27 - 04 - 2024
نقش کمرنگ تجارت در تولید ناخالص داخلی ایران
آنوش رحام*
اگر بخواهیم به چالشهای اصلی حوزه تجارت در کشور نگاهی داشته باشیم، در ابتدا باید به فضای کلی اقتصاد و تبعات ناشی از آن اشاره کرد. متاسفانه ساختار اصلی نظام تجارت در کشور ما ساختاری سرکوبشده است، بهطوری که ایدههای نادرستی همچون جایگزینی واردات و خودکفایی در تولید در سالهای گذشته، همواره باعث شده به جای تسهیل قوانین و مقررات بخش تجاری، تجارت مرتبا با موانع غیرتعرفهای روبهرو شود. این موانع غیرتعرفهای، بوروکراسیها و مقرراتزایی در کشور در طول سالها، لایهای تنومند و موانع بسیار بزرگ ریشهای را ایجاد کرده است که اساسا نیازمند اصلاح در نظام تجارت و بازرگانی است و تا زمانی که این اصلاحات، به صورت واقعی با همه ملاحظات و مفروضات نقش تجارت در اقتصاد شکل نگیرد، نمیتوانیم تجارتی فعال، پویا، چابک و سیال داشته باشیم.
بهطور کلی نقش تجارت در (GDP) تولید ناخالص داخلی کشور ما پایین است و عددی در حدود ۵/۹درصد است. البته بعضا محاسبات نادرستی درخصوص مقادیر واردات، صادرات و تراز تجاری و اثر آن بر GDP صورت میگیرد در حالی که چنین محاسباتی، غلط است چراکه بخش بزرگی از کالاهای صادراتی ما متاثر از واردات است. این وضعیت، در شرایطی است که در کشورهای دیگر و کشورهای پیشرفته، این عدد به مراتب بالاتر است. در برخی کشورها حتی ۷۰درصد GDP متاثر از تجارت است. برخی کشورها همچون امارات در منطقه ما در بخش تجارت و خدمات تجارت به شدت موفق هستند.
بر این اساس کالاهایی که حتی توسط این کشور تولید نمیشود، در اقتصاد کشور مذکور اثر فزاینده رشد اقتصادی دارد و باعث میشود که آنها بتوانند از منافع آن برخوردار شوند.
متاسفانه علیرغم اینکه ایران موقعیت ویژهای در منطقه دارد و کشور تجارتپذیری است که شاخصهای تجارت میتوانند به شکل خیلی خوبی در آن رشد پیدا کنند، اما یک منطق بسیار غلط همواره در ذهن مدیران ارشد دولتی وجود دارد که تجارت بر ضد تولید است.
از این رو همواره شاهد این بودهایم که تجارت به نفع تولید محدود شده، در حالی که این سیاست، یک گزاره کاملا غلط است.
ما باید این واقعیت را بپذیریم که حتی تولید کاملا بهروز و رقابتی نیز نمیتواند بدون تجارت پایدار باشد، چراکه کشوری که صادرات مناسبی نداشته باشد و در بازار مصرف جهانی و در زنجیره ارزش جهانی نقشی نداشته باشد، تنها در حال تامین مصارف بازار داخلی خود خواهد بود. این خلأ بزرگی است که متاسفانه در بخش تجارت، وجود دارد و باعث شده ما همچنان نتوانیم وارد بخش تجارت جهانی شویم. صادراتی که تاکنون محقق شده نیز عمدتا در بازارهای منطقهای بوده و اگر هم در برخی بازارها همچون کشور چین توفیق تجاری حاصل شده است، به دلیل صادرات بیش از اندازه مواد خام و مواد اولیه بوده که پایینترین ارزشافزوده را برای کشور دارد.
باید این سوال در ذهن مدیران کشور ایجاد شود که علیرغم تمام آمارها و گزارشاتی که از رشد تولید اعلام میشود، چرا حدود ۴۰سال است که میانگین ارزش هر تن کالای صادراتی ایران بین ۳۰۰ تا ۴۰۰دلار در هر تن بوده و افزایش پیدا نکرده است؟ به عقیده بنده، سیاست توسعه صنعتی و استراتژی صنعتی که بتواند ما را به زنجیره ارزش جهانی متصل کند، وجود ندارد و هر توفیقی که تاکنون در بخش صادرات اتفاق افتاده است، تنها در بخش وزنی بوده است. در واقع طی سالهای اخیر فقط تولیدات کشور ما افزایش یافته است بدون اینکه بتوانیم زنجیره اصلی ارزش را بسط دهیم و تعمیق کنیم. در این میان موانع و مشکلات بسیاری تحت عنوان مقررات بازدارنده در حوزه تجارت وجود دارد که انتظار میرود هرچه زودتر در آنها بازنگری صورت گیرد تا بتوان متناسب با ظرفیتها و پتانسیلهای کشور، در بازار کشورهای هدف و زنجیره ارزش تجارت جهانی ایفای نقش کرد.
*تحلیلگر ارشد تجارت خارجی
لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد