فلز سرخ در بنبست ارزی
مجید دیانت، کارشناس حوزه مس
در هیاهوی تحریمها و فعالسازی مکانیسمماشه گویی صنعت مس ایران در حاشیه امنی ایستاده است. برخلاف حوزههای حساسی مانند نفت و پتروشیمی که به صورت مستقیم در تیررس فعال شدن این مکانیسم قرار گرفتهاند، مس ایران با رویکردی صادراتمحور و بازارهای هدف مشخصی مانند چین، ترکیه و امارات کمتر تحتتاثیر مستقیم تحریمهای جهانی قرار گرفته اما این تصویر امن، پشت دیوار بلند موانع داخلی پنهان شده است؛ موانعی که امروز به عاملی تعیینکننده در عقبماندگی از قطار طلایی رونق جهانی مس تبدیل شدهاند.
در شرایطی که نمودارهای جهانی از صعود قیمت مس از مردادماه امسال حکایت میکنند و تقاضا برای این فلز سرخ اوج گرفته، صنعت مس ایران درگیر چالش داخلی و خودساختهای شده که انگیزههای صادراتی را برای غولهای تولیدکننده در ایران کاهش داده است. شکاف بالای بین نرخ ارز مبادلهای و آزاد، مهمترین سد انگیزههای صادراتی شرکتهای بزرگ تولیدکننده مس شده است. این تفاوت در واقع نوعی «خودتحریمی» اقتصادی را رقم زده که باعث شده سود حاصل از صعود قیمتهای جهانی به جیب تولیدکنندگان ایرانی نرود و این فرصت استثنایی در حال از دست رفتن باشد.
داستان اما به همینجا ختم نمیشود. عوامل دیگری نیز انگیزههای صادراتی را کاهش داده است؛ پدیدهای خطرناک به نام صادرات با کارتهای بازرگانی یکبار مصرف، تعادل بازار صادرات مس را برهم زده است. در این روش افراد یا شرکتهای کوچک بدون هیچ تعهدی برای بازگرداندن ارز به چرخه رسمی اقدام به خرید مس با قیمت ریال و صادرات آن با قیمت دلار آزاد میکنند. سود این معامله نه به جیب تولیدکننده اصلی و نه به اقتصاد ملی میرود بلکه به جیب شبکهای از دلالان میرود که هیچ نقشی در زنجیره تولید ندارند. در این زمینه آمارها از یک بحران جدی حکایت میکنند، حجم صادرات غیررسمی با کارتهای یکبارمصرف به نسبت نگرانکننده ۹به یک در مقایسه با صادرات رسمی رسیده است. این عدم تعادل نهتنها شرکتهای بزرگ را که متعهد به بازگشت ارز هستند تضعیف کرده بلکه کلیت نظام صادراتی این فلز استراتژیک را با مخاطره مواجه کرده است. دولت برای حل معضل ارز راهاندازی «بازار دوم مبادلهای» را در دستورکار قرار داده است. بر اساس این طرح صادرکنندگان میتوانند پس از ۲۰درصد رفع تعهد ارزی خود با نرخ ترجیحی مابقی ۸۰درصد صادرات خود را با نرخ ارزی بالاتر از ارز ترجیحی دریافت کنند اما این راهحل نیز برای صنعت مس با تاخیر مواجه شده و تاکنون اجرایی نشده است. در بازه زمانی که استفاده از فرصتهای جهانی حیاتی بهشمار میرود، این تاخیر میتواند به معنای از دست دادن یک پنجره طلایی باشد.
وضعیت کنونی صنعت مس ایران نمونهای عینی از یک پارادوکس بزرگ است. از یکسو تحریمهای خارجی نتوانستهاند اهرم صادرات این فلز را به طور کامل مسدود کنند اما از سوی دیگر موانع داخلی و سیاستگذاریهای ناهماهنگ، اجازه بهرهبرداری از این ظرفیت را نمیدهند. برای خروج از این بنبست نیاز به عزمی جدی برای رفع موانع داخلی است که باید در راستای سرعت بخشیدن به راهاندازی بازار دوم ارز برای فلزات اساسی باشد، همچنین برخورد قاطع با پدیده کارتهای بازرگانی یکبار مصرف و شفافسازی مسیر صادرات و
در نهایت ایجاد ثبات در سیاستهای ارزی به منظور برنامهریزی مطمئن برای تولیدکنندگان باشد. صنعت مس ایران یا باید موانع داخلی را کنار بزند و سوار قطار رونق جهانی شود یا باید شاهد از دست رفتن فرصتها و تضعیف تدریجی یکی از مولدترین بخشهای صنعتی کشور باشیم. زمان برای تصمیمگیری در حال اتمام است.