مصائب زنان سرزمین رنج

فاطمه عباسی– زنان در افغانستان قربانی اصلی همه مشکلات این جامعه هستند؛ چه جنگ باشد، چه باورهای سنتی و چه تغییر حکومتها، همه و همه یک قربانی دارد و آن هم بانوان این کشور هستند. نرخ بالای مرگومیر مادران و نوزادان، بارداریهای ناخواسته پیاپی، عدم دسترسی به درمان و شیوع بیماریهای روانی از مشکلات روزمره این زنان است که در سایه سالها جنگ و ناآرامی هر روزه زنان افغان بیشتری را به کام مرگ میکشاند. بافت سنتی جامعه افغانستان باعث محرومیت زنان از دسترسی به خدمات بهداشتی خصوصا در حوزه بهداشت جنسی بوده است. باورهای سنتی و محدودیتهای فرهنگی مانند ممنوعیت مراجعه زنان به پزشک، به ویژه پزشکان مرد از علل این محرومیت است. این امر از زمان روی کار آمدن طالبان شدت بیشتری یافت و باعث قطع دسترسی میلیونها زن افغان به خدمات بهداشتی و درمانی شد. سازمانهای جهانی نیز باوجود تلاشهای بسیار تاکنون نتوانستهاند در این شرایط تغییر قابل قبولی ایجاد کنند و کماکان تحجر و سنتگرایی تیغبرانی بر گردن سلامت میلیونها زن افغان بوده که زندگی آنها را با خطرات جدی روبهرو کرده است.
بالاترین مرگومیر مادران زیر سایه سنتهای زنستیزانه
فرهنگ سنتی مردسالار افغانستان باعث شده تا این کشور همواره عنواندار بالاترین نرخ مرگومیر مادران باشد. در این فرهنگ جان مادر و نوزاد در مقابل سنتها و احکام شرعی از ارزش بسیار کمتری برخوردار است و همین امر نیز موجب شده تا از هر ۱۰۰هزار زایمان در افغانستان ۶۹۹مورد مرگومیر ثبت شود. براساس آمار ارائه شده از سوی صندوق جمعیت سازمان ملل متحد در هر دو ساعت یک مادر به علتهای قابل پیشگیری ناشی از زایمان جان خود را از دست میدهد. این تلفات که سه برابر میانگین آمار جهانی است در قرن بیستویکم محرومیتی ترسناک در قلب آسیا را نشان میدهد. این شرایط پس از سقوط جمهوریت شکل گستردهتر و سازمانیافتهتری پیدا کرده؛ حذف زنان و صدای آنها از جامعه در کنار محدودیتهای گذشته باعث شده تا ما از عمق فاجعهای که در افغانستان در حال وقوع است بیخبر باشیم اما برآوردهای کارشناسان حاکی از رشد ۵۰درصدی آمار مرگومیر در دو سال آینده بوده و زندگی مادران و زنان افغان بیشتر از همیشه در خطر است. اکثریت این مرگومیرها عموما مربوط به فرهنگ عمومی سطح پایین و درگیر خرافات بودن، فراگیر نبودن سواد و آموزش و فرهنگ پدرسالارانه که در آن زن موجودی درجه دو است که جان او براساس فرزندآوری ارزشگذاری میشود. در مناطق روستایی افغانستان مردان به فرزندان به چشم نیروی کار مینگرند و زنان را برای باروری تحت فشار قرار میدهند. در همین حال زنان از هیچ حمایت اجتماعی برخوردار نیستند و جامعه تمامی حقوق آنها را زیر پا گذاشته و مردان را صاحب زنان میدانند. در این مناطق روستایی و محروم مسائل مهم بهداشتی و مراجعه به متخصصان عموما با باورهای خرافی و رفتن به سراغ قابلهها جایگزین میشود. امروزه با روی کار آمدن طالبان این فرهنگ استحکام بیشتری یافته و با حذف قانونی زنان از جامعه موجبات رشد مردسالاری و زنستیزی بیش از پیش را در جامعه به وجود آورده است. خاطره، زنی ۲۴ساله ساکن هرات است، او در تشریح شرایط چند سال اخیرش میگوید: من قبل از سقوط جمهوریت دانشجوی زبان انگلیسی بودم و همزمان در آموزشگاهی تدریس میکردم و برای خود رویای آیندهای مستقل و روشن را متصور بودم. با روی کار آمدن طالبان مجبور به ازدواج با پسر عموی خود شدم. او که تا قبل از این هیچ مشکلی با تحصیل و اشتغال من نداشت، پس از ازدواج مرا در خانه حبس کرد و اجازه هیچ فعالیت اجتماعی را به من نداد. من در این چهار سال سه بارداری ناخواسته و پی در پی داشتم و حالا مادر دو فرزند هستم. فرزندانی که هیچ نقشی در تصمیمگیری برای به دنیا آوردن آنها نداشتم و در تولد آنها من صرفا نقش یک ماشین تولیدمثل بیاراده و اختیار را داشتم. حالا اما چهار سال از سقوط جمهوریت گذشته، امروز آینده برایم تاریک است و حتی بسیاری از آرزوهایم را به خاطر نمیآورم، گویی به زندگیای عادت کردهام که قصه ترسناک عمر مادرم بود و بیشتر از همه چیز از آن وحشت داشتم. خاطره یکی از میلیونها زنی است که آرزویهای خود را در قبرستان زنستیزی طالبان به خاک سپرده است.
بهداشت و سلامت زنان افغان زیر تیغ محرومیت
در آستانه چهارمین سالگرد روی کارآمدن طالبان، بهداشت زنان در افغانستان با چالشهای جدی مواجه است. محدودیتهای اعمال شده توسط طالبان بر آموزش و اشتغال زنان بهویژه در بخش مراقبتهای بهداشتی، دسترسی زنان به خدمات درمانی را به شدت کاهش داده است. بخش عظیمی از زنان افغانستان به علت مشکلات اقتصادی ناشی از ممنوعیت اشتغال زنان از تهیه ملزومات بهداشت قاعدگی به خصوص نوار بهداشتی محروم هستند و این امر سبب افزایش بیماریهای عفونی در میان زنان و دختران جوان شده است. از سوی دیگر دسترسی زنان به لوازم جلوگیری از بارداری نیز تقریبا ناممکن شده و زنان را در معرض بارداریهای اجباری و ناخواسته قرار داده، آن هم در شرایطی که زنان افغان به علت محدودیتهای دینی و فرهنگی از دسترسی به سقط جنین خودخواسته و انتخابی نیز محروم هستند. بهطور کلی در بخش بهداشت زنان ما شاهد انفجار مشکلات و بیماریها هستیم. این جهش نجومی و انفجاری که از زمان روی کار آمدن طالبان شاهدش بودیم ناشی از تغییرات بنیادینی در بطن جامعه است. از علل وقوع این فاجعه میتوان از ترک نیروها و نهادهای خارجی که بخشی از زنجیره تامین بهداشت زنان در افغانستان بودند و همچنین تعطیلی گسترده مراکز بهداشتی دولتی و از بین رفتن شبکه درمانی این کشور نام برد. دستور هبتالله آخندزاده، رهبر طالبان مبنیبر ممنوعیت اشتغال و تحصیل زنان شرایطی را ایجاد کرد که بسیاری از زنان دارای تخصص افغانستان را ترک کنند و از سوی دیگر تعطیلیهای مراکز آموزشی و تحصیلات عالی به دنبال این دستور موجب شد تا هزاران زن از تحصیل بازمانند؛ زنانی که میتوانستند متخصصان پزشکی و درمانی آینده در حوزههایی مانند تخصص زنانوزایمان، ماما و دندانپزشک شوند تا شاید وصلهای بر شبکه فروپاشیده بهداشت زنان افغانستان شوند. در کنار این علل فقر، بیکاری، مهاجرت ناشی از تغییر نظام سیاسی از بزرگترین علل موجود در جامعه است که سبب شده زنان افغانستان از دسترسی به اندک خدمات درمانی باقیمانده نیز به علت محدودیتهای مالی محروم بمانند.
افسردگی و اعتیاد ارمغان وطن برای زنان افغان
بنا به آمار و گزارشها از زمان روی کار آمدن طالبان آمار ابتلای زنان به افسردگی و بیماریهای روانی جهش چشمگیری داشته و بیشترین مراجعهکنندگان به بیمارستانها وکلینیکهای روانی را دختران و زنانی تشکیل میدهند که با افسردگی و فشارهای روحی مواجه هستند، البته اکثریت زنان افغانستان ساکن شهرهای بزرگ نیستند و فقط تعدادی از آنها به خدمات بهداشت روانی دسترسی دارند. در این بخش هم در اکثر مناطق افغانستان بازار خرافهگرایی جایگزین دریافت درمانهای روانی معتبر است. معاون دبیرکل سازمان ملل پس از سفر به افغانستان شدت افسردگی زنان در این کشور را شوکهکننده خوانده و خواستار حمایت مداوم زنان افغانستان از سوی جامعه جهانی شده است. انزوا و طرد از جامعه، محرومیت از حقوق اجتماعی، خانهنشینی و افزایش خشونت خانگی همگی سبب شده تا زنان افغانستان بیدفاع در مقابل افسردگی و سایر اختلالات روانی رها شوند. زنان و دختران افغان که در عرصههای مختلف دستاوردهای چشمگیری داشتند، اکنون اجازه کار و فعالیت و حتی آموزش را ندارند. این معضلات موجب از دست رفتن امید به زندگی در میان زنان و دختران و فکر به خودکشی و پایان زندگی تبدیل به افکار روزمره زنان افغانستان شده است. افزایش آمار خودکشی در میان زنان و دختران گواه این ادعاست. دختران جوان در افغانستان از ترس ازدواجهای اجباری، ناامیدی نسبتبه آینده و مزاحمتها و خشونتهای طالبان به زندگی خود پایان میدهند؛ رایجترین شکل این خودکشیها خودسوزی است که میتوان آن را آخرین کنش اعتراضی دختران افغان نامید. رویا ۲۰ساله و ساکن کابل است و قبل از سقوط جمهوریت برای شرکت در کنکور سراسری افغانستان آماده میشد. او میگوید: قبل از سقوط جمهوریت رویای دانشجو شدن را داشتم دانشجوی دانشگاه کابل اما حالا برای دومین سال متمادی از شرکت در کنکور محروم هستم. این روند در صورت ادامه مرا به سمت پایان زندگیام سوق خواهد داد چرا که چهار سال است هیچ انگیزهای برای ادامه زندگی ندارم. اعتیاد نیز از دیگر معضلات کلیدی زنان افغانستان است، این کشور یکی از بالاترین آمار اعتیاد زنان در جهان را دارد و بیشتر از ۴۰درصد از معتادان را زنان تشکیل میدهند و زمینه ایجاد بزهکاریهای متعددی همچون تنفروشی و دزدی را فراهم میآورد.
آینده تاریک زنان در صورت ادامه سکوت جامعه جهانی
حدود چهار سال گذشته زنان افغان بیشتر از هر زمان دیگری دست به دامن مجامع بینالمللی و خواهان دادخواهی و احقاق حقوقشان از طالبان شدند. آنها حتی در روزهای ابتدایی سقوط جمهوریت به خیابانها آمدند و مخالفت خود را آپارتاید جنسیتی حکومت طالبان اعلام کردند و حتی زمانی که اسلحه سرد طالبان را بر سر حس کردند از مبارزه عقب نکشیدند. واکنش جامعه جهانی در قبال همه این تلاشها، چند بیانیه سیاسی و در نهایت سکوت بوده است. آنها هیچ فشار تاثیرگذاری بر طالبان ایجاد نکردند. همین امر باعث شده تا طالبان هر روز محرومیت بیشتری را بر سر زنان افغان اعمال کند. آنها در ابتدای به قدرت رسیدن مدعی شدند که تحصیل و اشتغال زنان هیچ ضدیتی با حکومتشان ندارد اما پس از گذشت چندماه آن را ممنوع کردند. امروز کار بهجایی رسیده است که دیگر اجازه حضور و حتی صحبت کردن در مکانهای عمومی از زنان سلب شده. اگر اوضاع به همین شکل ادامه پیدا کند، شرایط زنان در افغانستان فاجعهبار خواهد شد. ادامه روند ممنوعیت حضور زنان در جامعه به شرایطی منجر خواهد شد که فقر زنانه را در جامعه نهادینه میکند. این فقر بر همه ابعاد زندگی زنان از جمله سلامت جسم و روان تاثیر منفی میگذارد و زنان را راهی آیندهای تاریک و تلخ میکند.