نفس‌های خاموش

مهدیه بهارمست
کدخبر: 543845

مهدیه-بهارمست

مهدیه بهارمست

در حالی که آلودگی هوای زمستانی در تهران و دیگر کلانشهرهای کشور سال‌هاست به یک روایت تکراری بدل شده، حالا باید با واقعیتی تازه روبه‌رو شویم: هجوم پدیده‌ گردوغبار در میانه تابستان. برخلاف تصور عمومی که فصل تابستان را دور از دغدغه‌های وارونگی دما و انباشت آلاینده‌ها می‌دانست، تهران و کرج طی روزهای اخیر شاهد وضعیت‌های اضطراری آلودگی هوا بودند

تا جایی که نماگر کیفیت هوا در برخی مناطق نه‌تنها به بیش از عدد ۳۰۰ رسید بلکه در مواردی حتی از مرز ۴۴۰ نیز عبور کرد. در روزهایی که نفس‌ها به شماره افتاده، سامانه پایش آلودگی هوا در تهران برای مدتی از دسترس خارج شد؛ اتفاقی که نه‌تنها شفافیت اطلاعات محیط‌زیستی را زیر سوال برد بلکه نشان داد در مواجهه با بحران، حتی ابزار اطلاع‌رسانی نیز تاب تحمل ندارد. در همان بازه، داده‌های ایستگاه‌های محیط‌زیست در تهران و البرز تصویر نگران‌کننده‌ای ترسیم کردند: منطقه ۲۲ با شاخص ۳۷۶، منطقه ۲ با عدد ۴۴۴ و مناطق دیگر در شرایط بنفش و قهوه‌ای یعنی «بسیار ناسالم» و «خطرناک».  این وضعیت اما رویدادی مقطعی و استثنایی نیست. مرور روند بلندمدت کیفیت هوا در تهران و کرج نشان می‌دهد با بحرانی ساختاری مواجه‌ هستیم: طی بیش از ۲۰۰۰روز گذشته، ایستگاه امام خمینی تهران در ۶۸۱ روز (بیش از یک‌سوم کل روزها) کیفیت هوای ناسالم را ثبت کرده است. در استان البرز نیز از میان ۱۱۲۲روز ثبت‌شده، بیش از ۵۵۰ روز (تقریبا نیمی از زمان) هوا در وضعیت ناسالم یا بدتر بوده است. تحلیل داده‌ها و بررسی الگوهای هواشناسی نشان می‌دهد که افت شدید رطوبت نسبی و خشکسالی عامل اصلی این بحران تابستانی بوده است. در میان عوامل طبیعی، نقش تالاب خشک‌شده صالحیه در جنوب‌غربی تهران برجسته است؛ کانونی که حالا با هر وزش باد، میلیون‌ها ذره گردوغبار را روانه ریه شهروندان می‌کند. کاهش چشمگیر بارش، افزایش سرعت باد، نابودی پوشش گیاهی و بی‌توجهی به احیای منابع طبیعی بستری مهیا برای پدیدار شدن این «قاتل خاموش» ایجاد کرده است. در این میان آلاینده‌های انسانی همچون خودروها، نیروگاه‌ها، ساخت‌وسازهای بی‌ضابطه و سوخت‌های فسیلی نیز در نقش تشدیدکننده ظاهر شده‌اند. هم‌افزایی این دو منشأ – طبیعی و انسانی– آلودگی هوا را از یک مساله فصلی به یک ابر‌بحران زیست‌محیطی مزمن بدل کرده است.

براساس مطالعات متعدد در حوزه اقلیم، محیط‌زیست و سیاستگذاری شهری، سه محور اصلی برای مقابله با این بحران شناسایی شده است:

۱- مدیریت منابع طبیعی: احیای تالاب‌ها، تثبیت خاک، بازگرداندن پوشش گیاهی، کنترل کانون‌های گردوغبار و مدیریت هوشمند منابع آبی.

۲- کاهش آلاینده‌های انسانی: ارتقای استاندارد سوخت، نوسازی ناوگان حمل‌ونقل، کاهش مصرف مازوت در نیروگاه‌ها و توسعه حمل‌ونقل عمومی سبز.

۳- مداخلات ساختاری و سیاستی: اصلاح حکمرانی محیط‌زیستی، تدوین برنامه ملی مقابله با خشکسالی-آلودگی، تقویت نظام هشدار و پایش و ارتقای شفافیت داده‌ها.

در میان انبوه هشدارها شاید مهم‌ترین هشدار را چند روز پیش وزیر بهداشت مطرح کرد: مرگ سالانه ۵۰‌هزار نفر ایرانی بر اثر آلودگی هوا؛ عددی تکان‌دهنده که در هر نظام تصمیم‌گیری منطقی، به‌تنهایی می‌تواند محرک اجرای برنامه‌های اضطراری باشد اما در عمل نه‌تنها برنامه‌ای مدون برای مهار این وضعیت تدوین نشده بلکه نوعی بی‌تفاوتی سیاستی و فقدان پاسخگویی مدیریتی بر فضای مقابله با بحران سایه افکنده است.

در چنین شرایطی بحران زیست‌محیطی ایران دیگر یک مساله جانبی یا فرعی در اقتصاد کلان نیست. این بحران به‌طور مستقیم بر سلامت، بهره‌وری نیروی کار، هزینه‌های درمان، توسعه پایدار و حتی امنیت اجتماعی تاثیر می‌گذارد. اگر همین مسیر ادامه یابد نه‌تنها توسعه اقتصادی کشور دست‌نیافتنی‌تر از همیشه خواهد شد بلکه زیست‌بوم ملی ایران در معرض فروپاشی کامل قرار می‌گیرد.

ایران در نقطه‌ای ایستاده که دیگر نمی‌تواند صرفا با توصیه‌های نمادین یا بودجه‌های قطره‌چکانی از بحران محیط‌زیست عبور کند. سیاستگذاران باید پارادایم تصمیم‌گیری را تغییر دهند؛ از اقتصاد صرف به اکولوژی- محور. بازیابی طبیعت، کاهش آلودگی و صیانت از زیست‌پذیری شهرها باید به اولویت نخست سیاست عمومی بدل شود. پیش از آنکه هوای آلوده، ریه‌های سیاست را نیز از کار بیندازد.

وب گردی