نهاد فعالی وجود ندارد که پاسخگو باشد. از سوی دیگر، بی‌توجهی دولت به مقوله حمایت مالی و سیاستگذاری فرهنگی منسجم، باعث شده که هنر، در بهترین حالت، به یک ابزار تبلیغاتی تقلیل یابد. نهادهای فرهنگی که باید پشتیبان اقتصاد هنر باشند، بیشتر درگیر تولید محتواهای فرمایشی یا توزیع منابع میان پروژه‌های وابسته‌اند. تخصیص بودجه‌های فرهنگی نیز عموما شفاف نیست و سهم واقعی هنرمندان مستقل از این بودجه‌ها، به‌سختی قابل اندازه‌گیری است. گزارش‌هایی وجود دارد که نشان می‌دهد بخش بزرگی از این بودجه‌ها صرف پروژه‌هایی می‌شود که نه بازتاب مردمی دارند، نه کیفیت هنری.
نقش آموزش در این میان مغفول مانده است. دانشگاه‌ها و موسسات هنری، به‌جای آموزش هنر به‌عنوان یک حرفه با ابعاد اقتصادی، آن را صرفا در قالب نظریه یا مهارت هنری آموزش می‌دهند. دانشجویان فارغ‌التحصیل، بدون درک از بازار کار، حقوق مالکیت فکری، برندینگ شخصی، بازاریابی یا فروش آثار، وارد فضایی می‌شوند که نه قواعدش روشن و نه امنیتش تضمین‌شده است. در این فضای خاکستری، برخی هنرمندان تلاش کرده‌اند با استفاده از فضای مجازی و شبکه‌های اجتماعی، مسیر جدیدی برای عرضه آثار خود بیابند. پلتفرم‌های آنلاین، از اینستاگرام تا وب‌سایت‌های فروش آثار دیجیتال، به‌‌عنوان فرصت‌های نوین مطرح شده‌اند اما این فضا نیز بی‌ثبات و تهدیدشده است. فیلترینگ، نبود قانون حمایت از فروش دیجیتال آثار هنری و همچنین محدودیت دسترسی به مخاطبان خارجی، باعث شده این مسیر نیز به راه‌حل قطعی تبدیل نشود. در همین حال، بحران اقتصادی عمومی کشور، باعث کاهش مصرف فرهنگی مردم نیز شده است. خانواده‌ای که درگیر تامین نان شب است، نمی‌تواند برای خرید کتاب، بلیت تئاتر یا تابلو نقاشی هزینه کند. به همین دلیل، بازار فرهنگی به‌شدت کوچک شده و مخاطب آثار هنری، محدود به قشر خاصی شده است. این کاهش مصرف، مستقیما هنرمند را به مرز خروج از عرصه حرفه‌ای می‌رساند. وقتی مخاطب وجود نداشته باشد، تولید نیز از حرکت می‌ایستد.
با تمام این شرایط، راه برون‌رفت وجود دارد اما نیاز به اراده‌ سیاسی و اجتماعی واقعی دارد. نخست باید دولت، هنر را به‌عنوان «شغل» به رسمیت بشناسد و قوانین حمایتی شفاف برای آن وضع کند. باید قراردادهای شغلی، بیمه تامین اجتماعی، بازنشستگی و مزایای شغلی برای هنرمندان تعریف شود. نهادهای صنفی باید تقویت شوند و استقلال داشته باشند تا بتوانند از حقوق اعضای خود دفاع کنند. دوم، لازم است زیرساخت‌های بازار هنر گسترش یابد: از پلتفرم‌های فروش آنلاین گرفته تا ایجاد صندوق‌های حمایت مالی از پروژه‌های هنری. سرمایه‌گذاران بخش‌خصوصی نیز باید برای ورود به حوزه هنر تشویق شوند؛ با معافیت‌های مالیاتی یا تضمین بازگشت سرمایه. هنر، مانند هر حوزه اقتصادی دیگر، نیاز به «فضای کسب‌وکار» دارد. سوم، آموزش هنر باید با مفاهیم اقتصادی همراه شود. دانشجوی هنر باید بداند چگونه آثار خود را قیمت‌گذاری کند، چگونه قرارداد ببندد، چگونه تبلیغ کند و چگونه از حقوق مالکیت فکری خود دفاع کند. بدون آموزش این مهارت‌ها، هنرمند حتی اگر نابغه باشد، در بازار محکوم به شکست خواهد بود. چهارم، نگاه فرهنگی حاکم باید تغییر کند. هنر را نمی‌توان فقط با معیارهای ایدئولوژیک یا تبلیغاتی سنجید. باید تنوع، خلاقیت، نقد اجتماعی و حتی اعتراض هنری به رسمیت شناخته شود. هنرِ کنترل‌شده، هنر نیست بلکه ابزاری خنثی و بی‌اثر است. تنها در فضایی باز، تولید خلاق و بازار پویا شکل می‌گیرد. باید بدانیم که هنر سرمایه‌ اجتماعی یک ملت است. اگر امروز هنرمند ما در فقر زندگی می‌کند، فردا باید هزینه‌ فروپاشی فرهنگی را بپردازیم. توسعه اقتصادی بدون توسعه فرهنگی ممکن نیست و توسعه فرهنگی بدون امنیت اقتصادی برای هنرمند، رویایی محال است.
درنهایت به‌وضوح می‌توان دریافت که اقتصاد هنر در ایران با چالش‌های ساختاری و عمیقی مواجه است که امنیت شغلی و معیشتی هنرمندان را به‌شدت تهدید می‌کند. نبود حمایت‌های مالی مناسب، عدم وجود نهادهای صنفی مستقل و موثر، خلأهای قانونی در حوزه حقوق مالکیت فکری و عدم توجه کافی به آموزش مهارت‌های اقتصادی برای هنرمندان، از جمله موانعی هستند که توسعه اقتصاد هنر را در کشور محدود کرده‌اند. با وجود ظرفیت‌های بالقوه‌ای که در هنر و فرهنگ ایران وجود دارد، عدم برنامه‌ریزی منسجم و سیاستگذاری‌های ناکارآمد، موجب شده است که هنرمندان نتوانند از استعدادها و توانمندی‌های خود بهره‌برداری اقتصادی کنند. برای بهبود این وضعیت، لازم است که دولت و نهادهای مرتبط، با تدوین و اجرای سیاست‌های حمایتی، ایجاد زیرساخت‌های مناسب برای بازار هنر، تقویت نهادهای صنفی مستقل و ارائه آموزش‌های مرتبط با مهارت‌های اقتصادی، زمینه را برای توسعه پایدار اقتصاد هنر فراهم کنند. بدون تردید، توسعه اقتصاد هنر نه‌تنها به بهبود وضعیت معیشتی هنرمندان منجر می‌شود، بلکه می‌تواند نقش مهمی در ارتقای فرهنگ عمومی، افزایش اشتغال و رشد اقتصادی کشور ایفا کند. بنابراین توجه جدی و فوری به این حوزه، از ضروریات توسعه همه‌جانبه و پایدار ایران است.

سایت خوان