13 - 11 - 2021
ظرفیتهای فراموش شده بورس
احمد یزدانپناه*- میخواستم یادداشتهای مالی رفتاری را ادامه دهم، دیدم ذهنم را تلقی و برداشت ما از بورس مشغول کرده است. اینکه چرا بورس سهام با چنین مشکلاتی مواجه شده است شاید به خاطر بدفهمی ما باشد از نقش و اهمیت آن؛ به خصوص در نقش مهمی که در رشد و توسعه اقتصادی برای یک کشور در حال توسعه دارد. تلقی اینکه بورس سهام، محلی برای خرید و فروش اوراق بهاداری به نام سهم است بیمحلی و بیتوجهی به وظایف ارزشمندی است که بورسها میتوانند و باید در یک اقتصاد، بازی کنند. بنابراین گفتم به طور بسیار خلاصه، فهرست ناقصی از نقش، اهمیت و وظایف بورس سهام ارائه کنم تا شاید متولیان بورس هم وظایف خود را مرور کنند و با این یادآوریها توجه عالمانهتر و جدیتری بدان داشته باشند و بورس سهام را بر ریل وظایف سازنده خود مثل حمایت از سهامداران، به سوی اهداف توسعهای آن سرعت بخشند.
برای کشورهایی که در تب عدم توسعهیافتگی میسوزند، رشد و توسعه پایدار و فراگیر یک آرزو و آرمان است تا هدف؛ چرا که هدف وسیله میخواهد. به هر حال توسعه اقتصادی سازوکاری است برای رفع یا لااقل کاهش معنیدار فقر؛ فرصتی است برای آنها که هنوز به رفاهی نسبی دسترسی نداشتهاند، شتابدهنده برابریهاست و خلقکننده جامعه بهتری است. یک بورس با کارکرد خوب و وظیفهشناس با تسهیل تجهیز منابع مالی جامعه، با گرد هم آوردن، آنهایی که برای رشد و نوآوری بنگاه خود نیاز به سرمایه دارند، در کنار آنهایی که صاحب منابعی برای سرمایهگذاری هستند، به تحقق اهداف توسعهای کشور میتواند و باید کمکهای شایانی کند. این رسالت در محیطی انجام میپذیرد که تنظیم شده (regulated)، مطمئن، شفاف و برابرگرا باشد. بورسها همچنین حاکمیت شرکتی شرکتهای پذیرفته شده در خود را ارتقا میدهند. آنها با ارتقای «شفافیت» کم و کیف «پاسخگویی» به سرمایهگذاران را بالا برده و از حقوق سهامداران و ذینفعان کلیدی حمایت میکنند.
نقش بورس سهام در توسعه اقتصادی
یک) تهیه و گردآری سرمایه برای کسبوکارها؛ بورس سهام برای بسط و توسعه شرکتها از طریق فروش سهام به عموم مردم در قالب سرمایهگذاری عمومی، تسهیلکننده خوبی جهت گردآوری سرمایه برای آنان به شمار میرود.
دو) تجهیز پساندازها برای سرمایهگذاری؛ وقتی مردم پساندازهای خود را بیرون میکشند و در سهام سرمایهگذاری میکنند، این امر منجر به یک تخصیص منابع به نحو عقلاییتر برای خود آنها و جامعه میشود؛ چرا که آن وجوه میتوانستند مصرف شوند و یا عاطل و باطل زیر تشک و یا سپرده بانکی پارک شوند. در حالی که با تجهیز آنها تغییر مسیر داده و برای حمایت و پشتیبانی از بخش واقعی اقتصاد یعنی صنعت و تولید و اشتغال به کار گرفته شده است.
سه) توزیع مجدد ثروت؛ با توجه به اینکه طیف وسیعی از مردم به خاطر حضور در بورس سهام شانس خرید سهام را پیدا میکنند بنابراین آنها مالک و صاحب بخشی از یک بنگاه سودده شده ؛ بنابراین بورسها از این طریق با کاهش نابرابریهای بزرگ درآمدی در جامعه میتوانند و باید کمکهای شایانی کنند. برای یک کشور در حال توسعه که از تب این نابرابریها بیشتر در رنج است، اینکه تعداد زیادی از مردم این شانس را پیدا کنند که با سرمایهگذاری (خرید) سهام در بورس در سودهای کسبوکارهایی که سایر مردم آنها را برپا کردهاند مشارکت کنند در هموارسازی درآمدی جامعه میتواند نقشی خلاق بازی کند.
چهار) بهبود حاکمیت شرکتی؛ با داشتن دامنه وسیع، متنوع و گوناگونی از مالکان، عموما شرکتهای بورس تمایل و رغبت قابلتوجهی برای بهبود استانداردهای مدیریتی و افزایش کاراییها دارند تا رضایت این طیف وسیع سهامداران خود را پاسخ دهند. شواهد گواه آنند که عموما شرکتهای عام نسبت به شرکتهای خاص از مدیریت بهتری برخورداند.
پنج) خلق فرصتهای سرمایهگذاری برای سرمایهگذاران کوچک خلاف سایر کسبوکارها که هزینههای سرمایهگذاری هنگفتی لازم دارند، سرمایهگذاری (خرید) در سهام برای سرمایهگذاران خرد و کلان امکانپذیر است، زیرا یک فرد تعداد سهامی را خریداری میکند که در توان و قدرت مالی او است. بنابراین بورس سهام یک منبع درآمدی اضافی و فوقالعاده برای پساندازکنندگان کوچک فراهم میآورد.
شش) دولتها سرمایه مورد نیاز برای پروژههای توسعهای خود را از طریق بورس تامین میکنند. دولتها و حتی گاهی شهرداریها تصمیم میگیرند تا بخشی از تامین مالی پروژههای زیربنایی خود را از طریق بورس به کمک فروش نوع دیگر از اوراق بهادار به نام «اوراق قرضه» (مشارکت) انجام دهند. به کارگیری این روش برای تامین مالی پروژههای توسعهای و عمرانی، دولتها را تا حدی از مشکلات افزایش مالیات و نااطمینانیهای منبع درآمدی مالیاتی رها میکند.
هفت) بورس به مثابه فشارسنج اقتصاد؛ در بورس سهام، بالا و پایین رفتن قیمت سهام و در سایر بورسها، نوسانات قیمت داراییهای موضوع آن بورس، به طور عمده بستگی به قوای بازار یعنی عرضه و تقاضا دارد. وقتی قیمت سهام گرایش به افزایش دارد و یا از یک ثبات نسبی برخوردار است این امر این سیگنال یا علامت را به جامعه مخابره میکند که در کل، شرکتها و اقتصاد از اوضاع و احوال باثباتی برخوردارند. بنابراین، نوسانات قیمت سهام میتواند نماگری برای روند کلی اقتصاد به حساب آید. (البته مطالعات و شواهد اخیر، این نقش بورس سهام و سایر بورسها را زیر سوال برده است. تحت «بورس، اقتصاد نیست» نشان داده شده که چهبسا حال بورس خوب است در حالی که حال اقتصاد بد است و برعکس؛ در این باره خواهم نوشت.)
نقش بخش عمومی در توسعه اقتصادی از طریق بورس
تحقیق اخیر آنکتاد- سازمان ملل- در رابطه با نقش سازنده بورسهای سهام در توسعه اقتصادی ملتها به خوبی نشان میدهد که دسترسی و تحقق اهداف توسعهای منوط به نقش بخش عمومی است وقتی میگوید ما نیاز به سیاستهای هوشمند داریم. سیاستهای بهتری که دولتمردان به انگیزهسازی بنیادی برای سرمایهگذاری مردم بها دهند و اعتماد آنان را در به کار انداختن پساندازهای خرد و کلان خود به سرمایهگذاری از کانال بورس تقویت کنند.
تمام این حرفها وقتی معنی و مفهوم پیدا میکند که بورس سهام و هر بورس دیگری به وظایف محوله خود خوب عمل کند. همان طور که اشاره شد میدانیم کشورهای «در حال توسعه» که عنوان مودبانهتر همان «عقب افتاده» است، هم از سطح پسانداز پایین در رنج و عذاب هستند و هم نرخ تجهیز پساندازها به سرمایهگذاری در آنها پایین است. پس پرسش اساسی این یادداشت آن است که چه عوامل و عناصری شکل دهنده یک بورس سهام وظیفهشناس برای زندگی بهتر مردم از طریق تجهیز پسانداز آنان به سرمایهگذاری به مثابه یکی از موتورهای رشد و توسعه است؟ به طور خلاصه به چند مورد اشاره میکنم؛
نخست) افقهای سرمایهگذاری؛ بازارهای سهام برای سهامداران با روشهایی که در مقایسه با روشهای دیگر آسان است برای خروج آنان از سرمایهگذاری خود راهحل کارایی دارد. بدین معنی که شما هر وقت اراده کنید میتوانید سهام خود از یک شرکت پذیرفته در بورس سهام را در بازار ثانویه سهام بفروشید. سهامداران مجبور نیستند یک خریدار معین را برای اوراق بهادار خود شناسایی کنند و مجبور نیستند درباره شرایط فروش سهام خود مذاکره کنند؛ چرا که این قواعد توسط نهاد بازار ثانویه یا بورس از قبل تعیین شده است. این امر موجب کاهش ریسکی میشود که سرمایهگذاران (پسانداز کنندگان) پول خود را در یک سرمایهگذاری با افقهای گوناگون سرمایهگذاری برای افق سرمایهگذاری خود میخواهند قرار دهند.
دوم) شفافیت؛ در جریان فرآیند پذیرش شرکتها و جریان افشای الزمات خواسته شده بورس سهام، بورسها موجب کاهش هزینههای کسب اطلاعاتی میشوند که سرمایهگذاران برای تصمیمگیریهای خود برای سرمایهگذاری در بورس سهام لازم دارند، که اگر میخواستند از منبع دیگر تهیه کنند باید متحمل صرف هزینه، وقت و تلاش زیادی شوند. این امر به توجه لازم به مشکل «عدم تقارن» اطلاعات و برخورد با آن یعنی وقتی نیروهای درون شرکت الزاما نسبت به افراد بیرون شرکت از اطلاعات بیشتری برخوردارند کمک میکند.
سوم) حمایت و حفاظت سرمایهگذار؛ قواعد و قوانین حاکم بر بورس همراه با تنظیمگریهایی مرتبط با بازار اوراق بهادار و زیربناهای تعبیه شده برای تسویه معاملات ریسک اجرای تعهدات را لااقل کاهش داده یا موجب رفع نگرانی معاملهگران بورس میشود، در صورتی که در غیر بورس سرمایهگذاران و معاملهگران دغدغه دریافت منافع ناشی از سرمایهگذاری خود و آنچه را که فروختهاند را دارند.
چهارم) تجمیع وجوه(pooling funds) ؛ با جمع شدن تعدادی زیاد و مجموعهای متنوع از سهامداران بازارها اندازه و میزان یک سرمایهگذاری فردی را کاهش میدهند (برای مثال یک سرمایهگذاری با خرید حتی یک سهم یک شرکت از عایدات اقتصادی آن شرکت بهرهمند شود). این امر این توانایی را به سرمایهگذاران بورسها میدهد تا گستره و دامنه ریسکی را که آنها میپذیرند مدیریت کنند و از آن طریق فرد سرمایهگذار بر ریسکی که در معرض آن است کنترل داشته باشد. این «کاهش ریسک»، «پخش ریسک» و «انتقال ریسک»ها یکی از جنبههای خلاق و سازنده بورس سهام هستند که هزینه سرمایه را برای بنگاهها کاهش میدهند. به علاوه، کاهش و مدیریت ریسک به سبک گفته شده در بالا، کاهش هزینه ریسک تامینهای مالی بزرگتر و یا ریسکیتر نسبت به وقتی که برای تامین مالی راه دیگری را برگزیند دربر دارد. مراد آنچه درباره محاسن بورس سهام گفته شد آن بود که تا زمان از دست نرفته دولت جدید و متولیان جدید بورس، آن را در جهت تحقق اهداف توسعهای کشور و بهرهمندی این خیل عظیم سهامداران خرد بورس از مواهب یک بازار سرمایه «عادله» و «کارا» ریلگذاری کنند چرا که فردا خیلی دیر است!
* اقتصاددان و عضو هیات علمی دانشگاه الزهرا
لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد