7 - 04 - 2020
منتخبی از آثار سیاوش کسرایی
سیاوش کسرایی در سال ۱۳۱۸ در تهران متولد شد، کودکی خود را در خراسان گذراند و در ۱۸ سالگی به کرمانشاه مهاجرت کرد. در آنجا آموزش نقاشی را آغاز کرد و نزد خانم ترنر مبانی طراحی و هنرهای تجسمی را آموخت. سپس در ۲۰ سالگی برای تحصیل در آکادمی وین به اتریش مهاجرت کرد و تحت تاثیر مکتب وین شیوه نقاشیاش را برگزید.
کسرایی نقاشی توانمند است که در نقاشیهای شاعرانهاش، نشانههای فرهنگ اصیل ایرانی را بهروشنی میتوان دید. او حکمت نهفته در آبرنگهایش را با جدیدترین تکنیکهایی که در وین آموخته با نشانههایی از فرهنگ ایرانی، عرفان و معرفت ذاتی و باطنیاش به نمایش میگذارد. این حکمت نهفته در آثارش از اشتیاق او به خلوت عامدانهاش نشات گرفته که همه اینها از شخصیت و ذهنیت شاعرانه و کمالیافته او میآید. او خلوتی بزرگ برای خودش مهیا کرده بود و هیچ محفل روشنفکرانهای را بر خلوتش ارجح نمیدید و همانطور که از استادش علیاکبر صنعتی فرا گرفت، هرگز به اطاعت از افکار و ایدئولوژیهای بازار هنر تن نداد و همواره بر مسیر خود مقید بود. از همین رو آثار خیالانگیزش را با اشراف کامل به فرهنگ و هنر بومی ایران و با شاعرانگی مختص خود ترسیم کرد و در نهایت توانست نقاشیهایی شرقی، خاص سبک و استنباطهای شخصی خویش خلق کند.
اکنون آرتیبیشن منتخبی از آثار آبرنگ و رنگ و روغنش را به پاس ۵۰ سال خدمت او در عرصه هنر تجسمی کشور، جمعآوری میکند و به نمایش میگذارد. آثار منتخب این نمایشگاه منتخبی از آثار کسرایی است که از دل فرهنگ و طبیعت ایران، بازنمایی طبیعت، درختان، روستاها، خانههای قدیمی، مردم فراموششده و نادیدهانگاشته شده جامعه وجود دارد؛ آثاری که ترکیبی از سبکهای طبیعتگرایانه اکسپرسیو، سمبلیک و سوررئال و طبیعتگرایانه اوست. این نقاشیها از خانههای کاهگلی، درختان، مردم، کوچهها و باغهای ایران و خانههای قدیمی است، همچنین نقاشی رنگوروغنی سوررئالی از معدود آثار رنگ و روغن سمبلیک او در این نمایشگاه حضور دارد.
وضعیت چهارم
وضعیت چهارم درباره «گیلانی» متفاوت است. درباره مردمی که در انزوا زندگی میکنند. در ارتفاعات کوهستانی و در کنار جنگلهای باستانی. آنها با گوشهنشینی برای خود سرنوشتی را رقم زدهاند که سخت است و با مهاجرت جوانان، اغلب تنها و خلوت است.
گشتزنیهای کیارنگ علایی در این بخش از کرانه دریای خزر که به سبزینگی و طبیعت جادوییاش معروف است، با عکسهای سیاه و سفید ثبت میشود؛ در دل زمستان و غرق در برف و مه. سرزمینی حاصلخیز که با رفتار و منش مردمانش منکوب شده، یک بنبست یا آهی عمیق. قصه پرغصه آرزوها و امیال از دست رفته و بقا در وضعیتی متفاوت؛ در بعدی دیگر، بعدی که سیال و خمار است و مکانی که نمایانگر رفتار جمعی مردمانش است.
با پیروی از بهترین رسمهای رایج در عکاسی مستند و همزمان با ارائه تعبیرهایی از سادهترین واقعیتهای زندگی – و شاید در جایی در پس رنگینکمانی- هنرمند فضایی خیالی را شکل میدهد؛ جایی که به سادگی میتواند قلمرو جادو باشد، مکانی که در آن مرزهای مغشوش آرزوها و امیال با سماجت، باقی هستند. در نبود افقی باز و در ناامیدی، واقعیت دیگری شکل میگیرد که هنرمند به بهترین وجه بیانش میکند:
برای من گیلان یک شگفتی بزرگ نیست، صبری عمیق است. صبری برای به بار نشستن. صبری به اندازه توم بیجار گرفتن، صبری برای تیمارداری تومها، صبری به اندازه نشستن روناس و نمک به جان ماهی سفید و شور کردن آن. صبری به ظرافت تخمهای ابریشمی که زنان گیلانی، آنها را در کاغذی میریزند و زیر لباس خود در مجاورت پوست بدنشان میگذارند تا به گرمای پوست، کمکم شکفته شود و کرم ابریشم متولد شود. صبری بدون حرف برای مردهایی که از رودخانهای بیماهی، انتظار ماهی گرفتن دارند و کماکان با قلابی در آب، همان جا ایستادهاند.
لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد