بحران اعتماد اروپا به آمریکا در سایه تهدیدات ترامپ بررسی شد:

ناتوی شکننده

گروه تحلیل
کدخبر: 545104
با وجود افزایش وعده‌های هزینه‌های دفاعی اروپا، وابستگی راهبردی این قاره به آمریکا همچنان پابرجاست و عدم اطمینان از تعهدات واشنگتن، آینده امنیت اروپا را در هاله‌ای از ابهام قرار داده است.
ناتوی شکننده

جهان‌صنعت– زکی لایدی، استاد دانشگاه علوم سیاسی پاریس، مشاور ویژه سابق نماینده عالی اتحادیه اروپا در امور خارجی و سیاست امنیتی بوده است. وی در پروژکت سیندیکیت می‌نویسد: «در حالی که کشورهای اروپایی وعده داده‌اند هزینه‌های دفاعی خود را افزایش دهند، آنها همچنان از نظر راهبردی به ایالات متحده– که روزبه‌روز متحدی غیرقابل اعتمادتر می‌شود –وابسته‌اند. در شرایطی که آمریکا تهدید به کناره‌گیری می‌کند، رهبران سیاسی هنوز از طرح تنها پرسش مهم طفره می‌روند: آیا اروپا می‌تواند به‌تنهایی امنیت خود را تضمین کند؟

تنها چند روز پس از آنکه مارک روتا، دبیرکل ناتو، نشست این ائتلاف در لاهه را موفقیتی کامل خواند، ایالات متحده یک محموله برنامه‌ریزی ‌شده از تجهیزات نظامی به اوکراین را متوقف کرد و برخی تحریم‌ها علیه چند بانک روسی را کاهش داد. از آن زمان، رییس‌جمهور آمریکا، دونالد ترامپ، ظاهرا این تصمیم را که توسط وزیر دفاع، پیت هگست، اتخاذ شده بود، لغو کرده است اما هیچ‌کس نمی‌داند این تغییر موضع تا چه حد واقعی است و چقدر دوام خواهد داشت. سیاست آمریکا همچنان عمیقا غیرقابل پیش‌بینی است و این همان چیزی است که اروپایی‌ها را می‌ترساند. بنابراین، با وجود چاپلوسی‌های روتا، ترامپ به‌وضوح نشان می‌دهد که تعهدات امنیتی آمریکا دیگر به تلاش کشورهای اروپایی برای تقویت دفاعی‌شان وابسته نیست.

در این نشست، اعضای ناتو توافق کردند که هدف هزینه‌های دفاعی ائتلاف را تا سال ۲۰۳۵ از ۲‌درصد به ۵‌درصد تولید ناخالص داخلی افزایش دهند. اگرچه تهاجم روسیه به اوکراین ضرورت دفاعی اروپا را روشن کرده اما در واقع این نگرش تحقیرآمیز ترامپ نسبت به اتحادیه اروپا بود که در نهایت رهبران اروپایی را به حرکت واداشت.

با این حال، سهولتی که با آن این تعهد مالی داده شد، پرسش‌های جدی‌تری را درباره چگونگی تحقق آن برمی‌انگیزد. آلمان به لطف سال‌ها کم‌هزینه‌کردن و بدهی عمومی پایین، فضای مالی دارد اما دیگر کشورهای بزرگ اروپایی -از جمله فرانسه، بریتانیا و ایتالیا- با محدودیت‌های شدید بودجه‌ای مواجهند.

فراتر از چالش‌های بودجه‌ای، تعهد جدید دفاعی ناتو مشکلات راهبردی عمیق‌تری دارد. به‌ویژه آنکه با تعیین شرایط از سوی آمریکا، تصمیم‌گیری درباره اینکه آیا اروپا تعهداتش را انجام داده یا نه، برعهده ترامپ و جانشینان او خواهد بود.

مشکل زمانی وخیم‌تر می‌شود که کشورهای اروپایی تعهد داده‌اند ۵‌درصد تولید ناخالص داخلی خود را صرف دفاع کنند، بی‌آنکه آمریکا تعهد متقابلی ارائه داده باشد. با تعهد به افزایش هزینه‌های دفاعی پیش از آنکه آمریکا حضور خود در قاره را مشخص کند، آنها خطر دلسرد کردن آمریکا از ادامه حضور را افزایش می‌دهند. این یک بن‌بست کلاسیک است: اگر کشورهای اروپایی از این هدف عقب بمانند، آمریکا بهانه‌ای برای کاهش حمایت دارد و اگر به آن برسند، سیاستمداران آمریکایی ممکن است استدلال کنند که اروپا دیگر به پشتیبانی نظامی آمریکا نیازی ندارد.

با وجود این خطر، هیچ رهبر اروپایی‌ای تلاش نکرده افزایش هزینه‌های دفاعی را به یک تعهد امنیتی مشخص از سوی آمریکا گره بزند و این خطر واقعی است: البریج کالبی، معاون وزیر دفاع آمریکا در امور سیاستگذاری و معمار راهبرد ناتوی ترامپ، استدلال کرده است که آمریکا باید تعهدات نظامی خود را حتی به متحدان کلیدی مانند استرالیا کاهش دهد. آغوش‌های گرم در لاهه نمی‌توانند این واقعیت را پنهان کنند که متحد بودن با ایالات متحده در دوران ترامپ، در اروپا و آسیا به یک مشکل عمده تبدیل شده است.

با توجه به این شرایط، نشست ناتو به‌ سختی می‌تواند پیروزی برای اروپا محسوب شود. افزون ‌بر این، این تصور که افزایش هزینه‌های دفاعی به‌تنهایی می‌تواند مشکلات راهبردی اتحادیه اروپا را حل کند، به‌شدت نادرست است. هماهنگ‌سازی بودجه‌های دفاعی در سراسر اروپا برای به حداقل رساندن دوباره‌کاری و اتلاف بسیار دشوار خواهد بود و هیچ اجماعی درباره اینکه آیا بودجه دفاعی اروپا باید منحصرا به شرکت‌های اروپایی اختصاص یابد وجود ندارد؛ عمدتا به این دلیل که بسیاری در اروپا هنوز باور دارند حفظ روابط نزدیک با آمریکا، حسن‌نیت و پشتیبانی نظامی آن کشور را تضمین می‌کند. در این زمینه، ماکرون تقریبا منزوی مانده است. بیشتر اروپایی‌ها تصور می‌کنند که درخواست او برای «خرید اروپایی» در واقع تلاشی برای ترویج صنعت دفاعی فرانسه است.

در عمل، احتمالا بخش زیادی از هزینه‌های اولیه صرف شرکت‌های آمریکایی خواهد شد که در موقعیت بهتری برای ارائه سریع تجهیزات حیاتی نظامی هستند اما مشکلات دیگری نیز وجود دارد. برای مثال، به پروژه سامانه نبرد هوایی آینده (FCAS) –  بلندپروازانه‌ترین برنامه مشترک هواگردهای جنگی اروپا– که شامل شرکت‌های داسو، ایرباس و ایندراست توجه کنید. باوجود اهمیت راهبردی آن، تنش‌ها میان داسو و ایرباس در حال افزایش است.

داسوی فرانسه که به توانمندی‌های فناورانه خود اعتماد دارد، با ساختار حاکمیتی مخالف است که به شرکت‌های آلمانی و اسپانیایی حق وتو می‌دهد. این شرکت اصرار دارد که رهبری برنامه FCAS را برعهده داشته باشد و می‌گوید در صورت لزوم می‌تواند پروژه را به‌تنهایی پیش ببرد. این تنش‌های مداوم، با وجود حمایت سیاسی قوی از سوی فرانسه و آلمان، همچنان آینده این پروژه را مبهم نگه‌داشته و رقابت‌های صنعتی پنهانی را که تلاش‌های دفاعی مشترک اروپا را تضعیف می‌کنند، نمایان می‌سازد.

علاوه‌براین، با توجه به اینکه بسیاری از اروپایی‌ها نگرانند که ناراحت کردن ترامپ ممکن است روند عقب‌نشینی آمریکا از اروپا را تسریع کند و اینکه هر حرکتی به سوی استقلال بیشتر اتحادیه اروپا ممکن است تهدیدی برای ناتو تلقی شود، تصمیم‌گیری‌های ملی درباره خرید تسلیحات نیز تحت‌تاثیر قرار گرفته است. سفارش اخیر دانمارک برای خرید چهار فروند F-35  دیگر از آمریکا، برای مثال، درست در زمانی انجام شد که ترامپ تهدیدهای خود برای تصاحب گرینلند را تکرار کرده بود. خرید این هواپیماها – که حتی پیشرفته‌ترین جنگنده‌های ساخت آمریکا هم نیستند – به‌عنوان تلاشی برای دلجویی از او تلقی شد. بنابراین، احتمالا در سال ۲۰۳۵، حدود ۵۰۰ تا ۷۰۰ فروند  F-35 در اروپا خدمت خواهند کرد، در حالی که تنها ۲۴ فروند جنگنده رافال در خارج از فرانسه فعال خواهند بود.

برای بیشتر کشورهای عضو اتحادیه اروپا، خرید تجهیزات اروپایی اولویت ندارد اما اتکای اروپا به تجهیزات نظامی آمریکا در عمل کنترل استفاده از آنها را در اختیار واشنگتن قرار می‌دهد. برای نمونه، متوقف کردن به‌روزرسانی‌های نرم‌افزاری هفتگی می‌تواند عملکرد  F-35 را تضعیف کند. افزون‌براین، تمام هواگردهای ساخت آمریکا باید برنامه‌های پروازی خود را به سازندگان آمریکایی گزارش دهند، به این معنا که هیچ عملیات نظامی اروپایی با مشارکت این هواپیماها نمی‌تواند بدون اطلاع آمریکا انجام شود.

با این حال، این احتمال که آمریکا روزی ممکن است اهدافی مغایر با منافع اروپا دنبال کند، در ذهن اکثر سیاستگذاران اروپایی چندان جدی گرفته نمی‌شود. و حتی اگر به آن فکر کنند، آن‌قدر آزاردهنده است که سریعا کنار گذاشته می‌شود.

تمام این موارد ضعف‌ها و ترس‌های سیاسی اروپا را آشکار می‌سازد. کایا کالاس، نماینده عالی اتحادیه اروپا در امور خارجی و سیاست امنیتی، نماد نگرشی است که باور دارد نباید آمریکا را علنا نقد کرد. آنتونیو کوشتا، رییس شورای اروپا، نیز از زمان روی ‌کار آمدن در

سال ۲۰۲۴، درباره مسائل عمده امنیتی تقریبا سکوت اختیار کرده است. آندریوس کوبیلیوس، کمیسر دفاع یکی از معدود افرادی است که ضرورت آمادگی اروپا برای دفاع از خود بدون حمایت آمریکا را می‌پذیرد اما حتی او نیز از پرداختن به پیامدهای سیاسی و راهبردی چنین تغییری -به‌ویژه در حوزه تصمیم‌گیری و تدارکات– پرهیز می‌کند.

در حالی که دو سال نخست جنگ اوکراین اعتبار اتحادیه اروپا را افزایش داد، بن‌بست فعلی و عقب‌نشینی آمریکا، واقعیتی ناراحت‌کننده را آشکار کرده‌اند: اروپا از هیچ چیز به اندازه استقلال واقعی نمی‌ترسد.

وب گردی