8 - 11 - 2016
میراث فرهنگی مدیر ندارد
محمد تاجالدین- سلطانیفر از سازمان میراث فرهنگی و گردشگری به وزارت ورزش رفت، صالحیامیری از کتاب خانه ملی به وزارت ارشاد و دانش آشتیانی از وزارت علوم به آموزشوپرورش. گویی مدیران دولت تدبیر و امید افراد ثابتی هستند که از این سازمان به آن سازمان کوچ میکنند. اما موضوع این یادداشت سازمان میراث فرهنگی و گردشگری است. پس از تشکیل این سازمان سلطانیفر نهمین فردی بود که به صندلی ریاستش تکیه زد. مدیری که تا به حال سابقهای در بحث میراث فرهنگی و گردشگری نداشت و حالا بعد از سه سال و چندین و چند طرح نیمهتمام و شعارهای محقق نشده جایش را به مدیر بعدی داد.
در چند روزی که روحانی برای معرفی رییس جدید فرصت داشت، نامهای توسط دستاندرکاران این حوزه تهیه شد و به دست رییسجمهور رسید. امضاکنندگان نامه از روحانی خواسته بودند مدیر بعدی حداقل اندک آشنایی با میراث و ماجراهایش داشته باشد. توقعی که انگار نزد دولتیها بیجا بود و زهرا احمدیپور، رییس تقسیمات کشوری وزارت کشور جایگزین سلطانیفر شد؛ مدیری که عمده تجربیاتش در زمینه ورزش زنان است!
با تمام شعارها و بحثهایی که در زمینه اهمیت میراث فرهنگی و از طرف دیگر پتانسیل کشور در زمینه گردشگری مطرح میشود، گویی هنوز دولتیها اعتقادی به اشتغالزایی از این بخش و همچنین اهمیت حفظ هویت تاریخی کشور ندارند. وگرنه مدیری انتخاب میکردند که نخواهد چند سالی را تجربه کسب کند و بعد از آنکه با تمام اتاقهای سازمان میراث فرهنگی آشنا شد و مسیر راه روها را یاد گرفت، دوباره جایش را به نفر بعدی بدهد.
سوالی که برای نگارنده پیش آمده، این است که سازمان میراث فرهنگی با تمام سابقهاش در این چند سال نتوانسته یک مدیر کاربلد آموزش دهد؟ فردی از بین معاونان و مناصب ریز و درشت این سازمان نمیتوانست به کرسی ریاست برسد؟ از طرف دیگر دانشگاههای ما که در زمینه مرمت آثار تاریخی و حتی رشتهای مانند تاریخ هر ساله چند صد نفر دانشجو میگیرند، توانایی تربیت مدیر ندارند؟
شاید هم دولتیها هدفشان نه سر و سامان دادن به سازمانی است که میتواند محرک چرخ اقتصادی کشور باشد بلکه مانور سیاسی برای افزایش مدیران خانم شاغل در دولت است.
روحانی ثابت کرده بیشتر تصمیماتش جنبه سیاسی دارد. بعد از رای اعتماد مجلسیها به سه وزیر پیشنهادی هم اقرار کرد که هدفش از معرفی آنها نشان دادن اهمیت بالای رای مردم در انتخابات مجلس دهم است.گویی کارآمدی و کاربلدی برای رییسجمهور در اولویتهای بعدی است.
دولت تدبیر و امید نشان داده با فرهنگ بیگانه است. شاید این حرف کمی تندروی باشد اما بیانصافی نیست. علی جنتی هم که سه سال در وزارت ارشاد مدیریت کرد و همه از دستش ناراضی بودند، سابقه فرهنگی درست و درمانی نداشت. حالا هم نوبت سازمان میراث فرهنگی و گردشگری است. هرچند همان سه سال پیش و با انتخاب سلطانیفر معلوم شد دولت در این زمینه برنامه جامعی ندارد. زهرا احمدیپور هم که بدون معارفه و تشریفات، دیروز وارد سازمان شد و کارش را با جلسه با معاونان آغاز کرد، بعید است به نتیجهای برسد. حداقلش این است که در چند ماه باقیمانده چندین و چند جلسه با مدیران و معاونان برگزار میکند و یک نشست خبری و از احیای بناهای تاریخی سخن میگوید و از لزوم جذب گردشگر، از صنایعدستی حرف میزند و بیمه صنعتگران این حوزه که مدتهاست کاسبیشان کساد است. از زیرساختهایی میگوید که چند دهه است مدیران گوناگون دربارهشان صحبت میکنند و دوره مدیریتشان یک طرح هم به اتمام نرسیده است. از تمام مسایلی سخن میگوید که سلطانیفر هم بارها و بارها در موردشان حرف زد و اما نتیجهای نداشت.
تخصصگرایی در کشور ما زیر سایه سنگین سیاست مدفون شده است. وقتی تمام مسایل ریز و درشت کشور به سیاست گره کوری خورده باشد، بعید است برنامهریزی دقیق و آیندهنگری هوشمندانه کاری از پیش ببرد. تعجب بیشتر زمانی است که میبینیم هیچکدام از مدیرانی که صندلی سازمانی غیرتخصصی بهشان پیشنهاد میشود، نه نمیگویند!چند سالی است که در کشور بحث استعفای مدیران خطا کار مطرح است، مدیرانی که به هر دلیل نمیتوانند وظیفهشان را به نحو احسن انجام دهند اما در این میان مورد دیگری هم مغفول مانده است. رد پیشنهاد مدیریت سازمانی که هیچ ربطی به سابقه و تحصیلات فرد ندارد. اگر بتوانیم این عادت را جا بیندازیم دیگر کار به استعفا نمیکشد. داستان همان پیشگیری و درمان است اما تجربه نشان داده نه پیشگیری کارساز است و نه درمان راه به جایی میبرد.ما در این سال ها فقط توانستهایم کاسبی مردهشوران را سکه کنیم.
لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد