نقطه ضعف تهران در جنگ ۱۲‌روزه

گروه جامعه
کدخبر: 544046
تهران در جنگ ۱۲‌روزه دچار غافلگیری شد و ظرفیت‌های خدماتی و اجتماعی آن نتوانست نیازهای ضروری را برآورده کند.
نقطه ضعف تهران در جنگ ۱۲‌روزه

جهان صنعت– تجربه یک جنگ ۱۲‌روزه سنگ محک ظرفیت‌های خدماتی و اجتماعی بود، شهری مانند تهران با جمعیت متغیر میلیونی ناگهان گرفتار یک حمله نظامی شد؛ حمله‌ای که برخی معتقدند در مواجهه با آن ظرفیت‌های خدماتی شهر دچار غافلگیری شد به‌طوری‌که نه از آژیری خبر بود نه پناهگاهی اما در مقابل ظرفیت‌های اجتماعی همه را غافلگیر کرد. باوجود همه اختلافات زمانی‌که ایده ایران مطرح شد خیلی‌ها اختلافات را کنار گذاشتند، اگرچه معلوم است برای پایدار ماندن این همبستگی تغییراتی باید انجام شود و احتمالا مخاطب اول این تغییرات جریان سیاستگذار است. حسین ایمانی جاجرمی، جامعه‌شناس و عضو هیات علمی دانشگاه تهران معتقد است با باز شدن فضای مشارکت می‌شود زمینه‌های همبستگی را تقویت کرد. به‌عقیده این جامعه‌شناس از سال‌ها قبل گفته شده بود که یک نیروی اجتماعی به‌نام زنان در کشور در حال شکل‌گیری است اما عده‌ای به‌جای اینکه این نیروی اجتماعی را جذب کنند با سیاست‌های سختگیرانه سعی کردند با آن مقابله کنند. عدم پذیرش گروه‌های اجتماعی و عدم جلوگیری از تریبون‌هایی که فقط یک‌ صدا را نمایندگی می‌کنند از جمله مواردی هستند که ایمانی جاجرمی از آنها به عنوان آسیب یاد می‌کند.

در این گفت‌وگو علاوه‌بر بررسی ظرفیت‌های اجتماعی در مواجهه با جنگ، نکاتی درباره «شهرکُشی» و ظرفیت‌های «سازمان دفاع غیرنظامی کشور» بیان شده است. گفت‌وگو را در ادامه بخوانید.

شهری مانند تهران چطور می‌تواند در برابر جنگ تاب‌آوری داشته باشد؟

البته این ۱۲روز جنگ نبود و خدا کند جنگ هم نشود، این ۱۲روز درگیری بود. جنگ چیزی است که در غزه یا مثلا در شهر ماریوپل اوکراین رخ داد  چراکه در این‌ موارد «شهرکُشی» اتفاق افتاد.

این «شهرکشی» چه نشانه‌هایی دارد؟

یعنی تمام زیرساخت‌ها و تاسیسات شهر مورد حمله نظامی قرار می‌گیرد و به غیرنظامی‌ها حمله مستقیم انجام می‌شود. البته این ۱۲روز هم احتمال زیادی داشت که به جنگ تمام‌عیار تبدیل شود، با این نقاط قوت و ضعف ما را نشان داد، به‌نظرم جدا از مسائل نظامی و امنیتی که در تخصص ما نیست در سایر موارد مثل مسائل خدماتی و اجتماعی حتما باید یک گزارش ملی تهیه شود.

نقطه ضعف تهران چه بود؟

به‌نظرم غافلگیری بود، میلیاردها تومان پول خرج سازمان‌هایی مثل دفاع غیرعامل یا مدیریت بحران کردیم که در چنین روزهایی به‌کار بیایند ولی تا سه،چهار روز کاملا منفعل بودند. این نشان می‌دهد سناریوی حمله هوایی را تمرین نکردند و آمادگی نداشتند و این درحالی است که ما از قبل از انقلاب سازمانی داشتیم به نام «سازمان دفاع غیرنظامی کشور» در آن مساله حمله هوایی تمرین شده بود، حتی آن آژیری که زمان جنگ عراق علیه ایران در شهر به‌گوش می‌رسید کار آن سازمان بود.

در این ۱۲روز ما صدای آژیر در تهران نشنیدیم؟

تشکیلاتش را داریم اما آنها هم غافلگیر شده بودند. از آدم‌های عادی مانند ما انتظاری نمی‌رود اما برای چنین مواقعی سازمان‌هایی وجود دارند که در اصطلاح به آن «دفاع شهری» می‌گویند، در واقع از این سازمان‌ها خبری نبود. ما در خاورمیانه زندگی می‌کنیم بنابراین نیاز به این تمرین‌ها داریم. انگار فراموش کردیم در سال ۱۳۵۹ به ایران حمله نظامی شد و هشت سال درگیر جنگ بودیم. بیشتر یک روایت احساسی از جنگ کردیم درحالی‌که از آن تجربه هشت ساله باید درس می‌گرفتیم به‌ویژه برای شهرسازی و دفاع شهری.

ما امروز با رژیم صهیونیستی درگیر هستیم و چنین حمله‌ای از قبل هم پیش‌بینی می‌شده یعنی مساله جدیدی نیست بنابراین سناریوی حمله به ایران جدی بوده در نتیجه ما نباید غافلگیر می‌شدیم. خیلی از مردم ما تجربه جنگ را ندارند، این تجربه برای برخی استان‌ها و بعضی افراد که در دهه‌۶۰ زندگی می‌کردند وجود داشت ولی بخش عمده جمعیت خالی از تجربه جنگ بودند. شما دیدید که جمعیت زیادی از تهران خارج شدند، مردم حدود ۱۸‌ساعت در ترافیک گیر کردند، در شهرها برخی کالاها کمیاب شدند اما اگر در برابر حملات هوایی آمادگی داشتیم نیازی به این جابه‌جایی جمعیت نبود بلکه پناهگاه‌ها مشخص بود و با تمرینی که از قبل انجام شده بود می‌توانستیم امنیت را برقرار کنیم.

در این ۱۲روز ستاد مدیریت بحران در شهر تهران مرجعیت خبر نشد؟

خیر، طبق قانون شهردار تهران مدیر بحران تهران است. شهردار باید در آن ایام با مردم صحبت می‌کرد و روحیه می‌داد اما انگار هیچ‌کس آماده نبود. به نظرم این درگیری درس بزرگی داشت که باید از آن یاد بگیریم، فرض کنیم درگیری دوباره شروع شود یا بعدها مجدد به ما تجاوز نظامی شود، آیا برای دفاع شهری نباید کاری انجام دهیم؟ مبحث ۲۱ مقررات ملی ساختمان مربوط به پناهگاه است بنابراین الان باید تحقیق و بازرسی شود که چرا انجام نشده و چه کسانی تکلیف خودشان را انجام نداده‌اند.

آقای دکتر درباره درس‌هایی که باید از این ۱۲روز در حوزه خدمات شهری بگیریم گفتید، درخصوص مسائل اجتماعی چطور، امروز درباره تاثیر همبستگی و همگرایی اجتماعی صحبت‌های زیادی می‌شود، ما در آن ایام با چنین چیزی مواجه شدیم؟

به ‌نظرم به بررسی بیشتری نیاز دارد، ما می‌توانیم خوشبینانه بگوییم خوب بود اما نیاز دارد واقع‌بینانه به آن توجه کنیم، جنگ چنان اثرات عمیق و گسترده‌ای دارد که شما نمی‌توانید انتظار داشته باشید که زیرساخت اجتماعی بتواند آن را تحمل کند. جنگ نیازمند سازماندهی و ظرفیت اداری، انسانی، مالی، تجهیزاتی و پشتیبانی زیادی است. مردم در حد مقدورات می‌توانند به یکدیگر کمک کنند. خودم در بجنورد دیدم که فردی نوشته بود واحد مسکونی خود را در اختیار کسانی قرار می‌دهد که به‌خاطر حمله به ایران خانه‌شان را ترک کردند اما این وضعیت چند روز می‌تواند ادامه پیدا کند، این وضعیت را نمی‌شود به نیت خیرخواهانه آدم‌ها واگذار کرد.

زندگی اجتماعی پایه‌هایی دارد که یکی از آنها نوع‌دوستی است و در مشکلات آدم‌ها به‌یکدیگر کمک می‌کنند اما وقتی مثلا ابعاد جنگ گسترده شود افرادی که به دیگران کمک می‌کردند خودشان هم دچار مشکل می‌شوند. نکته دیگر اینکه ما در جامعه مدرن زندگی می‌کنیم، وقتی شهری ۸میلیون جمعیت دارد نیاز به مدیریت و سازماندهی دارد، برای ۱۰‌روز ممکن است که نیات خیرخواهانه عمل کند ولی شما نمی‌توانید در دراز‌مدت روی آن حساب کنید، برای همین در چنین روزهایی معماری ساختمان‌ها، ظرفیت‌های اورژانس و آتش‌نشانی اهمیت دارد. ما تجربه جنگ هشت ساله را نادیده گرفتیم.

وب گردی