29 - 11 - 2019
نامدیریت
سجاد وجدانیان- وقتی هزینهها زیاد میشود، باید از مدیریت هزینهها استفاده کرد. وقتی مصرف از کنترل خارج میشود، باید مدیریت مصرف کرد. وقتی ارز کمیاب میشود، باید بازار ارز را مدیریت کرد. وقتی بورس حبابی میشود، باید از مدیریت بورس استفاده کرد و… همه این جملهها دو قسمت داشت؛ آسیب و راهکار. وجه مشترک همه این جملات، مدیریت بود و این یعنی تنها راهکار، مدیریت است. مدیریت یعنی علم و هنر کار کردن با و به وسیله دیگران. مدیریت شاخههای گوناگونی دارد؛ مدیریت رفتار سازمانی، مدیریت منابع انسانی، مدیریت مصرف، مدیریت انرژی و سایر مدیریتها. هر کدام از این شاخهها، روشها و فرآیندهای خاص خود را دارند و با هم متفاوتند. اما همه اینها در یک نقطه به هم میرسند و آن، مدیریت بهرهوری است. به بیان کاربردی، مدیریت بهرهوری، مدیریتی است که روی نسبت ستاندهها به نهادهها اعمال میشود. هر اندازه این نسبت بزرگتر باشد، بهرهوری بیشتری حاصل شده است.
برای به کارگیری این نوع مدیریت، باید ابتدا بهرهوری وضع موجود را که ممکن است مثبت، صفر یا منفی باشد، سنجید و سپس بهرهوری را مدیریت کرد. لذا مهمترین قسمت اداره امور، مدیریت بهرهوری است. همه آسیبها درست زمانی اتفاق میافتند که نتوان بهرهوری را مدیریت کرد. این روش یعنی مدیریت بهرهوری اگرچه خوب و مفید است ولی برای حالتی است که مدیریت وجود داشته باشد. مدیریت هم زمانی وجود دارد که منابع و مصارف در اختیار باشند.
اگر یکی از این دو، در اختیار نباشند، دیگر نمیتوان گفت که مدیریت اِعمال میشود و در واقع آن چیزی که به کار گرفته میشود، چیزی جز مدیریت است. معمولا در فرهنگ عامه از این حالت به سوءمدیریت تعبیر میشود که کاملا نادرست است چراکه نقطه مقابل مدیریت، تنها سوءمدیریت نیست و هم میتواند سوءمدیریت باشد و هم نامدیریت. سوءمدیریت زمانی است که مدیر از منابع یا مصارف استفاده بهینه نکند مثل زمانی که دولت درآمد حاصل از هدفمندی یارانهها را به عنوان منابع در اختیار دارد ولی سهم تولیدکننده را بدون هیچگونه دلیل موجهی پرداخت نمیکند. نامدیریت مربوط به زمانی است که مدیر تنها قسمتی از منابع یا مصارف را در اختیار دارد ولی باید پاسخگوی همه آن باشد مثل زمانی که رییسجمهور به همه منابع درآمدی بودجه دسترسی ندارد ولی باید پاسخگوی همه هزینهها باشد یا مثل زمانی که دولت اختیار تمامی نهادها را ندارد ولی باید پاسخگوی اقدامات آن نهادها هم باشد.اگرچه در ظاهر سوءمدیریت بدتر از نامدیریت است ولی سوءمدیریت را میتوان با تغییر مدیر بهبود بخشید ولی نامدیریتی را فقط با تغییر ساختار میتوان از بین برد. بهبود ساختار یک فرآیند بسیار پیچیده است ولی تغییر افراد فرآیندی به نسبت سادهتر است. علاوه بر این، سوءمدیریت و نامدیریت اگرچه دو مفهوم جدا هستند ولی میتوانند همپوشانی داشته باشند. بدترین حالت ممکن، زمانی است که همپوشانی این دو برابر با یک باشد یعنی سوءمدیریت در نامدیریت. مثل زمانی که دولت اختیار تمامی واردات بر کشور را ندارد و همین قدر هم که واردات انجام میدهد، از آن بد و نامناسب استفاده کند.
یا مثل زمانی که دولت محدودیتهای بسیاری در جذب سرمایهگذاری خارجی دارد و همین اندازهای هم که جذب میکند، به جای استفاده در صنایع تکنولوژیک و مادر، در صنایع دیگر استفاده کند. یا مثل زمانی که دولت نرخ ارز ۴۲۰۰ تومانی را برای واردات کالاهای اساسی تجویز کند ولی با این ارز، رژ لب وارد شود. لذا میتوان نتیجه گرفت تا زمانی که سوءمدیریت در نامدیریت وجود داشته باشد، به جای حرکت چرخهای توسعه، حرکت در دور تسلسل انجام خواهد شد. همچنین نامدیریت قطعا سوءمدیریت را به دنبال خواهد داشت در حالی که سوءمدیریت الزاما منجر به نامدیریت نمیشود.
s.vojdanian@chmail.ir
لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد