24 - 05 - 2018
قرار است گران شود، نمیفروشم
شیدا ملکی- مانتوی ساده کرمرنگی پوشیده است. چند تار کوتاه و بلند موهایش که از روسری بیرون آمده است آنقدر سفید است که بیشتر به نقرهای براق میماند. در شیشهای داروخانه را باز میکند و آرام جلوی پیشخوان تحویل دارو بدون نسخه میایستد. داروخانه تقریبا خلوت است و دو یا سه نفر روی صندلیهای انتظار نشستهاند. نسخهخوان داروهایشان را در سبد جمع میکند. چراغ مهتابی داروخانه فضا را بهاندازه بیمارستان و درمانگاه سرد کرده است.
زن مو سفید که تقریبا ۷۰ سال دارد به مسوول داروهای بدون نسخه لبخند میزند و میگوید لطفا ۱۰ عدد سرنگ انسولین ایرانی… مرد از پشت پیشخوان با بیتوجهی کامل با گوشی موبایلش بازی میکند و به زن میگوید: «سرنگ ایرانی نداریم. اگه میخوای آلمانی بدم بهت… از وقتی وضعیت دلار به هم ریخته شرکتهای ایرانی برامون سرنگ نمیارن.»
لبخند روی لبهای پیرزن میماسد، چند لحظه سکوت میکند و با خندهای تمسخرآمیز میگوید: «پیر شدم، ولی انقدر خرفت نشدم تا تویی که جای بچه منی دستم نندازی. دلار مشکل پیدا کرده، سرنگ ایرانی نمیاد و بعد تو داری میگی سرنگ آلمانی ازت بخرم. خودت میفهمی چی داری میگی؟ حداقل یه دلیل قانعکننده دیگه بیار به جای این حرفهای بیمعنی… چشمهای من عدد سرنگهای خارجی رو نمیبینه، اگر داری بهم بده باید انسولین تزریق کنم.»
– نه خانم اگر خیلی حیاتیه از همین مدل آلمانی ببر
زن از داروخانه خارج میشود، کمتر از نیم ساعت بعد دخترش همان در شیشهای را باز میکند تا راه دیگری برای خرید سرنگهای ایرانی انسولین پیدا کند. حرفهای مادرش را برای مرد مسوول داروهای بدون نسخه تکرار میکند و او همان واکنش قبلی را نشان میدهد. زن جوانتر این بار خواهش بیشتری میکند و یادآور میشود که مشتری همیشگی این داروخانه است، همه داروهایشان را از این داروخانه میخرند و واقعا به سرنگ ایرانی نیاز دارد.مرد که تا چند دقیقه پیش حتی وجود یک سرنگ ایرانی در داروخانه را انکار میکرد، ۱۰ سرنگ برای زن داخل پاکت تیره رنگی گذاشت و به او داد…
– حالا که وضعیت دلار اینجوری شده حتما دارو و لوازم پزشکی ایرانی هم گرون میشه، ما نمیتونیم به قیمت قبل بفروشیم و بعد اگر کارخونه محصولاتش رو گرون کرد، گرونتر بخریم. تا وقتی جنس جدید با قیمت جدید نیاریم نمیتونم جنس بفروشم بهتون. این آخرین باری بود که تونستم کمکتون کنم…
***
شرایط سخت اقتصادی از یک سو و رفتارهای سودجویانه از سوی دیگر جامعه را دچار زخمهای عمیقی کرده است که بیش از هر آسیب دیگری زندگی را برای شهروندان دچار تنش و دشواری کرده است. جای خالی اعتماد در رفتارهای متقابل اجتماعی این روزها منجر به آن شده است که افزون بر دشواریهای روزمره، هر روز آسیبهای تکراری دیگری را تجربه کنیم.
این اما در حالی است که رعایت اخلاق حرفهای از سوی اصناف مختلف مخصوصا آن دستهای که با سلامت و جان شهروندان رابطهای مستقیم دارند بیش از گذشته اهمیت پیدا میکند. حال آنکه این موضوع دقیقا در شرایط دشوار جامعه رنگ میبازد و افراد منفعت شخصی را عمیقا بیشتر از منفعت و سود جامعه ترجیح میدهند.
sheidamaleki.journalist@gmail.com
لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد