29 - 09 - 2016
نگاه پوپولیستی ترامپ به اقتصاد
ضیاء مصباح- مفاهیم چپ و راست، آنگونه که در تاریخ اروپا شکل گرفته، چندان با ویژگیهای جامعه سیاسی در آن سوی اقیانوس اطلس نمیخواند. حتی صفت لیبرال در آمریکا، برخلاف اروپا در مورد آن دسته از جریانهای سیاسی به کار میرود که از دخالت دولت در اقتصاد هواداری میکنند. انزواگرایی و آرمانگرایی آنهایی که از بیرون به جامعه آمریکا مینگرند با توجه به آنچه در پیکار انتخاباتی کنونی بر سر گزینش چهلوپنجمین مهمان کاخسفید واشنگتن میگذرد، باور دارند تحولات سیاسی در این جامعه هیچگاه به اندازه امروز پیچیده و شگفتانگیز نبوده است.
عاملی که به پیکار بر سر انتخاب رییسجمهور آتی ایالات متحده جنبه استثنایی بخشیده، رفتار و گفتار دونالد ترامپ است که زیر پرچم حزب جمهوریخواه به میدان آمده و بخش بسیار بزرگی از فضای رسانهای را در این کشور زیر سلطه خود دارد.
به نظر میرسد بخش مهمی از تحلیلگران آمریکایی نیز در برابر پدیده ترامپ گرفتار سردرگمی هستند. آنچه در گفتمان نامزد حزب جمهوریخواه جایگاهی عمده دارد، تاکید دائمی او بر ضرورت به وجود آوردن آمریکایی است که قرار است تئوریبافیهای به قول او «نخبگان و صاحب امتیازان واشنگتن را دور بریزد و به جای غرق شدن در های و هوی دنیایی پیچیده از منافع خود در چارچوب مرزهای ملیاش دفاع کند (آمریکاییسم). اصل مورد علاقه ترامپ آمریکاییسم است نه گلوبالیسم (جهانگرایی).
انگشت اتهام او، در میان شور و هلهله هوادارانش، مدام آنچه را که دشمن منافع آمریکا به شمار میآورد، نشانه میرود از مهاجران مکزیکی گرفته تا پیروان اسلام و واردات چینی و تعهدات ایالات متحده در سازمانهای منطقهای و جهانی.
آمریکاییسم پیشنهادی دونالد ترامپ در یکی از گرایشهای سنتی تاریخ ایالات متحده آمریکا ریشه دارد. سخن بر سر «انزواگرایی» (ایزولاسیونیسم) است که همیشه رو در روی یکی دیگر از گرایشهای قدیمی این کشور مقتدر از هر لحاظ در راستای انترناسیونالیسم ترقیخواهانه قرار داشته یا آنچه در ادبیات سیاسی آمریکا ایدهآلیسم (آرمانگرایی) نامیده شده است. به باور ایدهآلیستهای آمریکایی، بشریت در جستوجوی آزادی و دموکراسی است و آمریکا باید در راه دستیابی به این هدف به ملتها کمک کند.
با تکیه بر همین آرمانگرایی بود که توماس جفرسون، سومین رییسجمهور آمریکا در اواخر قرن هجدهم به دفاع از انقلاب فرانسه برخاست و پرزیدنت ویلسون نیز در سال ۱۹۱۷ ارتش آمریکا را برای مشارکت در نبردهای جنگ جهانی اول به اروپا کشاند.در رویارویی با ایدهآلیسم نوع آمریکایی، طرفداران انزواگرایی بر این باورند که باید از رویابافیها دست برداشت و خداوند را سپاس گفت که ایالات متحده را میان دو اقیانوس اطلس و آرام قرار داده تا از آشوب جهان در امان بماند.کشمکش میان این دو گرایش قدمتی به اندازه تاریخ آمریکا دارد ولی در میان کسانی که تا مقام نامزدی یکی از دو حزب بزرگ این کشور پیش رفتهاند، دستکم در دوران بعد از جنگ جهانی دوم، هیچ شخصیتی تاکنون در دفاع از انزواگرایی به اندازه دونالد ترامپ بیپروا نبوده است. گفتمان نامزد حزب جمهوریخواه موجی از پرسش و تردید را در میان متحدان سنتی آمریکا برانگیخته با این بیم که پیروزی او، اگر تحقق یابد با ایجاد یک زمینلرزه در روابط بینالمللی، مرزهای میان دوستان و دشمنان واشنگتن را در هم میریزد.
چنین پیداست که مرزشکنیهای دونالد ترامپ بنیانهای نظری حزب جمهوریخواه آمریکا را نیز با چالشهای جدی روبهرو کرده است. میان مواضع ترامپ در عرصههای داخلی و بینالمللی و گرایشهای سنتی حزبی که او را به میدان نبرد انتخاباتی فرستاده، تضادهای آشکاری وجود دارد.
این تضادها در برنامه اقتصادی دونالد ترامپ که خطوط عمده آن دوشنبه هشتم آگوست برابر با ۱۸ مرداد در شهر دیترویت ایالت میشیگان اعلام شد، برجستگی بیشتری دارد:یک- کاهش قابل ملاحظه مالیاتها: آنگونه که دونالد ترامپ وعده داده با دکترین بنیادی حزب جمهوریخواه آمریکا در راستای کم کردن فشارهای مالیاتی البته هماهنگ است. او میخواهد مالیات بر شرکتها را از ۳۵ به ۱۵ درصد کاهش دهد و سقف حداکثر را برای مالیات برآمد به ۲۵ درصد پایین آورد.
تا اینجا تضادی در کار نیست. تضاد زمانی آشکار میشود که ترامپ برخلاف سنن جمهوریخواهان آمریکا خواستار ایجاد یک دولت حمایتگر (از طریق نظام بیمههای اجتماعی و بازنشستگی) و مداخلهجو است. در واقع او برای جلب رایدهندگان متعلق به طبقات کمدرآمد به ویژه در میان سفیدپوستان آمریکا با لیبرالیسم ملهم از دوران رونالد ریگان فاصله گرفته و دیگر از کاهش مداخله دولت به منظور کم کردن هزینهها در راستای دستیابی به تعادل بودجه، دفاع نمیکند. به علاوه او برای سرمایهگذاری در طرحهای زیربنایی و نظامی و افزایش مراقبت در مرزهای کشور، برنامهها دارد.در این شرایط این پرسش پیش میآید که نامزد حزب جمهوریخواه برای ایجاد این معجزه مالی (کاهش مالیاتها همراه با افزایش هزینهها) چه راهحلی پیشنهاد میکند؟ میتوان پیشبینی کرد که با این برنامه پوپولیستی، کسری بودجه و بدهی دولت بهگونهای سرسامآور افزایش خواهد یافت.دو- تضاد بسیار مهم دیگری که از لحاظ اقتصادی میان گفتمان و برنامههای دونالد ترامپ از یکسو و سنت حزب جمهوریخواه آمریکا وجود دارد در عرصه روابط بینالمللی اقتصادی است.جمهوریخواهان آمریکا به ویژه بعد از ورود رونالد ریگان به کاخ سفید در سال ۱۹۸۰، نقش بسیار مهمی در آزادسازی بازرگانی و سرمایهگذاری بینالمللی و پیشبرد فرآیند «جهانی شدن» ایفا کردند. ترامپ با پشت کردن به این جریان به ناسیونالیسم اقتصادی روی آورده است.او شرکتهای کشورش را تشویق میکند که سرمایههای خود را از مکزیک یا چین به خاک آمریکا بازگردانند و همزمان میخواهد برای کالاهای وارداتی به ویژه از قدرتهای نوظهور تعرفههای گمرکی بسیار سنگینی وضع شود و به سادگی فراموش میکند که کشورهای دیگر هم میتوانند راه ورود کالاهای آمریکایی را به سرزمینشان ببندند.
در همین زمینه آنچه بیش از همه در محافل اقتصادی سروصدا به پا کرد، گفتههای ترامپ درباره نظام بازرگانی بینالمللی بود. او موافقتنامههای بازرگانی منطقهای و نیز سازمان تجارت جهانی را فاجعه توصیف کرد و حتی احتمال خروج آمریکا از این سازمان را به میان کشید. او همچنین پیمان مبادله آزاد اقیانوس آرام را که آمریکا به تازگی با ۱۱ کشور آسیایی امضا کرده، زیر سوال برد و نیز پیمان مبادله آزاد آمریکای شمالی را که از سال ۱۹۹۴ به این سو سه کشور آمریکا، کانادا و مکزیک را دربر میگیرد.
بنابراین اغراقآمیز نخواهد بود در صورت ورود دونالد ترامپ به کاخ سفید فصلی تازه در تاریخ روابط بینالمللی اقتصادی آغاز خواهد شد و دادههای بنیادی در روابط میان قدرتها نیز پیرامون ملاکهایی تازه شکل خواهند گرفت.
Z.Mesbah1944i@gmail.com
لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد