فریاد خاموش تالابها

نادر نینوایی- این روزها خشکسالی نفس عرصههای طبیعی و تالابها را تنگ کرده است. در استان فارس تعدد فعالیت چاههای غیرمجاز و حتی برداشت بیرویه از چاههای مجاز موجب شده که آبهای زیرزمینی خالی شده و بسترتالابها رو به خشکی برود. بستر بیآب تالابها نیز در نوع خود باعث خیزش گرد و غبار و به خطر افتادن سلامت زندگی مردمان محلی میشود.
برای بررسی بیشتر موضوع به سراغ معاون محیطزیست طبیعی ادارهکل حفاظت محیطزیست استان فارس رفتیم.
نبیالله مرادی ضمن اشاره به تامین حقابه برای تالابها، برداشت بیرویه آبهای زیرزمینی را مشکل مهم تالابهای استان دانست. وی معتقد است که راهکار نهایی برای نجات تالابهای فارس عبور از اقتصاد صرفا متکی به کشاورزی و اشتغالزایی در حوزههای خدمات و گردشگری است تا از این طریق هم زمینه اشتغال مردم فراهم باشد و هم کشاورزی موجب در بحران قرار گرفتن تالابها و محیطهای طبیعی نشود.
مشروح مصاحبه روزنامه جهانصنعت با نبیالله مرادی، معاون محیطزیست طبیعی ادارهکل حفاظت محیطزیست استان فارس در پی میآید.
امسال حجتالاسلاموالمسلمین رجایینسب، رییس شورای قضایی استان فارس بر ضرورت ایجاد کمربند حفاظتی پیرامون تالابها تاکید کرد و از سازمان محیطزیست خواست در مورد اجرای طرحها تسریع کند و عرصههای طبیعی را از دستاندازی سودجویان مصون بدارد. وضعیت درخصوص تعرض به عرصههای طبیعی و تالابهای فارس چگونه است؟ چند پرونده قضایی در جریان بوده و تعرضها از سوی چه کسانی صورت میگیرد و برای مقابله با آنها باید چه اقداماتی انجام داد؟
اراضی تالابهای استان فارس همچون بسیاری از اراضی ملی دیگر مورد تعرضهایی قرار میگیرد. به هر صورت برخی افراد سودجو طبیعتا به تالابها نیز چشم طمع دارند. تعیین حد حریم و بستر تالابها بر عهده آب منطقهای است که این نهاد محدودههای مربوط به شش تالاب استان فارس را تاکنون تعیین کرده است.
این شش تالاب شاید چیزی حدود ۹۰درصد وسعت تالابهای فارس را در بر بگیرد و هشت تالاب باقیمانده به لحاظ وسعت خیلی بزرگ نیستند و تالابهای کوچکی محسوب میشوند. پس از آنکه تعیین حریم و بستر توسط آب منطقهای مشخص و اعلام شود، سازمان محیطزیست به عنوان متولی حفاظت از تالابها انجام وظیفه میکند. توجه داشته باشید که در سازمان محیطزیست ماموران مستقر در تالابها داریم.
باید اذعان داشت در بسترهای تالابها خیلی بهندرت دخل و تصرف شده اما به هر صورت این اتفاق نیز افتاده است. درخصوص این موارد پیگیری قضایی انجام داده و همچنان نیز انجام میدهیم. درخصوص حریم تالابها نیز باید گفت به هر صورت در طول سالها یکسری اسناد برای مردم صادر شده است. براساس ماده۷ قانون اراضی ساحلی، این اراضی قابلیت صدور سند برای اشخاص را ندارد و اسناد آن صرفا باید برای دولت باشد.
در این محدودهها یکسری سند در اختیار مردم قرار دارد که طبیعتا باید پیگیری شود و ابطال این سندها انجام گیرد.
درخصوص فرمایش رییس کل دادگستری و اینکه به حدود اشاره داشتهاند نیز باید بگویم درخصوص دو مورد از تالابها به طور کامل «بنچ مارک»گذاری انجام دادهایم و حریم آنها «بنچ مارک»گذاری شده است. درخصوص یکی دیگر از تالابها یعنی تالاب بختگان نیز بخشی از بنچ مارکگذاری انجام شده است. تالابهای مهارلو و پریشان را نیز امسال در دستور کار داریم و مابقی تالابها را نیز به فراخور اعتبارات موجود بنچ مارکگذاری خواهیم کرد. بهطور کلی روند به این شکل است که در حد فاصل هر ۲۰۰متر یک بنچ مارک قرار میدهیم و در نقاطی نیز که خط میشکند، بنچ مارکگذاری انجام میشود.
وقتی که بنچ مارک قرار داده میشود، حجت تمام است و مشخص میشود که این بخش محدوده اراضی دولتی است. به این ترتیب چنانچه تجاوزی اتفاق بیفتد، محیطبانی که در منطقه مستقر است میتواند به سرعت جلوی تجاوز را بگیرد و این اتفاق نیز در حال حاضر انجام میشود.
تامین حقابه تالابها چالش بزرگی است که درخصوص تالابهای سراسر کشور وجود دارد و مساله خشکسالی نیز تامین آن را دشوارتر کرده است. شرایط برای تامین حقابه تالابهای استان فارس به چه شکل است و با چه مشکلات و دشواریهایی در این خصوص مواجه هستید؟
درخصوص تامین حقابه تالابها باید از دو منظر به موضوع نگاه کنیم؛ یک منظر مربوط به تالابهایی است که در حوزه آبخیز آنها سد ساخته شده و دیگری تالابهایی که در حوضه آبخیز آنها سدی ساخته نشده است. در استان فارس در بالادست بختگان سه سد بنا شده است بنابراین درخصوص آن طبیعتا باید پس از آب شرب حقابه سد را به تالابها اختصاص دهند. این موضوع اما مثل موارد مشابه در سایر نقاط کشور دست و پا شکسته اتفاق میافتد.
در طول سالها حقابه موردنظر تخصیص پیدا نکرده و فقط در سالهای۹۸ و ۹۹ و در سال۱۴۰۱ مقادیری اختصاص یافته است. برای امسال نیز ۴۰میلیون مترمکعب تخصیص داده شده است. طبیعی است که این ۴۰میلیون مترمکعب تامینکننده همه نیاز تالاب طشک و بختگان نیست. تعیین و تامین نیاز آبی تالاب در سناریوی خشکسالی به این شکل است که تعیین نیاز آبی تالاب برعهده محیطزیست بوده و تامین آن بر دوش آب منطقهای و وزارت نیرو است.
در استان فارس سازمان محیطزیست تعیین نیاز آبی هفت تالاب را اعلام کرده و مثلا میدانیم که برای تالاب طشک و بختگان در سناریوی خشکسالی حدود ۷۰۰میلیون مترمکعب حقابه نیاز است. از این ۷۰۰میلیون مترمکعب یک بخشی از آن از طریق بارندگی و آب راههای بلافصلی که وارد تالابها میشود، تامین میشود.
از آنجایی که ابزار سنجش در کنار هر آبراهه نیست نمیتوان به طور دقیق تخمین زد که از این طریق چه میزان حقابه تامین میشود. از طریق آبراهه اصلی که از رودخانه میآید، درخواست تامین ۴۰میلیون مترمکعب داشتهایم. هرچند شاید حجم آبی که از رودخانه دریافت میشود ناچیز به نظر میرسد اما همین نیز غنیمت بوده و در شرایطی که تالاب بختگان خشک شده است تامین این حداقل نیاز آبی موجب میشود که بخشی از بستر تالاب خیس شود و جلوی بروز گرد و غبار را بگیرد.
هدف ما همین موضوع است و به همین سبب نیز رهاسازی حقابه در خردادماه صورت میپذیرد. رهاسازی در این زمان در درجه نخست موجب میشود که کمترین دستاندازی اتفاق بیفتد. توجه داشته باشید که میان سد درودزن و تالاب بختگان مسافت حدود ۲۰۰کیلومتری وجود دارد. طبیعی است که با رهاسازی آب، احتمال بروز دستاندازیهایی به این حقابه در جریان مسیر وجود دارد. به این سبب خرداد ماه را برای رهاسازی آب تعیین کردیم. در خرداد ماه با توجه به اینکه فصل کاشت قبلی تمام شده و برداشت در حال انجام است و نیز به سبب آنکه هنوز کشت بعدی آغاز نشده، بهترین زمان برای رهاسازی حقابه است و احتمال دست اندازی کاهش یافته و به حداقل میرسد.
از سوی دیگر از آنجایی که خرداد ماه ابتدای فصل گرماست رسیدن نم حداقلی به بستر تالاب موجب تثبیت بیشتر آن میشود و شاهد خیزش گرد و غبار نخواهیم بود.
به نظر شما برای به حداقل رساندن آثار خشکسالی که در نتیجه کشاورزی اتفاق میافتد چه اقداماتی میتوان به انجام رساند؟ مردم و دولت برای احیای تالابهای فارس چه اقداماتی میتوانند انجام دهند یا به بیان دقیقتر برای زنده ماندن و ادامه حیات تالابهای فارس، مردم و مسوولان باید چه کنند؟
واقعیت آن است که در مواردی تعارض منافع بهوجود میآید. به هر روی باید پذیرفت کشاورز در صورتی که برداشت آب داشته باشد، میتواند محصول به دست آورد و معیشت خود را تامین کند. از سوی دیگر جوامع محلی و کشاورزان تقریبا همگی اطلاع دارند که برای تامین سلامت زیست آنها، تثبیت حیات تالاب ضروری است.
درواقع با وجود آگاهی از زیانهای خشکی تالابها، زمانی که تعارض منافع اتفاق میافتد کشاورزان اولویت را منافع شخصی و معیشت خود قرار میدهند. در این میان دولت به لحاظ قانونی میتواند یکسری اقداماتی را انجام دهد تا به لحاظ حاکمیتی مانع برداشت بیرویه آب شود.
به نظرم جلوگیری از فعالیت چاههای غیرمجاز آب باید به شکل جدی طرف توجه قرار گیرد. به سبب نارضایتیهای عمومی که بعضا ممکن است شکل بگیرد اقدامات برای مقابله با اینگونه چاهها در مواردی با مماشات انجام میگیرد. از سوی دیگر باید در نظر داشت که در مورد چاههای مجاز نیز حجم آبی که اجازه برداشت آن وجود دارد، مشخص است اما از آنجایی که همه چاهها به کنتورهای هوشمند متصل نیستند در عمل میتوانند بیش از اندازه مجاز خود برداشت داشته باشند و این اتفاق نیز میافتد.
در اینجا دولت دو وظیفه دارد؛ یکی آنکه مشخصا چاههای غیرمجاز را پر کرده و جلوی فعالیت آنها را بگیرد و دوم چاههای مجاز را مجهز به کنتورهای هوشمند کند تا برداشت بیش از میزان درج شده در پرونده انجام نگیرد.
در عین حال سازمان محیطزیست نیز معتقد است که پروانهها بیش از توان محیط طبیعی صادر شده است. در محدوده تالاب پریشان چیزی حدود هزار چاه وجود دارد. در این میان شاید چیزی حدود ۶۰۰تا ۷۰۰چاه مجاز وجود داشته باشد و مابقی غیرمجاز هستند. چاههای غیرمجاز باید پر شوند و چاههای مجاز نیز باید موظف شوند که نهایتا به اندازه رقم درج شده در پرونده برداشت داشته باشند.
باید توجه داشت چاههایی که مجهز به کنتور هوشمند نشدهاند قطعا بیش از میزان درج شده در پرونده برداشت میکنند و دولت باید این موضوع را مدیریت کند و جلوی اضافه برداشت را بگیرد. از سوی دیگر مردم نیز باید تا حدودی همراهی کنند و در حد مجاز برداشت آب داشته باشند چرا که حفظ محیطزیست برای بقای زندگی خود آنها نیز ضروری است. باید توجه داشت که محدوده اطراف تالابهای پریشان و بختگان در این سالها محل خیزش گرد و غبار بوده است و این خیزش گرد و غبار زندگی و سلامت مردم و کشاورزان را با مخاطره مواجه میکند بنابراین مردم باید مراعات کرده و دولت نیز باید اعمال حاکمیت خود را داشته باشد.
به نظر شما استفاده از طرحهای جایگزین برای اشتغال کشاورزانی که به سبب محدودیتها در برداشت آب با مشکل مواجه میشوند تا چه میزان اهمیت دارد؟ آیا میتوان با تعریف طرحهای گردشگری و سایر مشاغل سبز و پایدار زمینه اشتغال جوامع محلی و بینیاز شدن از اشتغال به کشاورزی را فراهم کرد؟
واقعیت این است که در سرزمین خشک ایران اشتغال را بیش از اندازه به کشاورزی گره زدهایم. طبیعتا باید بخشی از اشتغال در حوزه کشاورزی را به مشاغل دیگر در حوزههای متفاوت انتقال داد. در این میان انتخاب مناسبتر میتواند گرایش به سمت خدمات باشد و مسائل مرتبط با گردشگری و توسعه آن شایان توجه و اهمیت است. واقعا این پتانسیل وجود دارد که با توسعه گردشگری زمینه اشتغال مردم را فراهم کرد. تحقق این موضوع اما نیازمند سرمایهگذاری و اتخاذ رویکرد مناسب است. به نظرم در شرایط کنونی تصمیمگیران و تصمیمسازان هم به این باور رسیدهاند اما اینکه چه اقداماتی انجام داده و به چه نتایجی برسند تا حدود زیادی به شرایط کشور نیز بستگی دارد.