ناترازنامه!
ناترازی به وضعیتی گفته میشود که در آن تعادل و توازن موردنظر وجود نداشته باشد و فرضا اگر در اقتصاد به عدم توازن بین عرضه و تقاضا یا در انرژی به عدم توازن در تولید و مصرف برسیم، ناتراز شدهایم. ترازنامه یکی از صورتهای مالی اصلی در حسابداری است که وضعیت مالی یک شرکت یا سازمان را در یک تاریخ مشخص نشان میدهد و شامل بخشهایی همچون داراییها، بدهیها و حقوق و هزینهها میشود تا بتوان با این تراز به ارزیابی سلامت مالی و عملکرد اقتصادی سازمان پرداخت. حالا با همه این تعاریف کلی، میبینیم که ناترازی در ترازهای کلی صنعت تا اقتصاد و معیشت تا کسبوکار ما ریشه دوانده و ناترازنامهای نوشته شده است که بحران را روزبهروز بیشتر نشانمان میدهد تا هر آنچه را نداریم بیشتر ببینیم و هرچه داریم را دورتر از قبل حس کنیم. از برق و گاز و بنزینی که نداریم تا آبوهوا و روزهای کاری که باز هم نداریم، همین ناترازنامه روزگار ماست که یقینا تراز کردن آن با بیشتر کردن تعطیلی و معطلی صورت نمیگیرد و نخواهد گرفت. و امان از برقی که نداریم که ما هرچه نداشته باشیم، انرژی زیاد داریم اما باز هم مدیریت و توسعه آن است که نداریم و کمتر خواستهایم که داشته باشیم. نفت و گاز در کشور و در مقیاس جهانی فراوان است و ایران جزو اولین دارندگان انرژی دنیاست و میتواند طی مدیریت و مصرف بهینه، توسعه ملی ایجاد کند و رفاه بیافریند اما شوربختی است که عملا برقی که باید از گاز و نفت و سایر نعمات تولید شود، کم است و با همه تلاشهای صورت گرفته، هنوز هم میرود و با خود بسیاری از چیزها را نیز میبرد.
سرانه مصرف انرژی در ایران بالا نیست اما شدت مصرف و یارانهها به شدت بالاست و ارزشافزوده و بهرهوری حاصله شبیه فاجعه است. فاجعه جایی بزرگتر میشود که کسریهای برق را هم به سایر کسریها اضافه کنیم و در انتظار معجزه باشیم که برق رفته بیاید و همهچیز را روشن کند و فاجعه جایی اوج میگیرد که بخواهیم با گازوئیل قاچاق و ژنراتورهای کم بازده، کالا تولید و آن را با قیمت و ارزش مناسب وارد بازار کنیم. بازاری که در اوج تورمزدگی و بیارزشی سیر میکند و فعلا باید تاریکی را سیر تماشا کرد، تا برق بیاید! و امان از گازی که نداریم که هرچه نداشته باشیم، گاز بسیار داریم و ایران به ذخایر بزرگی از گاز دسترسی دارد که البته ندانسته و نمیدانیم با آن چه کنیم و چه ارزشو ثروتهایی تولید نماییم.تا حدی نمیدانیم که تقریبا گازی نداریم و نسبت تولید به مصرف، هر روز فاجعهبارتر میشود و دلیل جدیدی به مجمعالدلایل خود میافزاییم که گاز داریم اما ناترازیم. زیرساختهای معیوب شبکه تولید، انتقال و توزیع، نشت و هدررفت، قدمت و عدم تعمیر و نگهداری مناسب شبکه تولید و توزیع، ناکارآمدی و عدم برنامهریزی صحیح جهت تولید و ذخیرهسازی، عدم سرمایهگذاری متناسب در تحقیق و توسعه و نبود شفافیت در آمار همه موارد مطرح شده از عمده دلایل کمبود گاز هستند.
وجود تحریمها و عدم سرمایهگذاری خارجی نیز کم تاثیر نبوده که البته در مدیریتهای دولتی گاه تشدید و گاه تکذیب میشود که گاهی نمیتوانیم و گاهی بهتر هم میتوانیم اما مدیریت منابع و مصرف، مهمترین دلیل است که مستقیما به تولید برق هم مرتبط بوده و اگر گازی نباشد، برقی هم در کار نیست و با این روال، به زمستان بیبرق و تابستان بیگاز هم خواهیم رسید!
و امان از بنزینی که نداریم که همه میدانیم بنزین فرآوردهای نفتی است و ایران نفت بسیار دارد اما کمتر میدانیم که بنزین چگونه ساخته و چگونه قیمتگذاری شده و میشود. بنزین در ایران ارزان نیست زیرا ابتدا باید بالا رفتن قیمت بنزین را به پایین رفتن دستمزد و قدرت خرید ربط داد و نه به فوب و قیمتهای جهانی.و به کیفیت و قیمت خودروهایی که بیشتر این بنزینها را در خود میبلعند و با دود و آلایندگی، باز پس میدهند و به مرزهایی که نه با کول و کولبر میشود این میزان بنزین را برد و نه حتی چندین نفری و چند صد لیتری و به گمرکاتی که هر آنچه به کاهش مصرف بنزین ربط دارد را ممنوعیت و تعرفه میبندند.قراری ظاهرا بر بهینهسازی مصرف بنزین نبوده و نیست و صرفا بحث دستور است که گاهی با کاهش کیفیت و گاهی با گرانتر شدن اجابت میشود. بنزینی نداریم و در مجموعه دلایل نداشتن، قیمت حرف اول را میزند و نه ساختار و زیرساختهای تولید و مصرف که باز هم مصرفکننده مقصر است؛ مصرفکنندهای که خودرو و خدماتش را گرانتر میخرد و در جادههای بیکیفیت، بنزین ارزانش را گرانتر میسوزاند ! و امان از آبی که نداریم که ما در ایران همانند انرژی که منابع و ذخایر خوبی در آن داریم و اما در عینحال، برق و گاز مناسب جهت مصرف در تابستان و زمستان نداریم، آب کافی هم نداشته و تنش آبی داریم و با شدت بیشتری خواهیم داشت.کمآبی به مواردی ربط دارد که در همه آنها دچار مشکل هستیم و از میزان دما تا بارندگی و از مقدار مصرف تا هدررفت، بحرانزده هستیم. بازهم در کشاورزی که جزو موارد پرمصرف آب و آن هم تولید محصولاتی گاه غیراستراتژیک و کم بهره اقتصادی بوده، دچار همان ندانمکاریهای راهبردی هستیم و بازهم در شرایط آبخوانها دچار چالش بوده و حتی برداشتهای مجاز از سفرههای زیرزمینی هم کارشناسی و علمی نیست.و بازهم در فرونشست که ربط مستقیم به بحث آب دارد، جزو مناطق فاجعهبار دنیا هستیم و میزان آن در ایران چند برابر میانگین جهانی است و بازهم، بازهمهای دیگری همچون صنعت و شهرسازی که تکرار و تشدید میشوند. آبی نداریم و تنها این پیشینیان ما بودند که با نوآوری و مدیریت صحیح تولید تا مصرف، همیشه آب داشتند و میتوانستند باغهای ایرانی و حتی باغشهر و آن هم در دل کویر بسازند ! امان از هوایی که نداریم که ما به جای هوای پاک تا دلمان بخواهد آلایندگی داریم و آلودگی هوا در تهران و به تازگی در کل ایران، زیست و محیط را به چالشهای جدید کشیده و بیشتر هم خواهد کشید. انتشار آلاینده از خودروها، صنایع و نیروگاهها و نیز ناقص سوختن گاز در گازسوزها، دلایل اصلی آلودگی هستند و البته فرسودگی همه موارد در شهرهایی که فقط بزرگتر شدهاند و نه بهتر و توسعهیافتهتر. شاید پدیده وارونگی دما که به ویژه در فصلهای سرد باعث انباشت آلایندهها در جو شهرها میشود که آن هم به سایر وارونگیهای زیستی ما افزوده شده و افزون هم خواهد شد. نبودن هوای مناسب پیامدهای زیستی زیادی دارد که تنگی در نفس و قلب و گشادگی در بروز انواع سرطان، یکی از هزاران است. آلودگی هوا محیط و زیست را میآزارد و بر کیفیت و هزینههای زندگی تاثیرگذار است، بهرهوری اقتصادی را در جامعه کم میکند و ناسلامتی هوا، نارضایتی و ناراحتی خواهد ساخت.همان ناراحتی که از ناداشتههایی تشکیل میشود که باید داشته باشیم تا کمی هوای ما را داشته باشند تا در نبودن مازوت هم هوایی شویم و هوا بخواهیم! و امان از روزهای کاری که نداریم که ما زمان زیادی است در تعطیلات خاصی هستیم که فقط طولانی نیستند و فقط دلایلی چون سرما و گرما و آلودگی هوا ندارند.ما در تعطیلاتی هستیم که معطلی خاصی دلیل آن است و خارج از اقتصاد و سیاست و صنعت هم معنا میشوند و میتوان بیشتر بدان پرداخت که خارج از پایین بودن بهرهوری، ایران بیشترین تعطیلیهای مناسبتی را در جهان دارد و اگر تعطیلات آخر هفته، دو روز شود، تعطیلتر هم خواهیم شد.و ما در کمکاری و کم بهرهوری بیشتر معطلیم تا بهرهور و کمتر ارزشی را تولید میکنیم و فارق از تورم، دارایی ملی و حتی فردی خلق میکنیم و اینکه چرا اینقدر تعطیل هستیم، ربط مستقیم به کارآمدی و بهرهوری و صد البته توسعه و سازماندهی دارد که کم داریم و البته دلایلی هم نداریم که اینها را بیشتر داشته باشیم. ما دچار تعطیل گرایی شدیم که شاید اگر تعطیل باشیم مشکلات دیده نمیشوند یا کمتر میشوند و نمیدانیم که چنین چالشهایی تا رفع نشوند، حل نشده و نخواهند شد. ما از گذشته کمتر پند گرفتیم و حالی هم در حالحاضر نداریم که چاره کنیم و بیشتر دل به آینده بستیم که شاید اتفاقی بیفتد و کاستیها محو شوند و دکان زندگیمان باز شود و نمیدانیم که دکانی اگر باشد به جستن است و نه صرفا دویدن و به یافتن است و نه صرفا گفتن که تعطیلیسم کار خاصی نمیکند و در روزگاری که در تعطیلی هم برق میرود، برقی نخواهد آمد و گازی روشن نمیشود و حاصل تعطیلی هم خاموشی است ! امان از همه امانهایی که امانمان را بریدهاند و ناترازی زندگیمان را روزبهروز بیشتر میکنند و حتی به خانوادهها هم سرایت کردهاند و تورم را به طلاق و تفاهم ربط دادهاند. باری، ما ناتراز شدهایم و فعلا ناترازنامهای را میخوانیم که هست و نیست کشورمان را به خطر جدی انداخته و در ناترازیهایی سیر میکنیم که میتواند صنعت و اقتصاد ما را به بحرانی بزرگتر بکشاند و در مرحلهای که دنیا در رقابت بیشتر و در جنگ تجاری است، از تولید و تجارت دور کند.
علیرضا مهدیه ، تحلیلگر صنعت و توسعه