24 - 01 - 2018
فقر و دروغ
شیدا ملکی- فقر شبیه اقیانوسی شده است که مردم شهر حتی شنا کردن در آن را خوب بلد نیستند. فقر باوری جدی برای مردمان این شهر شده است و فقرا و التماس آنها برای کمک مالی را هر روز به تماشا مینشینند. این موضوع شاید نخنماتر از آن باشد که دوباره در شهر به دنبال شواهد آن قدم برداریم اما تکرار، هرگز هویت یک موضوع را از آن نخواهد گرفت.
پیش از این بارها از دست دختربچههایی که برای لقمه نانی دراز میشود و نسخههای دروغین که قرار است جیب عابران را خالی کند گفتهایم. اما هر روز این موضوع تکرار میشود و تکرار آن، زندگی روزمره شهروندان را دچار درد و ناآرامی میکند. سخت است تماشای هر روز افرادی که در نقطهای تکراری ایستادهاند و همان قصه روز قبل را از الف تا ی دوباره تعریف میکنند.
حالا اما موضوع فقط ایستادن و دست دراز کردن برای کمک نیست. پیغامهای تلگرامی و پیامهای مخابراتی را هم که کنار بگذاریم، صبح قبل از خروج از خانه برای حرکت به سمت محل کار زنگ تلفن گاه به صدا درمیآید و بانویی محترم از پشت خط نام موسسه خیریهای را میگوید و با سرعت قصد جذب شما به عنوان یک عضو جدید را دارد.
درهای خانه را هنوز قفل نکردهاید که دختر خوشتیپ و مرتبی کنارتان ایستاده و میگوید از شهرستان آمده و پول شهریه دانشگاه را ندارد. پیادهرو تا خیابان اصلی و در نهایت قدم گذاشتن در ایستگاه اصلی مترو نیز چنین سوژههایی را شاهدیم. مردم فقر را در یک دستشان گرفتهاند و نیاز را در دست دیگر، حالا تو قاضی میشوی که کمک باید کرد یا عبور از این ماجرای هر روز.
زن جوانی که در مترو نشسته است بعد از عبور از همان آدمهایی که هر روز فقرشان را به رخ دیگران میکشند گفت: «ما هم وضعمون خیلی خوب نیس. چرا اینها با این گریه و زاری و ناله اعصاب آدم رو خرد میکنن؟ کی گفته حق دارن اینجوری با اعصاب آدم بازی کنن؟»
sheidamaleki.journalist@gmail.com
لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد