31 - 12 - 2020
مسوولان چه جوابی دارند
محمدقلی یوسفی*
آیا کسی هست که گسترش فقر و بیکاری، عقبماندگیهای اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی ایران در طول ۴۰ سال گذشته را کتمان کند؟ این مشکلات را چه کسانی بر مردم تحمیل کردهاند؟ در اقتصادی که دولت همهکاره است تمام آحاد جامعه دولت را مسوول برآورده کردن خواستههایشان میدانند.
این در حالی است که دولت خود از ایفای مسوولیتهایش طفره میرود و در عین حال وارد حوزههایی میشود که فرصتها را از دیگران میگیرد، از فعالیت بخش خصوصی جلوگیری میکند و از نقش آنها در رونق و شکوفایی اقتصادی میکاهد. برای همگان آشکار شده که دولتها هیچ وقت مولد نبودهاند و هیچگاه تلاشی برای ایجاد شغل، درآمد و رفاه مردم نکردهاند. اگرچه انتظار میرود قانون جلوی مداخلات نابجای دولت در اقتصاد را بگیرد اما این خود قانون اساسی است که مجوز دخالت دولت در اقتصاد را صادر میکند.
هنر سیاستمدار، توجیه کردن سیاستهای غلط برای مشکلات نیست بلکه وظیفه سیاستمدار انجام اقداماتی در جهت رفع آنها و یا نشان دادن کارهایی است که در جهت تامین رفاه مردم انجام داده است. مسوولان هر گاه در مقابل مردم قرار میگیرند، به جای گفتن اینکه چه مشکلاتی را برطرف کردهاند تنها ذکر مصیبت میکنند اما کسی تمایل ندارد ذکر مصیبت مسوولان را بشنود. مردم میخواهند بدانند که دولتمردان برای رفاه شهروندان چه کاری انجام دادهاند و چه نفعی از کار و تلاش شبانهروزیشان بردهاند. بدیهی است هر گونه عدم تعامل با جهان به ضرر پیشرفت کشور است و تحریمها این وضع را تشدید میکند اما این توجیهکننده ندانمکاری مسوولان نیست و انتظار مردم رفع تحریمها و مشکلات است نه بیان توجیهات ساختگی آنها. بنابراین دیپلماسی یعنی اینکه مسوولان تلاش کنند ناملایمات را از سر مردم کم کنند و فقر و زجر مردم را کاهش دهند و نظم و امنیت و رفاه برای مردم ایجاد کنند.اما کجکارکردی دولتمردان تنها به سیاست خارجی محدود نمیشود. در بعد داخلی یک شاخص ساده و معمولی مثل مسکن را در نظر بگیرید که خواست اولیه بشر است. با وجودی که زمین، مصالح، حقوق کارگر و دیگر هزینههای آن در داخل تامین میشود و مستقیما از تحریمها تاثیر نمیپذیرد، داشتن مسکن برای مردم تبدیل به یک خواسته آرمانی شده است در حالی که مقامات و بوروکراتهای دولتی بدون داشتن کوچکترین شایستگی کاخهای مجللی در داخل یا خارج از کشور برای خود و خانوادههایشان ساختهاند اما در مقابل مردم را چنان گرفتار ساختهاند که هرگز نمیتوانند رویای داشتن یک سرپناه حداقلی را برای خود و خانوادهشان محقق کنند. اگر نخواهیم مشکلات متعدد مردم را ترسیم کنیم و فقط به همین شاخص بسنده کنیم آن موقع بهتر میتوانیم دستاورد مسوولان را نشان دهیم اگر این گفته را که بیش از ۷۰ درصد مردم زیر خط فقر قرار دارند، نادیده بگیریم و وارد پیچیدگیهای خط فقر و میزان درآمد و هزینه نشویم. همچنین اگر فرض کنیم که مردم فقر درآمدی ندارند و در چند دهه آینده تورم صفر درصدی داشته باشیم و به یک سرپناه ۶۰ متری مانند کشورهای فقیر و پرجمعیت دنیا نیز قانع شویم، با فرض قیمت متوسط ۳۰ میلیون تومان در هر مترمربع، یک محاسبه سرانگشتی نشان میدهد چنانچه افراد جامعه دخل و خرجشان به نحوی باشد که هر شاغل بتواند ماهانه یک میلیون تومان پسانداز کند، برای داشتن یک سرپناه ۶۰ متری باید ۱۵۰ سال کار کند. اگر این شاغل بتواند ماهی دو میلیون تومان پسانداز کند باید ۷۵ سال کار کند و اگر بتواند ماهانه سه میلیون تومان پسانداز داشته باشد او باید ۵۰ سال کار کند و اگر بتواند چهار میلیون پسانداز داشته باشد باید حدود ۳۸ سال برای داشتن سرپناه ۶۰ متری کار کند. این فرضیات منوط به آن است که این فرد شاغل نه مریض شود و نه به فکر مسائل رفاهی و آموزشی و تفریحی دیگر باشد.آیا این وضعیت برای کشور ثروتمند و مردم شایستهای مانند ایران قابل توجیه است؟ آیا این دستاورد بیش از ۴۰ سال ندانمکاری مسوولان، تکنوکراتها و بوروکراتهای داخلی نیست؟ آیا کسانی که از بیان نقد منتقدان برآشفته میشوند دلیل و توجیهی برای چنین وضعی دارند؟ دولتمردان و دیگر مسببان این وضعیت مسوول هستند و باید پاسخگو باشند.
* اقتصاددان
لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد