20 - 03 - 2018
مدیریت فوق هوشمند در آموزش و پرورش
حمید تهرانی- بطحایی وزیر آموزش و پرورش که حضورش در این پرجمعیتترین وزارتخانه کشور با اما و اگرهایی همراه شد و پیش از رایگیری برخی نمایندگان و فعالان عرصه آموزش و پرورش کشور چشمانداز موفقیتآمیزی برای او پیشبینی نمیکردند اما به هر صورت او توانست اعتماد نمایندگان را جلب و به وزارتخانه راه پیدا کند.
این وزیر البته همواره دو هدف عمده را به عنوان اهداف مورد نظر خویش بیان و بر دسترسی به آنها تاکید کرده است. یکی از این اهداف جایگزینی مهارتمحوری به جای حافظهمحوری و دیگری اصلاح و بهبود سیستم مدیریتی در آموزش و پرورش کشور است. گاهی گفته میشود که فساد پنهان در سیستم آموزش و پرورش کشور وجود دارد و گاهی برای جابهجایی معلمان، دانشآموزان یا ثبتنامها زیرمیزیهایی گرفته میشود که مجموع رقم آن حتی از بودجه آموزش و پرورش نیز درشتتر است. نگارنده پیش از این تخلفات و سوءاستفادههایی که در جریان بهکارگیری یا اضافهکاری معلمان مشاهده کرده بود را نگاشت اما هیچ یک از مقامات آموزش و پرورش آن را جدی نگرفتند. انتظار آن بود که با ورود وزیر جدید به دستگاه آموزشی کشور بسیاری از این تخلفات و حتی زمینه ارتکاب تخلف- که از تخلف مهمتر و خطرناکتر است- برطرف شود.
اما برای زدودن تخلفها و رفع زمینههای ارتکاب تخلف باید همانطور که وزیر در جریان اخذ رای اعتماد و تاکنون مورد تاکید قرار داده، نظام مدیریتی بزرگترین دستگاه آموزشی کشور اصلاح و بهینه شود. این بهینه شدن البته رابطه نزدیک و کاملا قابل لمسی با هوشمند شدن مدیریت دارد بدین معنی که اگر میزان هوشمندی سیستم مدیریتی کاهش یابد، با اطمینان نسبتا بالایی میتوان پیشبینی کرد که سیستم مدیریت غیرهوشمند غیرموفق نیز خواهد بود.طی هفتههای آخر اسفندماه آقای وزیر اعلام کرده که چون تعطیلیهای مدارس در نیمه دوم سال زیاد بوده است مدارس باید تا آخرین روز کاری سال تحصیلی یعنی دوشنبه ۲۸ اسفندماه فعال باشند. در نگاه اول این دستور از انضباط و مسوولیتشناسی آقای وزیر خبر میدهد و مخاطب خبر با خود میاندیشد که چه خوب است وزیر آموزش و پرورش تا این حد مدرسه و درس را جدی گرفته که حتی حاضر نیست از تعداد روزهای کاری کلاس و مدرسه بکاهد. اما این دستور به اصطلاح منضبط و دقیق در مدارس کشور چگونه به اجرا درآمد؟ بدون تردید و در شهرهای بزرگ فعالیت مدارس نه به حضور معلمان که به حضور دانشآموزان وابسته بود. جز مدارس و کلاسهایی که دانشآموزان به علل حرفهای مانند شرکت در کنکور و آزمون ورودی دانشگاهها، حاضر به ترک و تعطیلی کلاس نشدند، در سایر مدارس، دانشآموزان بهطور گروهی یا انفرادی از رفتن به مدرسه خودداری کرده و عملا کلاس را تعطیل کردهاند. در این میان خانوادههایی که بر ادامه فعالیت کلاس تاکید داشته یا مقررات مدرسه را محترم میشمارند با دیدن کلاسهای خالی مقاومت در برابر فرزندانشان را از دست دادند و حداکثر با حضور در مدرسه، برای فرزند خود تقاضای مرخصی کردهاند. نگارنده مطلع شده که در بسیاری از مدارس، به ویژه در شهرهای بزرگ تعداد دانشآموزان حاضر در مدرسه در روزهای پایانی سال، حتی به پنج درصد کل دانشآموزان مدرسه نیز نمیرسیده است. روشن است که در چنین صورتی معلمها عملا نمیتوانند مسوولیت آموزشی خود در کلاس را چنان که وظیفه دارند انجام دهند.به این ترتیب و عملا دستور به اصطلاح مسوولانه و دقیق آقای وزیر، بهطور کاملا روشنی ناکام مانده و تنها معلمان برای آنکه دچار غیبت و کسر حقوق نشوند بهطور اجباری بر سر کار حاضر شدهاند، یعنی تنها ثمره دستور دقیق و به اصطلاح هوشمندانه آقای بطحایی، حضور اجباری و غیرمفید معلمان در مدارس بوده که تقریبا تمامی ایشان به لحاظ شرایط اداری و آموزشی به جای تدریس و رفتن به سر کلاس، به امور شخصی خود پرداختهاند.بر این پایه آنچه در این مدت بطحایی تلاش کرده اگرچه در برخی موارد مانند حذف امتحانات سراسری و مسابقههای تیزهوشان، در گذار از حافظهمحوری به مهارتمحوری موثر بوده اما تغییر سیستم مدیریتی و هوشمندسازی مدیریت آموزش، محصول چندان امیدوارکنندهای نداشته است.
لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد