5 - 05 - 2017
ضرورت بازتوزیع ثروت در کشور
علی سرزعیم
انتخابات عرصهای است که به طور طبیعی نامزدها را به سمت تلاش برای کسب رای میکشاند. این امر در شرایطی که کشور از وجود حزب به معنای واقعی محروم است، نامزدهای انتخاباتی به سمت دادن وعدههای غیرواقعی وسوسه میشوند. در کشورهای توسعهیافته از آنجا که احزاب میخواهند در بلندمدت مقبولیت داشته باشند، از دادن وعدههای غیرممکن خودداری میکنند و یک سازوکار درونحزبی برای کنترل پوپولیسم ایجاد میشود. حتی در کشوری مثل آمریکا که نظام سیاسی آن آسیبپذیری بیشتری دارد، روی کار آمدن ترامپ بسیاری از جمهوریخواهان را نگران کرده که عملکرد نامناسب او هزینه زیادی را ممکن است برای این حزب و فعالان آن به دنبال داشته باشد.
در کشور ما پوپولیسم به این شکل خود را مطرح میکند که نامزدها چنین وانمود کنند که منابع مالی زیادی بلااستفاده موجود است و کافی است ارادهای باشد تا آن منابع بلااستفاده در جهت توزیع برای بخشهای ضعیف جامعه مورد استفاده قرار گیرد. در واقع نامزدهای انتخاباتی میخواهند چنین وانمود کنند که وظیفه اصلی سیاستمدار توزیع پول نفت است اما واقعیت آن است که وظیفه اصلی سیاستمدار ایجاد ثروت و بازتوزیع درآمد است. اگر کشور در شرایطی میبود که قیمت نفت بالا بود (مثل دهه ۸۰) میشد به توزیع فکر کرد ولی واقعیت این است که در شرایط موجود امکانی برای توزیع وجود ندارد و تنها پولی که باقی مانده، پول موجود در صندوق توسعه ملی است که بنا به فرض قرار است در اختیار بخشخصوصی قرار گیرد تا صرف سرمایهگذاری شود نه اینکه صرف حمایتهای اجتماعی شود. غیر از این راه تنها میتوان به بازتوزیع فکر کرد. مقصود از بازتوزیع این است که با سازوکار مالیات بخشی از منابع بخشهای برخوردار کشور را از آنها گرفته و در اختیار بخشهای فقیر قرار دهیم. شیوه دیگر بازتوزیع آن است که قیمت کالاها و خدماتی که دولت روی آنها یارانه پنهان پرداخت میکند را واقعی کنیم و یارانهای که صرفهجویی میشود را صرف پرداختهای اجتماعی کنیم. هر کدام از این دو شیوه بازتوزیع از توجیه اقتصادی برخوردار است و مصداق پوپولیسم نخواهد بود.
شیوه اول مستلزم آن است که نظام مالیاتی به نحوی توسعه یابد که به جای تمرکز بر تولید، مصرف خانوارها را مبنای مالیاتگیری قرار دهد. اینگونه میتوان منابع قابل توجهی به دست آورد ولی روشن است که شیوه آسانی نیست و اقدامی پردافعه است زیرا جامعه در برابر کاهش قدرت خرید و مصرف مقاومت خواهد کرد. همین امر نیز جاذبه پوپولیسم را از بین خواهد برد. شیوه دوم منوط به جراحی شیوههای پرداخت یارانه است. در حال حاضر دولت در بخشهای مختلف اقتصاد یارانههای زیادی پرداخت میکند. برخی تخمینها عدد یارانه انرژی را گاه بیش از ۷۰ میلیارد دلار در سال محاسبه کردهاند. روشن است که صرف انرژی در کشور نهتنها آلودگی محیطزیست را به همراه دارد بلکه هزینه فرصت آن یعنی تلف شدن دهها میلیارد دلار به شکل کماثر در توسعه تاسفانگیز است. حذف این یارانه برای انجام حمایتهای اجتماعی اقدامی درست است ولی هزینه آن کاهش رفاهی است که به غلط خانوارهای ایرانی به آن عادت کردهاند. همانطور که مشاهده میشود هر دو شیوه یک نوع بازتوزیع است یعنی مواهبی را از بخشی از جامعه میگیرد و منافعی را برای بخش دیگری از جامعه ایجاد میکند.
اگر دانشگاهیان و متخصصان کشور به اندازه کافی آگاهیبخشی کنند، آنگاه نامزدهای انتخاباتی مجبور خواهند شد به صراحت اذعان کنند که راهی برای توزیع وجود ندارد و تنها قادر به بازتوزیع خواهند بود. در چنین وضعیتی البته تکلیف جامعه در قبال نامزدهای انتخاباتی روشن میشود و مسابقهای که هماکنون میان نامزدهای انتخابات بر سر دادن وعدههای رنگارنگ شکل گرفته،
پایان میپذیرد.
gmail.comا@Asz9025
لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد