28 - 11 - 2022
مرغ سحر ناله سر کن
محمدتقی بهار ملقب به ملکالشعرا در شانزدهم آبان ۱۲۶۵ خورشیدی در مشهد زاده شد. پدرش میرزا محمدکاظم صبوری، ملکالشعرای آستان قدس رضوی در زمان ناصرالدین شاه بود؛ مقامی که پس از درگذشت پدر به فرمان مظفرالدین شاه به بهار رسید. خاندان پدری بهار خود را از نسل میرزا احمد صبورکاشانی قصیدهسرای سرشناس عهد فتحعلی شاه میدانند و به همین جهت پدر بهار تخلص صبوری را برگزید.
مادرش از یک خانواده گرجی که در دوره عباسمیرزا به ایران آمده بودند نیز مانند پدر اهل سواد و شعر و دانش بود.بهار در چهار سالگی به مکتب رفت و در شش سالگی فارسی و قرآن را به خوبی میخواند از هفت سالگی نزد پدر شاهنامه را آموخت و اولین شعر خود را در همین دوره سرود. اصول ادبیات را نزد پدر فرا گرفت وقتی ۱۵ ساله شد، اوضاع کشور یعنی مرگ ناصرالدین شاه و روی کار آمدن مظفرالدین شاه چنان بود که پدرش به این نتیجه رسید که با تغییر اوضاع دیگر کسی به شاعران اعتنایی نخواهد کرد و تقریبا او را از شعر گفتن بازداشت و تلاش کرد تا وی را به تجارت وادارد.
این تلاش اما به دو دلیل به نتیجه نرسید، نخست اینکه محمدتقی بهار چندان علاقهای به تجارت نداشت و دوم اینکه پدرش در سن ۱۸ سالگی او درگذشت و موفق نشد که جلوی شاعر شدن او را بگیرد. در ۲۰ سالگی به صف مشروطهطلبان خراسان پیوست و به انجمن سعادت خراسان راه یافت. اولین آثار ادبی- سیاسی او در روزنامه خراسان بدون امضا به چاپ میرسید.
بهار در ۱۲۸۸ خورشیدی روزنامه نوبهار را که ناشر افکار حزب دموکرات بود، منتشر ساخت و به عضویت کمیته ایالتی این حزب درآمد. این روزنامه پس از چندی به دلیل مخالفت با حضور قوای روسیه در ایران و مخاصمه با سیاست آن دولت به امر کنسول روس تعطیل شد. در ۱۳۳۴ انجمن ادبی دانشکده و نیز مجله دانشکده را بنیان گذاشت که به اعتقاد او مکتب تازهای در نظم و نثر پدید آورد. علاوه بر بهار عدهای از اهل قلم مانند عباس اقبالآشتیانی، غلامرضا رشیدیاسمی، سعید نفیسی و تیمور تاش با این مجله همکاری داشتند. انتشار نوبهار بارها ممنوع و دوباره آزاد شد.
در مجلس پنجم بهار در صف مخالفان جمهوری رضاخانی جای گزید و معتقد بود که موافقت سردار سپه با جمهوری، اسباب تردید مردم شده است و مردم نتیجه چنین جمهوری را دیکتاتوری رضاخان میبینند. در پایان دوره ششم مجلس با استقرار سلطنت رضاشاه، دیگر زمینهای برای فعالیت سیاسی بهار وجود نداشت و او هوشمندانه از سیاست کناره گرفت وی پیش از آن در تیرماه ۱۳۰۵ به عضویت شورای عالی معارف منصوب شده بود که این سمت را تا ۱۳۲۲ حفظ کرد.
بهار در این دوران به فعالیت علمی و آموزشی روی آورد و در کنار استادانی چون عباس اقبالآشتیانی، بدیعالزمان فروزانفر و صادق رضازادهشفق در سال تحصیلی ۱۳۰۸-۱۳۰۷ در دارالمعلمین عالی به تدریس پرداخت و در ۱۳۰۸، به اتهام مخالفتهای پنهان با رضاشاه، برای مدتی به زندان افتاد و تا ۱۳۱۲ چند بار به حبس و تبعید محکوم شد. در ۱۳۱۲ از زندان آزاد و به اصفهان تبعید شد و در ۱۳۱۳ با وساطت محمدعلی فروغی برای شرکت در جشنهای هزاره فردوسی به تهران فرا خوانده شد.
***
سرشارترین دوران کار علمی بهار که با انزوای او در سال ۱۳۰۷ پس از پایان مجلس ششم و کنارهگیری از مجلس آغاز شده بود غنای بیشتری یافت در این دوره بار دیگر به مطالعه متون و تتبع و تحقیق ادبی و زبانی پرداخت. از دستاوردهای ادبی و علمی او در این دوره میتوان به تصحیح متون، ترجمه آثاری از پهلوی به فارسی، تالیف سبکشناسی و نگارش احوال فردوسی بر مبنای شاهنامه اشاره کرد. در ۱۳۱۶ تدریس در دوره دکترای ادبیات فارسی را به عهده گرفت.
با سقوط رضاشاه در شهریور ۱۳۲۰، بهار مجددا به فعالیت سیاسی و اجتماعی روی آورد و قصیده حبالوطن را در اندرز به شاه جدید سرود. روزنامه نوبهار را دوباره منتشر کرد و تاریخ مختصر احزاب سیاسی را در ۱۳۲۲ نگاشت. از ۱۳۲۲ تا ۱۳۲۶، رییس کمیسیون ادبی انجمن روابط فرهنگی ایران و شوروی بود و اولین کنگره نویسندگان ایران در ۱۳۲۴ از طرف این انجمن به ریاست او تشکیل شد.
پس از غائله آذربایجان در ۱۳۲۴، بهار زیر لوای قوامالسلطنه به فعالیت سیاسی روی آورد و در کنگره حزب دموکرات ایران مجدانه شرکت کرد. در بهمن ۱۳۲۴ در کابینه قوام وزیر فرهنگ شد، اما وزارت او چند ماهی بیش طول نکشید و استعفا کرد. در ۱۳۲۶به عنوان نماینده تهران در مجلس پانزدهم انتخاب شد و ریاست فراکسیون حزب دموکرات را به عهده گرفت. در خرداد ۱۳۲۹ جمعیت ایرانی هواداران صلح تاسیس شد و بهار که از پایهگذاران آن بود (اعضای موسس دیگر: دکتر علی شایگان، حائریزاده، مهندس قاسمی، دکتر حکمت، احمد لنکرانی، محمد رشاد و محمود هرمز) به ریاست جمعیت انتخاب شد و قصیده معروف جغد جنگ را به اقتفای چکامه بلند منوچهری سرود.
بهار در روز دوم اردیبهشت ۱۳۳۰ خورشیدی در خانه مسکونی خود در تهران زندگی را بدرود گفت و در شمیران در آرامگاه ظهیرالدوله به خاک سپرده شد.
***
آثار منثور و منظوم بهار متنوع است که انواع شعر سنتی و اشعار به زبان محلی، تصنیف و ترانه، مقالهها و سخنرانیهای سیاسی و انتقادی، رسالههای تحقیقی، نمایشنامه، اخوانیات و مکتوبات، تصحیح انتقادی متون، ترجمههای متون پهلوی، سبکشناسی نظم و نثر، دستور زبان، تاریخ احزاب، مقدمه بر کتابها و حواشی بر متون به خصوص شاهنامه فردوسی را دربرمیگیرد.
مهمترین اثر بهار دیوان اشعار اوست که به اعتباری کارنامه عمر او نیز بهشمار میرود. این دیوان در زمان حیات او به چاپ نرسید. در میان آثار تحقیقی بهار نیز سبکشناسی یا تاریخ تطور نثر فارسی ممتاز است. این کتاب حاصل ۳۰ سال تتبع و تدریس استاد است و هنوز هم کتابی در این موضوع که بتواند با آن رقابت کند تالیف نشده است.
بهار بخشی از سبکشناسی شعر را نیز که چند دوره آن را درس داده و با وزارت فرهنگ در بهار ۱۳۲۹ برای چاپ و نشر آن قرارداد بسته بود، نوشت که با شدت گرفتن بیماری سل مجال آن را نیافت تا تدوین و نگارش این اثر را به پایان برساند اما تقریرات درسی او با عنوان تاریخ تطور شعر فارسی چاپ و منتشر شد.بهار در تدوین دستور زبان، معروف به دستور پنج استاد (تهران، ۱۳۲۹) سهم عمده دارد به ویژه در مبحث فعل، تمایز ماده مضارع و ماضی و انواع مشتقات هر یک ابتکار شخصی اوست.
***
برخی بر این باورند که بعد از جامی در انسجام کلام و روانی طبع و جامعیت، شاعری هم پایه بهار نداشتهایم. بهار تحصیلات خود را به شیوه امروزی فرا نگرفته بود، اما با مطالعه عمیق در آثار گذشتگان به مدد حافظه پربار و سرشار خود، این نقیصه را جبران کرد و در فنون ادبی و تحقیقی به پایهای از جامعیت رسید که بزرگترین محققان زمان به گفتهها و نوشتههای او استناد میکردند. به زبان عربی تا آن حد که بتواند از مسیر تحقیق و تتبع به آسانی بگذرد آشنا بود و با زبانهای فرانسه و انگلیسی تا حدودی آشنایی داشت. دیوانهای شاعران سلف را به دقت خوانده بود و این خود به حضور ذهن او در یافتن و به کار بردن لغات در ترکیبات شعری یاری میرساند.
از تصنیفها و ترانههای سروده بهار میتوان به بهار دلکش، باد صبا بر گل گذر کن، ای شکسته دل، ز من نگارم، عروس گل، به اصفهان رو و معروفترین آنها مرغ سحر اشاره کرد.
در میان کتابهای متعدد و متنوعی که او نگاشته میتوان به چند نمونه اکتفا کرد: یادگار زریران (ترجمه منظوم از پهلوی) زندگانی مانی، احوال فردوسی، تاریخ سیستان، سبکشناسی (سه جلد)، تاریخ مختصر احزاب سیاسی، دستور زبان فارسی پنج استاد، شعر در ایران و دیوان اشعار که پس از فوتش در ۱۳۳۵ منتشر شد.
هوشنگ ابتهاج (سایه) شاعر بزرگ ایران زمین در کتاب «پیر پرنیان اندیش»- در صحبت سایه- در صفحه ۸۵۳ میگوید: ملک شاعر غزل نیست ولی چند غزل مشهور و قشنگ دارد. سایه به ویژه به غزل معروف بهار اشاره میکند که اینگونه آغاز میشود؛ افسوس که افسانهسرایان همه رفتند/ اندوه که اندوهگساران همه رفتند.
در همین کتاب سایه به نقل از نوشته دکتر باستانیپاریزی میگوید: «ملک این غزل را بعد از مرگ عارف گفته و چاپ نشده بود. سال ۱۳۲۸ دکتر باستانی، همکار حبیب یغمایی در مجله یغما بود اون موقع دفتر شعر بهار پیش یغمایی بود وقتی علامه قزوینی فوت میکند دکتر باستانی بیاجازه بهار غزل را در یغما چاپ میکند…»
به گفته سایه، ملکالشعرای بهار، شاعر خیلی بزرگی است که هنوز قدرتش شناخته نشده است.
سایه در «پیر پرنیاناندیش» میگوید: شهریار به سه شاعر خیلی احترام میگذاشت ملک، ایرج و نیما…
***
در سالهای کودکیام پدر من در ساوه و دهات اطراف آن به عنوان پزشکیار کار میکرد. در ساوه مردی رها از خود و فارغ از تمام متعلقات و رفتارهای رایج در کوچه و خیابانها میچرخید و شعر و آواز میخواند.
نخستین شنیدههای شعری من جدا از لالاییهای سنتی کشورمان که هنوز و همچنان در یاد دارم از زبان او بود:
من نگویم که مرا از قفس آزاد کنید/ قفسم برده به باغی و دلم شاد کنید
سروده معروف ملکالشعرای بهار که صد البته سال ها بعد نام شاعرش را شناختم.
قصیده ماندگار بهار با عنوان دماوند که عظمت و شکوه و میهنپرستی از آن میبارد برای من بسیار خاطرهانگیز و دوستداشتنی است؛ ای کوه سپید پای در بند… دماوند را میگوید… یاد بهار را با این بیت از او گرامی میدارم؛ در طواف شمع میگفت این سخن پروانهای/ سوختم زین آشنایان ای خوشا بیگانهای… .
لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد