نقش منابع معدنی در آینده ژئواکونومیک کشور
منیر حضوری– ایران در نقطه کلیدی قرار گرفته که نقش اتصالدهندهای در جغرافیای سیاسی دارد. نظریههای کلاسیک ژئوپلیتیک از آغاز قرن بیستم تا به امروز، همچنان بهعنوان چارچوبهایی مهم برای فهم تحرکات قدرت در جهان مورد استفاده قرار میگیرند. در میان آنها دو الگوی هارتلند(قلب خشکی اوراسیا) و ریملند(حاشیه دریایی اوراسیا) بیش از دیگر نظریهها در تحلیل تحولات ژئواستراتژیک نقش داشتهاند. با تکیه بر این چارچوبها میتوان بهصورت علمی جایگاه ایران را در نقشه ژئوپلیتیک جهان و بهویژه در روندهای نوپدید «جنگ کریدورها» و «نبرد منابع» بررسی کرد.
با توجه به اینکه ایران چهارراه کریدورهای بینالمللی بوده و دارای منابع غنی معدنی است، در نتیجه این ظرفیت بینظیر، کشور را در جایگاهی قرار میدهد که میتواند نقش هاب ترانزیتی منطقه را ایفا کند. ایران دارای یکی از غنیترین سبدهای منابع در منطقه است که شامل نفت و گاز ، فلزات پایه مانند مس، آهن، سرب و روی، فلزات گرانبها عناصر راهبردی موردنیاز صنایع پیشرفته است. گفته میشود در جهانی که رقابت بر سر امنیت موادمعدنی هر روز پررنگتر میشود، این سبد به یک مولفه قدرت ژئواکونومیک تبدیل شده است.
ایران به واسطه ظرفیت تبدیل شدن به مرکز کریدورهای چندجهته و دارا بودن منابع طبیعی گسترده میتواند نقش بسیار فعالتری در بخش اقتصاد جهانی ایفا کند؛ یعنی جایی که تجارت، انرژی، راههای ارتباطی و زنجیرههای ارزش شکل میگیرند. این تحول از طریق بهکارگیری مزیتهای ژئواکونومیک حاصل میشود و ایران در این حوزه دارای نقاط قوت طبیعی و قابل توسعه است.
موضوعی که نشان میدهد مسوولان باید بیش از اینها به رفع موانع و توسعه روابط خارجی توجه کنند.
در واقع تاکید میشود که در عصر جدید، با افزایش اهمیت منابع معدنی، انرژی و مسیرهای ترانزیتی، موقعیت میانی ایران میتواند به مزیتی راهبردی تبدیل شود. درواقع در صورت بهرهگیری هدفمند از ظرفیتهای کریدوری و منابع طبیعی، ایران میتواند به یکی از بازیگران کلیدی در ارتباط میان شرق و غرب تبدیل شود؛ نقشی که در آینده رقابت قدرتها، اهمیت فزایندهای خواهد داشت. بنابراین تا کشورهای دیگر از جمله عربستان گوی سبقت را از ایران نگرفتهاند، سیاستگذاران باید دست بجنبانند.
ایران در نگاه کلاسیک مکیندر و اسپایکمن
در این خصوص امیربیژن یثربی، مشاور معدنی دانشگاه شریف به «جهانصنعت» گفت: در نظریه هارتلندها لفورد مکیندر، مرکز ثقل قدرت جهانی در «قلب اوراسیا» تعریف میشود؛ منطقهای گسترده از اروپای شرقی تا سیبری و آسیای مرکزی.
در مقابل نیکلاس اسپایکمن در نظریه ریملند تاکید میکند که کنترل قدرت جهانی در دست کشورهایی است که حاشیه دریایی این قاره را در اختیار دارند؛ از اروپا و خاورمیانه تا جنوب و شرق آسیا. براساس تقسیمبندی کلاسیک، ایران نه یک کشور هارتلندی خالص است و نه یک کشور ریملندی ساحلی خالص. ایران دقیقا بر خط تماس دو حوزه قرار دارد؛ از شمال و شرق به هارتلند نزدیک میشود و از جنوب و جنوبغربی به نوار ریملند پیوند مییابد. این ویژگی، ایران را به یکی از «کشورهای پیوت» تبدیل میکند؛ کشورهایی که نقش اتصالدهنده میان دو بلوک بزرگ ژئوپلیتیکی را دارند.
این تحصیلکرده اقتصاد معدن درخصوص وضعیت امروز هارتلند و ریملند در نظام بینالملل گفت: اگرچه نظریههای کلاسیک مربوط به یک قرن پیش هستند، اما در نظم کنونی نیز بازتابهای ملموسی دارند. به این صورت که هارتلند امروزی شامل روسیه، آسیایمرکزی و بخشهایی از چین و مغولستان است. همچنین نفوذ اصلی در این ناحیه در اختیار قدرتهای اوراسیایی است که در روابط بینالملل امروز، بیشتر بازیگران «درونقارهای» محسوب میشوند.
در ادامه ریملند امروزی شامل گسترهای از اروپا و مدیترانه تا خاورمیانه ساحلی و شرق آسیا را شامل میشود. این منطقه عمدتا زیرتاثیر قدرتهای دریایی و اقتصادمحور جهان قرار دارد و بخش قابل توجهی از تجارت جهانی و خطوط کشتیرانی در آن جریان دارد. در نتیجه میتوان گفت در تصویر امروزی، کنترل هارتلند و ریملند بهصورت تقریبی میان دو دسته از قدرتها توزیع شده است؛ هرچند این توزیع مطلق نیست و مناطق خاکستری متعددی میان این دو حوزه وجود دارد.
مولفههای اصلی قدرت
یثربی با اشاره به جایگاه ایران در عصر کریدورها و جنگ منابع گفت: در قرن بیستویکم اهمیت ژئوپلیتیک تنها به موقعیت سرزمینی محدود نمیشود؛ کریدورهای ترانزیتی، منابع طبیعی و زیرساختهای انرژی به مولفههای اصلی قدرت تبدیل شدهاند. ایران در این سه حوزه، ویژگیهای متمایزی دارد: نخست اینکه ایران چهارراه کریدورهای بینالمللی است. ایران بر تقاطع مهمترین کریدورهای بالقوه و بالفعل اوراسیا قرار دارد که شامل کریدور شمال- جنوب (از روسیه و قفقاز به خلیج فارس و هند)، کریدور شرق- غرب (چین و آسیای مرکزی به ترکیه و اروپا)، اتصال همزمان به دریای خزر، خلیج فارس و دریای عمان و امکان عبور خطوط انرژی، ریلی، جادهای و فیبر نوری از سرزمین ایران وجود دارد. این ظرفیت بینظیر ایران را در جایگاهی قرار میدهد که میتواند نقش «هاب ترانزیتی منطقه» را ایفا کند؛ نقشی که هم بر هارتلند اثر میگذارد و هم بر ریملند.
او با اشاره به تنوع و گستره منابع طبیعی نیز گفت: ایران دارای یکی از غنیترین سبدهای منابع در منطقه است که شامل نفت و گاز، فلزات پایه مانند مس، آهن، سرب و روی، فلزات گرانبها عناصر راهبردی مورد نیاز صنایع پیشرفته است. در جهانی که رقابت بر سر امنیت معدن هر روز پررنگتر میشود، این سبد به یک مولفه قدرت ژئواکونومیک تبدیل شده است.
این فعال معدنی در این خصوص که آیا ایران میتواند نقش خود را از «پیوت هارتلند» به «نود ریملند» ارتقا دهد یا خیر، اظهار داشت: از منظر تحلیلی، بله؛ این قابلیت وجود دارد اما این جابهجایی در ادبیات ژئوپلیتیک، تغییر موقعیت فیزیکی نیست، بلکه تغییر نقش در شبکه پویای قدرت جهانی است. ایران بهواسطه سه ویژگی کلیدی یعنی قرارگیری بر مرز هارتلند– ریملند، ظرفیت تبدیل شدن به مرکز کریدورهای چندجهته و دارا بودن منابع طبیعی گسترده میتواند نقش بسیار فعالتری در بخش ریملند اقتصاد جهانی ایفا کند؛ یعنی جایی که تجارت، انرژی، راههای ارتباطی و زنجیرههای ارزش شکل میگیرد. این تحول، نه از طریق تغییر جغرافیا بلکه از طریق مهار و بهکارگیری مزیتهای ژئواکونومیک حاصل میشود؛ و ایران در این حوزه دارای نقاط قوت طبیعی و قابل توسعه است.
او تاکید کرد: ایران در نظریههای کلاسیک ژئوپلیتیک، یک کشور «میانی» میان هارتلند و ریملند است اما در عصر جدید، با افزایش اهمیت منابع معدنی، انرژی و مسیرهای ترانزیتی، این موقعیت «میانی» میتواند به مزیتی راهبردی تبدیل شود. در صورت بهرهگیری هدفمند از ظرفیتهای کریدوری و منابع طبیعی، ایران میتواند به یکی از گرههای اصلی ریملند ژئواکونومی جهانی و یکی از بازیگران کلیدی در اتصال شرق و غرب تبدیل شود؛ نقشی که در آینده رقابت قدرتها، اهمیت فزایندهای خواهد داشت.
