جهان‌صنعت از اثرات مخرب فیلترینگ بر نسل آینده کشور گزارش می‌دهد:

قتل عام خلاقیت با تیغ سانسور!

علی حسینی
کدخبر: 539089
در ایران امروز، اینترنت که می‌توانست پلی برای رشد دانش و هنر باشد، به‌دلیل سانسور گسترده و محدودیت‌های دسترسی، به دیواری نامرئی تبدیل شده که دانشجویان، هنرمندان و علاقه‌مندان را از منابع علمی و فرهنگی جهانی محروم می‌کند.
قتل عام خلاقیت با تیغ سانسور!

علی حسینی– تصور کنید دنیایی که باید محل رشد فکر، خلاقیت و نوآوری باشد، به ‌دلیل دیوارهای ناپیدا و فیلترهای بی‌رحم، محصور و محدود می‌شود. در ایران امروز، این واقعیت تلخ برای بسیاری از دانشجویان، هنرمندان و علاقه‌مندان به علم و هنر ملموس‌تر از همیشه است. اینترنت که می‌توانست پلی برای اتصال به دانش جهانی باشد، تبدیل به مسیری پر از مانع شده است؛ مانعی به نام سانسور. در پس این دیوارهای نامرئی، محتواهایی وجود دارند که نه فقط تفنن‌آمیز یا سرگرم‌کننده، بلکه زیربنای پیشرفت یک جامعه به شمار می‌روند اما این محتواها به دلایل مختلف به صورت گسترده فیلتر، محدود یا کاملا حذف می‌شوند. داستان از آنجا آغاز می‌شود که پایگاه‌های علمی بین‌المللی، فیلم‌های هنری و کتاب‌های ترجمه‌شده که می‌توانستند چراغ راه دانشجویان و کودکان ایرانی باشند، به دلایل سیاست‌های امنیتی و فرهنگی، یا اصلا قابل دسترسی نیستند یا در بهترین حالت با سانسوری سخت مواجه‌اند. دانشجویانی که می‌خواهند پژوهش کنند و از جدیدترین مقالات علمی بهره ببرند، در برابر درهای بسته اینترنت علمی قرار دارند. سایت‌هایی مانند Nature، حتی سایت‌های ناسا، در ایران فیلتر هستند یا دسترسی به آنها با پیچیدگی‌های فراوان همراه است. برخی کاربران گزارش داده‌اند حتی واژه‌ای ساده مانند «buttocks» باعث فیلتر یک صفحه علمی شده و در مواردی اشتباهات نرم‌افزاری موجب فیلتر دانشگاه‌های معتبر خارجی شده است. محدودیت در استفاده از VPN حتی در دانشگاه‌های برتر ایران، تجربه تحصیل را دشوارتر کرده است؛ دانشجو مجبور است برای یک جست‌وجوی ساده علمی، چندین سد و فیلتر دست و پاگیر را پشت سر بگذارد.

این تنها بخش کوچکی از ماجراست. در حوزه ادبیات، به ویژه کتاب‌های ترجمه‌شده برای کودکان و نوجوانان، بازبینی‌های دقیق و سختگیرانه‌ای صورت می‌گیرد. وزارت ارشاد بارها دست به اصلاح و حذف بخش‌هایی از کتاب‌ها زده که به زعم خود مغایر با ارزش‌های مذهبی یا فرهنگی بوده‌اند. این روند نه‌تنها باعث کاهش تنوع ادبی شده، بلکه پیامدهای عمیق‌تری چون محدودسازی تفکر و ایدئولوژیک کردن آموزش را به دنبال داشته است. داستان‌هایی که قرار بود کودک را با جهان اطرافش آشنا کند، به محتوایی خشک و بسته تبدیل شده است. در زمینه آموزش فناوری و سواد دیجیتال، وضعیت به مراتب نگران‌کننده‌تر است. کتاب‌هایی که باید کودکان و نوجوانان را با فضای دیجیتال و تفکر انتقادی در رسانه‌ها آشنا کنند، به ابزار «رسانه‌هراسی» تبدیل شده‌اند؛ به جای تشویق به فهم و تحلیل، کودکان ترغیب می‌شوند از فضای مجازی فاصله بگیرند. این رویکرد موجب می‌شود نسل جدید به جای اینکه منتقد و تحلیلگر باشد، تنها مصرف‌کننده محتواهای کم‌کیفیت و اغلب غیررسمی باقی بماند.

در حوزه هنر نیز سانسور صدمات سنگینی وارد کرده است. فیلم‌های مطرحی که در سطح جهانی تحسین شده‌اند، در داخل کشور ممنوع یا محدود به نمایش‌های خاص و محدود شده‌اند. علاوه بر آن، مجلات فرهنگی که به موضوعات حساس اجتماعی می‌پرداختند، بارها توقیف شده‌اند. موسیقی، به ویژه خوانندگی زنان و ژانرهایی مانند رپ و متال، تحت محدودیت‌های شدید قرار دارند و بسیاری از هنرمندان این حوزه مجبور به فعالیت زیرزمینی یا مهاجرت شده‌اند. یکی از تلخ‌ترین ابعاد این وضعیت، محدودیت دسترسی زنان به آموزش است. سیاست‌هایی که در سال‌های اخیر تصویب شده‌اند، برخی رشته‌های دانشگاهی را برای دختران بسته‌اند. «اشتغال پایین» بهانه‌ای بیش نیست چراکه این محدودیت‌ها نه‌تنها حقوق برابر را نقض کرده بلکه جامعه را از بهره‌مندی کامل از نیمی از نیروی انسانی محروم می‌کند. این اقدام‌ها زنجیره‌ای از تاثیرات منفی را در پی دارد که فرار مغزها و کاهش کیفیت آموزشی از جمله آنهاست.

چالش‌های موجود تنها محدود به محتوا و دسترسی نیستند، در مواقع بحران، اینترنت سراسری کشور به طور کامل یا جزئی قطع می‌شود. این خاموشی‌های گسترده ارتباطی، نه‌تنها زندگی روزمره مردم را مختل می‌کند، بلکه آسیب جبران‌ناپذیری به آموزش، کسب‌وکارهای آنلاین و حتی انتشار اخبار آزاد می‌زند. در حالی که شبکه ملی اطلاعات هنوز از دسترس خارج نمی‌شود، دسترسی به اینترنت جهانی و منابع علمی قطع می‌شود و این تناقضی آشکار است که حکایت از اولویت‌های خاص دولت دارد.

این همه محدودیت و سانسور، پیامدهای عمیقی دارد. نخست اینکه اعتماد عمومی به نهادهای آموزشی و فرهنگی به شدت آسیب می‌بیند. وقتی دانش‌آموزان و دانشجویان برای دسترسی به منابع قابل اعتماد با مانع مواجه ‌شوند، ناچار به استفاده از منابع غیررسمی و غیرقابل اعتبار می‌شوند. این موضوع کیفیت آموزش را به شدت پایین می‌آورد و فرار مغزها را تشدید می‌کند. استادان، پژوهشگران و هنرمندان بسیاری ترجیح می‌دهند به خارج از کشور مهاجرت کنند تا بتوانند آزادانه فکر کرده و آثار خود را منتشر کنند. در مجموع، این سانسورهای گسترده موجب ایجاد فضای خودسانسوری می‌شود؛ جایی که پژوهشگران و تولیدکنندگان محتوا از ترس برخوردهای امنیتی، از طرح ایده‌های نو یا بحث در موضوعات حساس پرهیز می‌کنند. این فضای خفه و افسرده، چرخه تولید علم و فرهنگ را متوقف کرده و آینده توسعه علمی و فرهنگی ایران را به شدت تهدید می‌کند اما در کنار همه این انتقادات، راه‌حل‌هایی نیز وجود دارد که می‌تواند وضعیت را تغییر دهد. رفع فیلتر از پایگاه‌های علمی بین‌المللی، اولین گام‌ها هستند. لازم است وزارت علوم و نهادهای آموزشی به جای محدودسازی، بستر دسترسی آزاد و ایمن به منابع آموزشی جهانی را فراهم کنند. بازنگری در سیاست‌های بازبینی کتاب‌های آموزشی و ترجمه‌شده و ایجاد فضای متنوع و آزاد برای آموزش فناوری و سواد رسانه‌ای، می‌تواند نسلی را پرورش دهد که هم منتقد و هم سازنده باشد. صدور مجوزهای آموزش دیجیتال با‌کیفیت و عادلانه و حمایت از حضور زنان در تمام رشته‌ها، از دیگر ضرورت‌های بهبود وضعیت آموزشی کشور است. از همه مهم‌تر اینترنت یک کالای عمومی و آموزشی بوده و قطع آن، نابود کردن دسترسی مردم به دانش و ارتباطات است. باید باور کنیم که امنیت واقعی کشور در آزادی دسترسی به اطلاعات و آموزش است.

در نهایت سیاست‌های فیلترینگ که به‌ نام امنیت اجرا می‌شوند، بیش از آنکه جامعه را محافظت کنند، آن را در جهل و عقب‌ماندگی نگه می‌دارند و هرگونه خلاقیت و تفکر انتقادی را خفه می‌کنند. این نوع کنترل، نوعی شکنجه فکری است که در پس پرده آن، نخبگان و جوانان مستعد مجبور به مهاجرت یا سکوت می‌شوند و جامعه از نیروهای توانمند خود تهی می‌شود. اگر واقعا ایران می‌خواهد آینده‌ای روشن و پویا داشته باشد، باید این دیوارهای بی‌دلیل و ضدعلمی را فرو بریزد و آموزش را به دست مردم بسپارد. هرگونه تاخیر در اصلاح این سیاست‌ها، به معنای از دست دادن نسل‌های آینده و عقب‌ماندگی بیشتر است. در برابر این حقیقت تلخ، سکوت خیانت است و اقدام عاجل، تنها راه رهایی.

وب گردی