17 - 05 - 2020
قصه تکراری رشد نقدینگی
الهه بیگی- قصه تکراری رشد نقدینگی و لطمات جبرانناپذیر آن بر اقتصاد ایران نهتنها پایان ندارد بلکه نسخه شفابخشی هم از سوی سیاستگذار اتخاذ نمیشود تا حداقل روند رو به رشد این متغیر مهم اقتصادی تا حدودی کند شود.
دولتمردان از یک سو رشد بالای نقدینگی را عامل تورم میدانند و بر مهار رشد نقدینگی به عنوان راهی برای تورم تاکید میکنند اما همزمان بنگاههای تولیدی از کمبود نقدینگی شکایت دارند و دولتها هم همواره برای رونق تولید اقدام به تزریق نقدینگی به این بخش میکنند و از آنجا که دولت منابع نظام بانکی را عملا منابع خود میداند به بانکها تکلیف میکند تا وام ارزان در اختیار بخشهای مولد قرار دهند.
متاسفانه عدم استقلال شبکه بانکی از دولت موجب شده تا منابع شبکه بانکی مورد حاتمبخشی قرار گیرد و تا زمانی که دولت دست از تکالیف دستوری برندارد و بانکها ملزم به اختصاص منابع خود به فعالیتهای زودبازده یا ورشکسته شوند نهتنها از اعطای تسهیلات سودی کسب نخواهند کرد بلکه با دشواریهایی در بازگرداندن اصل سرمایه خود هم مواجه خواهند شد که در نهایت برای جبران منابع خود به منابع بانک مرکزی متوسل میشوند. برداشت از منابع بانک مرکزی و رشد بدهیهای بانکها به بانک مرکزی هم که نتیجهای جز رشد نقدینگی و به تبع آن افزایش نرخ تورم به دنبال نخواهد داشت، به طوری که حجم پایه پولی ما به دلیل برداشت بانکها یا مطالبات بانکها از بانک مرکزی از تیرماه پارسال نسبت به تیرماه امسال ۲/۱۸ درصد افزایش یافته و ۱۵۰ هزار میلیارد ریال به بدهی بانکها اضافه شده است.
به هر سو مشکلات ساختاری نظام بانکی به دلیل سیاستهای نادرستی از گذشته به وجود آمده و تاکنون ادامه یافته است؛ سیاستهای دستوری که به تشدید مطالبات معوق، عدم توازن منابع و مصارف بانکها، بدهیهای دولت به بانکها و تسهیلات تکلیفی دامن زده و ثمرهای جز اضافهبرداشت بانکها و رشد بدهی بانکها به بانک مرکزی نداشت.
این تحولات که با رشد تورم همراه شد، مشکلات ترازنامهای رابه دنبال داشت و همین سبب شد تا بانکها برای تقویت منابع خود مانع خروج نقدینگی از بانکها شوند و در نتیجه نرخ سود بانکی به سطح بالایی رسید. از سویی هزینه پول در بانکها بالا رفت و آنها وارد رقابت جذب سپرده با نرخهای بالاتر شدند و به دلیل تنگنای منابع، قدرت تسهیلاتدهی بانکها به بخشهای مولد هم کاهش یافت.
متاسفانه این باور غلط در اقتصادمان نهادینه شده است که تنها راه خروج تولید از رکود، پولپاشی است چرا که بخشهای تولیدی با کمبود سرمایه در گردش مواجهاند اما باید بدانیم که اصلاح نظام مالی، پیششرط اصلی حرکت چرخ اقتصاد و بهبود تولید است و پیششرط اصلی توسعه اقتصادی، داشتن شبکه بانکی قوی است. به این ترتیب تا مادامی که ساختار و بدنه نظام پولی اصلاح نشود نمیتوان انتظار داشت که جریان پول به بخشهای حقیقی اقتصاد سرازیر شود چرا که تنگنا در منبع اصلی مالی مانع رونق تولید خواهد شد و از طرفی نظام بانکی دیگر توان به دوش کشیدن تامین مالی اقتصاد را ندارد.
بنابراین سیاستهای نادرست دولت بنیه نظام بانکی را ضعیف کرده است و ناترازی در ترازنامه بانکی که به رشد نقدینگی دامن زده نتیجه عملکرد دولت است. پس بهتر است سیاستگذار پولی به دنبال درمان باشد تا نشانه بیماری چرا که با به تعویق انداختن بحران بانکی قطعا مشکلات تشدید خواهد شد و نظام مالی به ورطه نابودی کشیده میشود.
لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد