12 - 04 - 2020
عشق چه کارهایی که نمیکنه!
مجید عابدینیراد- حدود ساعت ۵ بود که رضا با یک هندونه در دستش وارد آپارتمان شد. گفتم رضا این هندونه به این سنگینی رو چرا زحمت کشیدی خریدی؟ در حالی که یکراست به سراغ یخچال میرفت گفت: آخه وانتیه سر کوچهتون حراج کرده بود کیلویی ۵۰۰ تومن اونهم به شرط چاقو! حالا بذار خنک بشه، فردا که اومدم میریم توی کارش! بعد هم بیمقدمه اضافه کرد: راستی از اوضاع مملکت چه خبر؟
وقتی هر دو روی مبلها قرار گرفتیم رضا ادامه داد: عابد همونطور که پیشبینی میشد ترامپ عذر این خانم هیلیرو خواست! اون که نماینده آمریکا در سازمان ملل هست و شدیدا مخالف سرسخت بهتر شدن روابط با ایرانه! حالا البته فعلا ترجیح میدن بگن خودش استعفا داده!
جعبه شیرینی را باز کردم و برای هر دویمان کیک هویجی در زیردستیها گذاشتم و گفتم: پرداختن به داستان شهره اونقدر من رو به گذشتهای شاد و پر از امید برد که کمی از خبرا دور افتادم، اما با این وجود پیام خیلی ظریف ظریف رو ترامپ خوب دریافت کرده که توی یکی از مصاحبههاش از بسته نبودن در گفتوگو حرف آورده بود. و از اینکه توی سیاست «هرگز» هرگز وجود نداره! و یک جوری که دخالت در امور سیاسی آمریکا محسوب نشه به ترامپ رسونده که با وجود آدمهایی که دور و برش هستند راه هر نزدیکیای بسته میمونه!
رضا از شیرینیش قطعهای به دهان گذاشت و گفت: عابد امروز اون یکی پیشبینی هم که آمریکا باید از عربستان فاصله بگیره تا بتونه به ایران نزدیک بشه هم آخه داره از قرار اتفاق میافته! بزنم به تخته اوضاع با آمریکا داره شدیدا روی غلطک میافته! سر ناپدید شدن اون روزنامهنگار معروف عربستانی در ترکیه و ربودن یا کشته شدنش توسط نیروهای امنیتی عربستانی در کنسولگریشون کار رابطه عربستان با آمریکا گویا داره بدجوری قمر در عقرب میشه! اروپاییها هم روی این قضیه موضعهای حاد گرفتهاند! ترامپ فکر کنم میخواد از این واقعه دهشتناک برای ایجاد تغییر سیاستش با متحدین عرب ضد ایرانی خلیج استفاده ببره! خلاصه زنگ پاکسازی در تیمش و تغییر در سیاستهای قبلیاش نسبت به ایران داره به گوش میرسه!
بلند شدم رفتم سر کتری شیردار که رویش چای دم کرده بودم و مشغول ریختن چای در فنجانها بودم وقتی گفتم: توی حرفهای ترامپ در سازمان ملل یادته که او از استثناهایی در مورد تحریمهای نفتی هم حرف آورده بود. شاید تحریمها رو ترامپ نخواد خیلی سفت و سختش کنه تا قیمت بالای نفت توی اوضاع انتخابات کنگره نتونه به نفع دموکراتها تموم بشه! بعد هم خودش یک در باز به ایران نشون داد نه! مگه نه؟
رضا خیلی جدی در حالی که پاش را روی اون یکی میانداخت گفت: آخه یه خبر خوب دیگه هم امروز اینه که در مورد معاملات نفتی انگلستان و هند با ایران،آمریکا معافیتهایی رو داده که با این رویه باز به کشورهای دیگهای هم ممکنه اینجور معافیتهای از تحریم نفتی تعلق بگیره! میدونی همه این نشونها دست به دست هم یعنی عقبنشینی روی خیلی از مواضع تند، و ایجاد شرایطی بهتر برای بازگشت آمریکا به برجام!
وقتی چایها را در دو سمت میز گذاشتم تعجبزده گفتم: رضا تو شدیدا رفتی توی دنیای تحلیلگری از نوع درجه یک! پس حالا که اینطوره بگو ملت ایران و آمریکا کی روی صلح و مودت رو خواهند دید؟
رضا در حالی که باز گوشهای از شیرینیاش را کند و خورد گفت: راستش عابد من فکر میکنم قصه زیبای عشق تو و همسر سابقت که تا حالا داشت موجب پایین آوردن نرخ ارز میشد الان یه راست رفته روی بهبود روابط ایران و آمریکا! خدا کند که طنین نوای این عشق بزرگ علاوه بر دختر من به سیاست هم سرایت کند!
از حرف رضا خندهام گرفت و بعد از نوشیدن یک جرعه از چایم گفتم: قصه طبس مفصل است، شاید روزی به آن پرداختم، اما فقط بگویم وقتی با شهره به طبس رسیدیم نمیدونی چه استقبالی از ما شد، همه زنها و دخترها تا غروب به دیدن عروس میآمدند و شهره ازشون دهها طرح و پرتره میزد و از خوشحالی توی پوستش نبود! دو روزه با همه خانمها رفیق شد! سرپرستی یه کارگاه کوزهگری مختص خانمها رو او گرفت و روی تولیدات اونها هم بهشون یاد میداد نقشهای ساده و زیبا بزنند! از همون روزهای اول شروع کرد با چندتا دختر خیلی جوون به یاد دادن طراحی و براشون دفترچههای مناسب و وسایل کار خرید و …
لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد