4 - 02 - 2024
هراس از جنگ
مهدیه بهارمست- این روزها تنشها میان ایران و آمریکا بیشتر شده است. برخی مردم بر این عقیدهاند که کشور هر لحظه وارد جنگ میشود. در کوچه و بازار حرف از جنگ، قحطی و آوارگی است. چهبسا این روزها با افزایش قیمت ارز زنگ خطری را برای مردم به صدا درآورده است، اما اینکه جنگ در حال شروع است یا خیر را باید کارشناسان سیاسی بگویند. چیزی که این روزها دامان مردم را گرفته، استرس و اضطراب وقوع احتمالی جنگ در کشور است، چراکه براساس گزارشها ۵ میلیون ایرانی در جنگ تحمیلی شرکت داشتهاند که ۱۹۰ هزار نفر کشته و ۶۷۲ هزار نفر مجروح شدهاند. جنگ هشت ساله ایران و عراق در ۳۱ شهریور سال ۱۳۵۹ شروع شد و تابستان سال ۱۳۶۷ بعد از پذیرفتن قطعنامه سازمان ملل از سوی ایران به پایان رسید، اما مردم هیچگاه روزهای سیاه آن دوران را فراموش نخواهند کرد. حال که این روزها سایه جنگ بر ایران افتاده، جامعه بیش از همیشه دلهره دارد. به عقیده روانشناسان اینکه جامعه شاهد تنشهای میان ایران با کشورهای دیگر است، اضطراب انتظار حادثه دارد که درد بزرگی است و کمتر از خود فاجعه نیست. از سوی دیگر درگیری و خشونت مسلحانه، ساختارهای اجتماعی را مختل میکند و جمعیت غیرنظامی را در معرض فشارهای شدید روانی قرار میدهد. پژوهش جهانی در سال ۲۰۱۵ نشان داد که ارتباط مستقیم بین جنگ و اختلالات روانی مانند افسردگی و اضطراب وجود دارد. بیشتر افرادی که در معرض حوادث جنگی و خشونتهای بالقوه قرار گرفتهاند، به نوعی به پریشانی روانشناختی دچار شدهاند. یافتههای پژوهشهای جهانی نشان میدهد که ۱۵-۲۰ درصد از جمعیت مبتلا به بحران، دچار اختلالات روانی خفیف تا متوسط، مانند افسردگی، اضطراب و اختلالات استرس پس از سانحه میشوند و ۴،۳ درصد دچار اختلالات روانی شدید، مانند روانپریشی، افسردگی و اضطراب ناتوانکننده میشوند که بر توانایی عملکرد و زنده ماندن آنها تاثیر میگذارد. اگر این آسیبها به طور درست شناسایی نشود و مورد توجه قرار نگیرد، ممکن است سلامت روانی و سلامت اجتماعی طولانیمدت، هر دو در معرض خطر قرار گیرد. نتایج دو پژوهشی که در مورد اثرات روانی جنگ افغانستان در سالهای قبل انجام شده، بیانگر اثرات ناگوار جنگ و درگیری بالای صحت روان بوده و سبب افزایش بیماری روانی شده است. یکی از این پژوهشها بر ۸۰۰ تن که بالاتر از ۱۵ سال داشتهاند، صورت گرفته است. این پژوهش نشان میدهد که ۶۲ درصد از پاسخدهندگان حداقل چهار رویداد «تروما» را طی ۱۰ سال گذشته تجربه کردهاند. علائم افسردگی در ۷/۶۷ درصد از پاسخدهندگان، علائم اضطراب در ۲/۷۲ درصد و اختلال استرس پس از سانحه در ۴۲ درصد افراد شامل در این پژوهش دیده شده است. معلولان و زنان از وضعیت بهداشت روانی ضعیفتری برخوردار بودند و بین وضعیت بهداشت روانی و حوادث آسیبزا، رابطه معناداری وجود داشت. پژوهش دوم برای تخمین شیوع علائم روانپزشکی، شناسایی منابع مورد استفاده برای حمایت عاطفی و عوامل خطر و ارزیابی پوشش فعلی نیازهای اساسی در ولایت ننگرهار انجام شد. حدود ۱۰۱۱ تن که بالاتر از ۱۵ سال داشتند، به پرسشهای این پژوهش پاسخ دادند. تقریبا نیمی از مردم حوادث آسیبزا را تجربه کرده بودند. علائم افسردگی در ۵/۳۸ درصد پاسخدهندگان، علائم اضطراب در ۸/۵۱ درصد و تروما در ۴/۲۰ درصد مشاهده شد. رقم بالای علائم با تعداد بیشتری از حوادث آسیبزای تجربهشده، همراه بود. رقم زنان از مردان بالاتر بود. در شرایط حاضر که با جنگ اوکراین و روسیه و بدتر از آن با جنگ اسرائیل و فلسطین مواجه هستیم مراقبتهای بهداشت روان میتواند بخشی از پاسخهای انسانی و کمکرسانی به حساب آید. از آنجایی که جمعیتهای آسیبدیده در معرض خطر افزایش اختلالات روانی و پریشانی روانشناختی قرار دارند، بیتفاوتی نهادهای اجتماعی و حمایتی میتواند ظرفیت محلی را برای پاسخگویی به شدت تحت فشار قرار دهد و در مناطقی که گروههای امدادرسان محلی وجود نداشته باشند یا ساختار این نهاد ضعیف و ناتوان باشد، آسیبپذیری جمعی را افزایش میدهد. حال که سایه جنگ بر سر ایران به وجود آمده، ایرانیها بیش از همیشه نگران آینده خود هستند. به عقیده بسیاری از کارشناسان جامعه ایران هنوز درگیر مجروحان جنگی ۸ ساله است و طبیعتا این جامعه توان بار روانی یک مصیبت عظیم دیگر را ندارد. در این میان اطمینانبخشی دولت برای انسجام روان مردم در این روزها حائزاهمیت است. ابراز شفاف تصمیمات حاکمیت درخصوص وضعیت موجود به جامعه برای انسجامبخشی روان آسیبدیده مردم فوقالعاده کلیدی است.
جامعه توان جنگ دیگری ندارد
«علی نیکو» روانپزشک درخصوص تبعات روحی و روانی تنشهای موجود میان ایران و آمریکا به «جهانصنعت» گفت: برای بیان نظریاتم ابتدا با این شعر «مروان مخول» شروع میکنم؛ «برای نوشتن شعری که سیاسی نباشد، باید گوش سپرد به صدای پرندگان، باید قطع شود صدای این جنگنده». به هر حال آدمی به سختی میتواند تعادل روانی خود را در طول زندگی حفظ کند، بنابراین کوچکترین موضوعاتی میتواند تعادل روانی او را بر هم بزند. مردم ایران ۸ سال جنگ تحمیلی را تجربه کردند، حال صحبتها از احتمال وقوع جنگ دوباره تمام اقشار جامعه را تحت تاثیر قرار داده است. وی افزود: برخی از مردم به دلیل تنشهای موجود در خاورمیانه هر لحظه انتظار وقوع جنگ در ایران را میکشند که همین اضطراب انتظار گاهی به اندازه خود فاجعه آسیبزاست. ماه گذشته هم با بروز تنش میان ایران و پاکستان جامعه بار دیگر دچار اضطراب انتظار شد، بنابراین همین موضوع که جامعه در ابهام بزرگی روزگار را سپری میکند، دلهره و افسردگی را میان آنها تشدید میکند. به هر حال به قول ساموئل بکت همه چیز به پایان میرسد، جز انتظار! در نتیجه این انتظار جنگ درد بزرگی است و کمتر از خود فاجعه نیست. نیکو ادامه داد: نباید فراموش کرد که جنگ، تحقیر انسانیت، آینده، گذشته، خانه و تقریبا تحقیر همه چیز یک انسان است، زیرا افراد در جنگ همه دارایی مادی و معنوی خود را از دست میدهند. به قول ویلیام فاکنر از دست دادن یک عروسک برای کودک به اندازه تاج پادشاهی برای یک پادشاه میتواند غمانگیز باشد، بنابراین در روزگاری که انسان به یکی از خوفانگیزترین دشمن خودش تبدیل شده و رسانهها و واقعیتهای موجود بر طبل جنگ میکوبند، کافی است روان جامعه دچار حمله هراس شود. این روانپزشک اظهار کرد: در جامعهای که هر روز با اخبار منفی ازجمله نوسانات ارزی، مرگ تالابها، فسادهای اداری و غیره روبهرو است، اما همچنان با اشتیاق به دنبال یک زندگی معمولی پیش میرود برافراختن پرچم جنگ به نوعی یک ضربه کاری برای جامعهای است که میخواهد کمر راست کند برای ادامه زندگی. در کشوری که هنوز آسیبدیدگان جنگ حضور دارند و جامعه تا به امروز زخم غواصها را ترمیم نکرده، وقوع جنگ دوباره فاجعهآفرین است. اجازه دهید اول سرتاپای گلآلود غواصان کربلای ۴ را پاک کنیم تا بعد به آسیبدیدگان بعدی برسیم، چراکه هنوز صدای نالههای مجروحان جنگ ۸ ساله پس از سه دهه به گوش میرسد. هنوز که هنوزه بیمارانی دارم که وقتی بوی خون به مشام آنها میرسد، دچار حمله عصبی میشوند. مجروحان جنگی ما هنوز هر شب با کابوس میخوابند. به نظرم این جامعه توان بار روانی یک مصیبت عظیم دیگر را ندارد. وی در آخر بیان کرد: انسان ضربهپذیرتر از آن چیزی است که تصور میکنید. ما در این نقطه از خاورمیانه رویاها و آرزوهای بزرگی نداریم و تنها میخواهیم زندگی عادی داشته باشیم. در این میان اطمینانبخشی کسانی که تصمیمات آنها کارساز است برای انسجام روان مردم در این روزها حائزاهمیت است. اطمینانبخشی از نوع تصمیماتی که در راستای امور سیاسی گرفته میشود و ابراز شفاف آن به جامعه که در پی درگیری جنگی نیستند و خواهان دوری از جنگ و حفظ کشور از وقوع احتمالی هر اتفاقی در کشور هستند، میتواند برای انسجامبخشی روان آسیبدیده مردم نکته کلیدی باشد، اگرچه رسانهها نیز باید در این امر دقت ویژهای به خرج دهند.
لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد