«جهان‌صنعت» براساس گزارش یک اندیشکده اروپایی بررسی می‌کند؛

معامله قرن یا اشتباه قرن؟

گروه بین الملل
کدخبر: 545194
سفر ترامپ به خاورمیانه در ۲۰۲۵ با وعده‌های اقتصادی بزرگ همراه بود اما به دلیل منافع شخصی، نادیده‌گرفتن بحران‌های منطقه‌ای و تایید ضمنی اقتدارگرایی، به‌جای ثبات، تنش‌ها و انزوای آمریکا را تشدید کرد.
معامله قرن یا اشتباه قرن؟

جهان‌صنعت – در ماه مه۲۰۲۵، دونالد ترامپ رییس‌جمهوری آمریکا سفری پرسر و صدا به عربستان سعودی، قطر و امارات متحده عربی داشت. این سفر که توسط دولت او به‌عنوان یک اقدام دیپلماتیک و اقتصادی هوشمندانه تبلیغ شد با وعده‌های اقتصادی بیش از ۲/‏۲‌تریلیون دلاری، هدیه یک هواپیمای بوئینگ‌۷۴۷ به ارزش ۴۰۰‌میلیون دلار از سوی قطر و استقبال پرتجمل رهبران خلیج‌فارس همراه بود. در واقع درحالی‌که این رویداد به عنوان نمادی از نفوذ آمریکا در منطقه معرفی شده اما در پشت این ظاهر درخشان، واقعیتی نگران‌کننده برای آمریکا و غرب نهفته است یعنی رویکردی معامله‌گرانه که منافع کوتاه‌مدت را بر دوراندیشی استراتژیک ترجیح می‌دهد و پیامدهای عمیقی برای ثبات منطقه، امنیت جهانی و ارزش‌های دموکراتیک غرب دارد.

سراب موفقیت اقتصادی

طبق گزارشی که در این خصوص اندیشکده اروپایی مدرن دیپلماسی منتشر کرده، سفر ترامپ به خاورمیانه با انبوهی از توافق‌های اقتصادی همراه بود، از جمله: سرمایه‌گذاری یک تریلیون دلاری عربستان سعودی در بخش‌های مختلف از جمله هوش‌مصنوعی و انرژی در آمریکا،  قراردادهای ۹۶‌میلیارد دلاری بوئینگ با قطر  و معاملات دفاعی ۱۴۲میلیارد دلاری با امارات متحده عربی. این ارقام به عنوان موهبتی برای اقتصاد آمریکا معرفی شدند که وعده ایجاد شغل و پیشرفت تکنولوژیک می‌دادند اما واقعیت بسیار شکننده‌تر است زیرا بسیاری از این تعهدات ریسک بالایی در عدم تحقق دارند و فاقد زمان‌بندی یا مکانیسم‌های اجرایی الزام‌آور است؛ الگویی که در توافق‌های قبلی خلیج‌فارس نیز دیده شده و اغلب به‌دلیل موانع سیاسی و بوروکراتیک با شکست مواجه شده است.

در این میان، نگرانی بزرگ‌تر سایه منافع مالی شخصی بر این سفر است. پروژه‌های چند میلیون دلاری سازمان ترامپ در عربستان و امارات از جمله املاک و زمین‌های گلف نگرانی‌های جدی درباره تعارض منافع ایجاد می‌کند. این روابط نشان می‌دهد که مذاکرات ترامپ با رهبران خلیج‌فارس ممکن است تحت‌تاثیر منافع شخصی بوده باشد که بی‌طرفی مورد انتظار از سیاست خارجی آمریکا را زیر سوال می‌برد. به‌عنوان مثال هدیه ۴۰۰‌میلیون دلاری هواپیمای بوئینگ از سوی قطر نیز نگرانی‌های اخلاقی را تشدید می‌کند و نشان‌دهنده آسیب‌پذیری در برابر نفوذ خارجی است که اصول بنیادین حکمرانی غرب یعنی شفافیت و پاسخگویی را تضعیف می‌کند.

پیامدهای اقتصادی جهانی

به‌گفته کارشناسان اروپایی، پیامدهای اقتصادی این معاملات نیز به همان اندازه نگران‌کننده است. در‌حالی‌که فروش سلاح به عربستان و امارات ممکن است به نفع پیمانکاران دفاعی آمریکا باشد اما این خطر وجود دارد که یک مسابقه تسلیحاتی منطقه‌ای را دامن بزند. درواقع این نظامی‌سازی می‌تواند خلیج‌فارس را بی‌ثبات ساخته و مناقشات نیابتی در یمن، سوریه و فراتر از آن را تشدید کند. از سوی دیگر، سرمایه‌گذاری عربستان در فناوری آمریکا، اگرچه از نظر اقتصادی جذاب است اما نگرانی‌هایی را درباره نفوذ رژیم‌های اقتدارگرا در صنایع حیاتی و تهدید اکوسیستم‌های نوآوری جهانی ایجاد می‌کند.

در نتیجه اگر نتایج اقتصادی سفر ترامپ مورد سوال است، سابقه دیپلماتیک آن حتی نگران‌کننده‌تر است زیرا بارزترین شکست، تصمیم به نادیده‌گرفتن بحران جاری در غزه به‌عنوان زخمی عمیق در قلب سیاست خاورمیانه است. درواقع جنگ غزه با تلفات انسانی ویرانگر و پتانسیل تشدید تنش‌های منطقه‌ای، نیازمند توجه فوری بود اما برنامه سفر ترامپ به عمد از آن اجتناب کرد بنابراین، این حذف عمدی ممکن است افکار عمومی عرب را علیه آمریکا برانگیزد.

رویکرد متناقض نسبت به ایران

علاوه‌بر این، موضع ترامپ در مورد ایران نیز نقایص دیپلماتیک سفر را برجسته می‌کند. رویکرد متناقض او یعنی ترکیبی از پیشنهاد گفت‌وگو با تهدید به فشار حداکثری  نه‌تنها متحدانی مانند عربستان و امارات را سردرگم کرده بلکه نتوانسته تصمیم‌گیرندگان در تهران را متقاعد کند. در نتیجه فقدان یک استراتژی منسجم و قابل‌قبول برای ایران، امنیت منطقه را تضعیف و نقش آمریکا به‌عنوان نیروی ثبات‌بخش در خاورمیانه را کاهش می‌دهد. این در حالی است که سکوت ترامپ در مورد نقش امارات در تشدید جنگ داخلی سودان از طریق حمایت تسلیحاتی، رهبری ایالات‌متحده در حل مناقشات جهانی را تضیعف می‌کند زیرا ترامپ با اولویت دادن به روابط اقتصادی نسبت‌به پاسخگویی، عملا اقدامات بی‌ثبات‌کننده را تایید و اعتبار آمریکا به عنوان واسطه‌ای منصف را تضعیف کرد.

فرسایش ارزش‌های غربی

شاید اما آسیب‌زننده‌ترین پیامد سفر ترامپ، تایید ضمنی اقتدارگرایی باشد که هسته ارزش‌های دموکراتیک غرب را نشانه رفته است. سرکوب مخالفان در عربستان سعودی، سوءاستفاده مستند از کارگران مهاجر در قطر به‌ویژه در ارتباط با جام‌جهانی۲۰۲۲  و محدودیت آزادی بیان در امارات همگی به‌خوبی ثبت شده‌اند. با این حال، تمجیدهای مشتاقانه ترامپ از رهبران خلیج‌فارس عملا این سوءاستفاده‌ها را نادیده می‌گیرد.

همزمان لغزش‌های اخلاقی به خود ترامپ نیز گسترش می‌یابد. هدیه بوئینگ قطری و منافع تجاری خانواده او در خلیج‌فارس هشدارهایی درباره آسیب‌پذیری در برابر نفوذ خارجی ایجاد و یکپارچگی سیاست خارجی آمریکا را تضعیف می‌کند. درواقع این اقدامات اقتدار اخلاقی زیربنای رهبری غرب را از بین می‌برد زیرا هم متحدان و هم رقبا انگیزه‌های واقعی پشت تصمیمات آمریکا را زیر سوال می‌برند. درنتیجه می‌توان گفت: سفر دونالد ترامپ به خاورمیانه در مه۲۰۲۵، با وجود پوشش ظاهری موفقیت اقتصادی و دیپلماتیک در واقع الگویی از بلندپروازی‌ و بی‌اعتنایی به واقعیت‌های منطقه‌ای و جهانی را نشان می‌دهد زیرا ماهیت مشروط و نامطمئن معاملات ۲/‏۲‌تریلیون دلاری  که با پیچیدگی‌های مالی شخصی و لغزش‌های اخلاقی آلوده شده است، ادعاهای پیروزی اقتصادی را تضعیف می‌کند.

از نظر دیپلماتیک، شکست سفر در پرداختن به بحران‌های فوری مانند غزه و برنامه هسته‌ای ایران، بی‌اعتنایی نگران‌کننده‌ای به چالش‌های فوری منطقه را منعکس می‌کند که ممکن است تنش‌ها را تشدید و اتحادها را از هم بپاشاند. نگران‌کننده‌تر از همه، تایید ضمنی اقتدارگرایی در این سفر و نادیده گرفتن حقوق بشر، بنیان‌های ارزش‌های غربی را تضعیف و رهبری استراتژیک آمریکا را به خطر می‌اندازد. به این ترتیب، پیامدهای این سفر فراتر از خاورمیانه طنین‌انداز می‌شود و به‌جای التیام‌بخشیدن به شکاف‌های منطقه‌ای، ممکن است آنها را عمیق‌تر کند و انزوای آمریکا در صحنه جهانی را افزایش دهد. بنابراین، این سفر نه یک پیروزی استراتژیک بلکه قماری کوته‌بینانه است که منافع زودگذر را بر ثبات پایدار ترجیح می‌دهد.

وب گردی