«جهان‌صنعت» براساس گزارش فارن افرز بررسی می‌کند؛

مدل واقعی رشد چین

محمدرضا ستاری
کدخبر: 552798
مدل رشد چین ترکیبی از توسعه اقتصادی مبتنی بر بازار، کنترل سیاسی متمرکز و ملی‌گرایی است که با سرمایه‌گذاری در زیرساخت‌های عمیق و نیروی کار باتجربه، این کشور را به یکی از قدرت‌های برتر فناوری و صنعت جهان تبدیل کرده است.
مدل واقعی رشد چین

محمدرضا ستاری- 10سال پیش، چین برنامه‌ای بلندپروازانه به نام «ساخت چین ۲۰۲۵» را معرفی کرد؛ طرحی که هدف آن تبدیل این کشور به رهبر فناوری‌های آینده بود. در این برنامه، ۱۰بخش کلیدی از جمله انرژی، نیمه‌هادی‌ها، اتوماسیون صنعتی و مواد پیشرفته مورد حمایت ویژه قرار گرفتند و دولت سالانه بین یک تا ۲درصد تولید ناخالص داخلی خود را صرف یارانه، وام‌های ارزان و معافیت‌های مالیاتی برای این هدف کرد. نتیجه این شد که چین امروزه نه‌تنها در خودروهای برقی و انرژی پاک بلکه در پهپادها، تجهیزات اتوماسیون و بسیاری از محصولات الکترونیکی پیشتاز است. در همین راستا سوال مهم این است که هر چند اکنون رشد اقتصادی چین کند شده اما مدل چین در طول دهه‌های گذشته چه فرمولی را اتخاذ کرده که اکنون به یکی از قدرت‌های برتر اقتصادی و صنعتی جهان تبدیل شده است. به گفته کارشناسان مدل واقعی توسعه اقتصادی چین را نمی‌توان صرفا در قالب روایت‌های متداولی مانند سرمایه‌داری دولتی یا کمونیسم اصلاح ‌شده در نظر گرفت؛ در واقع آنچه چین را در طول ۴۰سال گذشته تبدیل به دومین قدرت اقتصادی جهان کرده، ترکیبی پیچیده از توسعه اقتصادی مبتنی بر بازار، کنترل سیاسی متمرکز و استفاده حساب شده از ملی‌گرایی برای تحکیم قدرت و ثروت این کشور بوده است. مدلی که نه‌تنها تاکنون دوام آورده بلکه تضمین کننده رشد اقتصادی و افزایش قدرت چین در عرصه جهانی بوده است. طبق گزارشی که در این خصوص مجله فارن افرز منتشر کرده، نقطه آغاز این مسیر در اصلاحات دنگ ‌شیائو‌پنگ نفهته است که با کنار گذاشتن الگوی متمرکز مائو، درهای اقتصاد کشور را به روی سرمایه‌های خارجی و نوآوری باز کرد.

همزمان با این کار و در حالی که بسیاری از تحلیلگران غربی انتظار داشتند رشد اقتصادی چین باعث کاهش اقتدار حزب کمونیست این کشور شود، افزایش اقتدار حزب، ستون سیاست کشور در نظر گرفته شد؛ امری که مدل چینی را بر سه ستون کلیدی استوار کرد. نخست توسعه اقتصادی مبنی بر سرمایه‌گذاری دولتی و حمایت از صنایع ملی که به دولت اجازه می‌دهد همچنان در مسیر رشد، نقشی راهبردی ایفا کند. دوم اقتدار سیاسی که تضمین می‌کند، تغییرات اقتصادی تهدیدی برای سلطه حزب نباشد و سوم استفاده از ملی‌گرایی و روایت‌سازی احیای ملت بزرگ چین که عاملی است در جهت مشروعیت‌بخشی داخلی و ایجاد انسجام اجتماعی.

به گفته ناظران، این سه عامل با یکدیگر الگویی را ساخته‌اند که از دید پکن که برتری آن در ثبات و پیش‌بینی ‌پذیری نهفته است.

زیرساخت‌های عمیق چین

در این میان موفقیت چین تنها به انتخاب صنایع درست و تزریق یارانه به آنها خلاصه نمی‌شود بلکه این کشور بر ایجاد زیرساخت‌های عمیق تکیه کرده است. به عنوان مثال چین شبکه بزرگراهی ساخته که دو برابر سیستم بزرگراه‌های آمریکا طول دارد و شبکه قطار سریع‌السیر آن نیز از مجموع خطوط سایر کشورها بیشتر است. علاوه بر این بنادر عظیمی مانند شانگهای حجم جابه‌جایی کالاهایی را مدیریت می‌کنند که از کل بنادر آمریکا فراتر می‌رود.

از سوی دیگر، برخلاف پیش‌بینی‌ها مبنی بر تضعیف حکومت‌های اقتدارگرا توسط اینترنت، چین موفق شد شبکه‌ای ملی ایجاد کند که هم مردم را به‌ طور گسترده متصل ساخته و هم کنترل اطلاعات را در دست حکومت نگاه دارد. همین بستر باعث رشد شرکت‌هایی مانند علی‌بابا، تنسنت و بایت‌دنس شد و هوآوی را به رهبر جهانی تجهیزات 5G  بدل کرد. همزمان چین هر سال ظرفیتی معادل کل تولید برق بریتانیا به شبکه خود اضافه کرده است. در واقع چین اکنون بیش از آمریکا و اتحادیه اروپا برق تولید می‌کند و با سرمایه‌گذاری در خطوط انتقال ولتاژ بالا و ذخیره‌سازهای باتری به سمت اقتصادی متکی بر برق پیش می‌رود. به طوری که سهم برق از انرژی مصرفی در چین به حدود ۳۰‌درصد رسیده که بسیار بالاتر از متوسط جهانی است و این امر صنایع انرژی‌بر مانند هوش مصنوعی را تقویت می‌کند.

چین دارای بیش از ۷۰‌میلیون کارگر صنعتی باتجربه است که طی دهه‌ها در زنجیره‌های پیچیده تولید فعالیت کرده‌اند. این تجربه عملی یا همان دانش فرآیندی باعث می‌شود کارخانه‌ها بتوانند محصولات جدید را به سرعت و در مقیاس بالا تولید کنند و کارشناسان معتقدند همین توانایی یکی از بزرگ‌ترین دارایی‌های اقتصادی چین محسوب می‌شود.

جاه‌طلبی کارآفرینان

علاوه بر این، موفقیت‌هایی مانند رکوردشکنی خودروی برقی شیائومی در پیست نوربرگ‌رینگ آلمان، نمادی از جسارت کارآفرینان چینی است. بنیان‌گذاران شرکت‌هایی مانند شیائومی با ریسک‌های بزرگ وارد حوزه‌های جدید شدند و به سرعت از زیرساخت‌ها و اکوسیستم فناوری کشور بهره بردند. این در حالی است که رقبایی مانند اپل در آمریکا به دلیل نبود ظرفیت زیرساختی و تولیدی مشابه، پروژه خودروی برقی خود را متوقف کردند.

البته با وجود دستاوردهای غیر‌قابل انکار امروزی، مدل صنعتی چین مشکلاتی جدی دارد. یکی از این مشکلات بحث یارانه‌های کلان به ویژه در صنعت نیمه‌هادی‌هاست که موجب سوءاستفاده، فساد و حتی پروژه‌های جعلی شده و برخی مدیران بلندپایه به دلیل فساد زندانی شدند. مساله بعدی چینی‌ها رقابت‌ بیش از حد و سود اندک است. به عنوان مثال، تعداد زیاد شرکت‌های مشابه در حوزه‌هایی مانند پنل‌های خورشیدی و خودروهای برقی باعث شده سودها به حداقل برسد و بسیاری از بنگاه‌ها زیان‌ده شوند. همچنین به گفته کارشناسان تمرکز بیش از حد بر تولید و غفلت از خدمات نیز از جمله چالش‌های مهم دیگر چین محسوب می‌شود.

برای نمونه بخش خدمات که بیش از ۶۰‌درصد نیروی کار شهری را به خود اختصاص داده، تحت مقررات سختگیرانه رشد محدودی داشته است. این موضوع موجب کاهش اشتغال، رکود مصرف داخلی و افت اعتماد بخش‌خصوصی شده است.

همزمان، اقتصاد چین برای رسیدن به رشد ۵درصدی نیز دچار مشکل است و با خطر تورم منفی روبه‌رو شده است.

در نتیجه مازاد تجاری عظیم این کشور نیز می‌تواند موجی از حمایت‌گرایی در جهان برانگیزد. با این حال مقامات چینی اولویت خود را نه رشد سریع بلکه خودکفایی و پیشرفت فناورانه قرار داده‌اند.

زنگ خطر برای آمریکا

در چنین شرایطی و در حالی که بسیاری از کارشناسان معتقدند که صحنه نبرد نهایی برای نظم بین‌المللی میان ایالات ‌متحده و چین رقم می‌خورد، آمریکایی‌ها با وجود مراوداتی که با چین از لحاظ اقتصادی دارند، در زمینه‌های مختلف در حال تقابل با چین هستند زیرا طبق قانون نانوشته‌ بین‌المللی، بزرگترین اقتصاد دنیا، تبدیل به بزرگ‌ترین ماشین جنگی دنیا نیز خواهد شد و آمریکا چاره‌ای ندارد جز اینکه همچنان برتری اقتصادی و نظامی خود را در برابر این رقیب قدرتمند شرقی حفظ کند. در همین رابطه ایالات ‌متحده تنها در یک گام ساده در برابر پیشروی چین به کنترل صادرات فناوری‌های حیاتی، تعرفه‌ها و یارانه‌های صنعتی روی آورد. به عنوان مثال دولت‌های ترامپ و بایدن محدودیت‌هایی بر صادرات تراشه‌های پیشرفته اعمال کردند و در این راستا  هر چند شرکت‌هایی مانند ZTE و هوآوی ضربه خوردند اما در نهایت بسیاری از آنها توانستند بازیابی شوند. به طوری که شرکت SMIC موفق به تولید تراشه‌های ۷ نانومتری شد و شرکت‌های هوش‌مصنوعی مانند دیپ‌سیک در حال نزدیک شدن به رهبران سیلیکون‌ولی هستند.

از سوی دیگر سیاست‌های صنعتی آمریکا مانند قانون چیپس و کاهش تورم با هدف حمایت از نیمه‌هادی‌ها و انرژی پاک تصویب شد اما به دلیل کمبود زیرساخت‌های عمیق و موانع بوروکراتیک پیشرفت محدودی داشتند. همچنین در دوره دوم ترامپ با کاهش یارانه‌ها و افزایش تعرفه‌ها، عدم اطمینان برای تولیدکنندگان افزایش یافته و حتی برخی مشاغل صنعتی از دست رفته است. در نتیجه برخی تحلیلگران معتقدند، ایالات‌ متحده با وجود برتری در نرم‌افزار، زیست‌فناوری و دانشگاه‌ها با مشکلات مهمی از جمله کاهش بودجه پژوهشی و فشار سیاسی بر دانشگاه‌ها، سیاست‌های مهاجرتی را محدود کنند که منبع جذب استعدادهای جهانی می‌شود و با کمبود زیرساخت‌های حیاتی مانند شبکه مدرن برق یا شبکه ملی شارژ خودروهای برقی و کاهش توان تولیدی حتی در صنایع دفاعی دسته‌وپنجه نرم می‌کند.

در همین رابطه است که می‌توان گفت: چین با ترکیب یارانه‌ها، سرمایه‌گذاری در زیرساخت‌های عمیق و بهره‌گیری از نیروی کار گسترده و کارآفرینان جسور به قدرتی فناورانه بدل شده است. در این میان هرچند این کشور با مشکلاتی مانند فساد، سودآوری پایین و رشد اقتصادی کند مواجه است اما مسیر کلی آن به سمت تثبیت جایگاه در صنایع آینده است.

به همین دلیل است که برخی تحلیلگران آمریکایی معتقدند، اگر ایالات‌ر متحده تنها بر مهار چین تمرکز کند، شکست خواهد خورد زیرا راه‌حل واقعی، بازسازی توان داخلی، تقویت زیرساخت‌ها، اصلاح سیاست‌های مهاجرتی و سرمایه‌گذاری بلندمدت در نوآوری است که در غیر این صورت، چین به پیشروی خود ادامه خواهد داد و شکاف صنعتی و فناورانه میان دو قدرت بزرگ جهان بیشتر خواهد شد.

وب گردی