31 - 05 - 2023
مذاکرات هستهای و تجربهای ارزشمند
سعیدجمشیدی*
شواهد حاکی از شروع مذاکرات هستهای با سازوکاری جدید است.
پروسهای چندین ساله، پرفرازونشیب، با تجربهای به واقع ارزشمند. میدان پر از آزمون و خطایی که تمسک به آن چراغ راهی در شناخت و عملکرد برای آیندگان است. با تمسک به تئوریبازیها و استفاده از سطوح تحلیل در تبیین این پروسه، متغیرهای تاثیرگذار را میتوان در سه سطح (خرد) داخلی، (میانه) منطقهای و (کلان) بینالمللی، مورد توجه قرار داد.
در سطح خرد یا داخلی، شاید عمده مسائل را میتوان در دو مقوله اطلاعات و تعصبات جریانی تحلیل کرد. بسیاری از مخالفتها و طرفداریهای متعصبانه در هر دو جریان عمده سیاسی، ناشی از این دو موضوع مهم است. تغییر موضع اپوزیسیون در زمان به دست گرفتن قدرت و تغییر جایگاه موافقان و مخالفان، مهمترین دلیل این ادعاست. این موضوع و تعصب در موضعگیریها که تا حدودی ناشی از فقر اطلاعاتی است، زمانی که با تعصبات جریانی همراه میشود، نگاههای عمدتا سیاه و سفید و تحلیلهای به دور از منافع ملی را موجب میشود. از نظر نگارنده، برجام نه فتحالفتوح است و نه ترکمنچای. با توجه به ذات مذاکره که همان بده و بستان است، پشتوانه قدرت به همراه شناخت اصول اساسی مذاکره، متاثر از شرایط سطوح تحلیل پیشگفته، بر میزان بهرهمندی طرفین از مواهب مذاکره تاثیر مستقیم دارد. درس مذاکرات فارغ از سود و زیان آن میتواند، همنوایی جریانات سیاسی در شرایط مشابه، ارجحیت دادن آن بر تعصبات حزبی و عدم تاثیرپذیری از کانونهای فشار، برای تثبیت و ارتقای منافع ملی در آینده باشد.
در سطح منطقهای اما آنکه از همه مهمتر است، قدرت به عنوان مهمترین پارامتر در نگاه رئالیستی به معادلات منطقهای است. از نظر اینجانب تحکیم پارامترهای قدرت، همافزایی و تجمیع قدرت در سطح منطقه، اساسیترین دلیل همراهی کشورهای رقیب منطقهای برای به نتیجه رسیدن مذاکرات در گذشته بوده است. کشورهایی که مخالفان بیچون و چرای مذاکرات بودند، تنها متاثر از افزایش قدرت به خصوص در ابعاد نظامی آن بودند که حاضر به همراهی یا حداقل دست کشیدن از مخالفت صفر با روند مذاکرات شدند. در این جغرافیای با میزان بالایی از تنش، قدرت اصلیترین پارامتر تاثیرگذار بر معادلات منطقهای است. شاید مهمترین درس این اتفاقات، تلاش برای افزایش میزان قدرت و نوع اعمال آن و همچنین، تشخیص شاخصههای اصلی زمانی و مکانی آن باشد.
در بحث کلان یا بینالمللی نیز دو موضوع قابل بررسی است. نکته اول جلوگیری از وجهالمصالحه شدن کشور است. تاریخ مملو از فلاکت مردمانی است که وجهالمصالحه روابط قدرتهای بزرگتر قرار گرفتهاند. این موضوع که در سدههای گذشته، ایران به عنوان کارت بازی در اختیار قدرتهای بزرگ بوده، بر کسی پوشیده نیست. شاید مسیر طیشده بتواند شروعی بر پایان این نوع نگاه به مذاکرات و موضعگیریهای بینالمللی باشد. موضوع دوم به شناخت پیچیدگیهای روابط بینالمللی، میزان اشتراکات و تضاد منافع بازیگران در عرصه بینالملل و یا به قولی میزان توانایی در اعمال سیاست موازنه منفی برمیگردد. تعارضات بینالمللی و تشدید شدت وخامت بین بازیگران بزرگ، آنجایی اهمیت پیدا میکند که بتوان از روند این بحرانها و شناخت شرایط و مراحل آن، بهترین تصمیم را برای بیشینهسازی منافع ملی و پیگیری مذاکرات در دستور کار قرار داد. به نظر میرسد دوری از افراط و تفریط، شناخت شرایط و عدم تاثیرپذیری از هیاهوهای رسانهای به عنوان مهمترین ابزار تاثیرگذاری بر روند مذاکرات، میتواند مسیر حرکت را عقلاییتر و تشخیص حداعلای بیشینهسازی منافع ملی را منطقیتر کند.
آنچه در این مسیر میتواند سطوح تحلیل را به هم پیوند دهد و خروجی آن را رسیدن به منافع ملی کند، همان پیگیری پارامترهای قدرت، شناخت شاخصههای آن برای بهرهگیری و ایجاد رفاه، به عنوان مهمترین وظیفه حاکمیت در مقابل مردمان کهنسرزمین ایران اسلامی است.
* دکترای روابط بینالملل
لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد