19 - 02 - 2017
شیدا، شیدا، شیدا شدم
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی اعضای گروه شیدا و عارف که در جریان حوادث ۱۷ شهریور سال ۱۳۵۷ از رادیو استعفا داده بودند، در خانه محمدرضا لطفی جمع شدند. هوشنگ ابتهاج، حسین علیزاده، محمدرضا شجریان، برادران کامکار، مجید درخشانی و…. آنها تصمیم گرفتند برای زنده ماندن جریان موسیقی و تلاش برای حضور پررنگتر، کانون فرهنگی و هنری چاووش را پایهگذاری کنند.
کانون چاووش با همت همین افراد و سرمایه شخصی آنها شکل گرفت. مدیریت کانون بر عهده هوشنگ ابتهاج بود و محمدرضا لطفی نقش تعیینکنندهای در جریانسازی این گروه داشت. بعد از پیروزی انقلاب چاووش توانست عملکرد مثبت گروههای شیدا و عارف را در حوزه موسیقی ادامه دهد و عامل ثبت و ضبط بسیاری از سرودهای به یادماندنی آن دوران باشد.
در آلبومهایی که چاووش بعد از انقلاب تهیه و توزیع کرد، حضور و صدای شهرام ناظری بیبدیل است. سرودهای به یاد ماندنی او در آلبوم چاووش ۲ در کنار محمدرضا شجریان و به ویژه ترانه معروف «به یاد پدر» که برای درگذشت آیتالله طالقانی ساخته شده بود شهرام ناظری را بیش از پیش در بین علاقهمندان موسیقی سنتی محبوب کرد.
از آن زمان حضور مستمر شهرام ناظری در حوزه موسیقی توانسته او را در زمره مهمترین خوانندگان ایرانی قرار دهد؛ خوانندهای با صدای رسا و تحریرهای خاص.
یادگار پدر
شهرام ناظری سال ۱۳۲۹ در کرمانشاه و در خانوادهای ادیب، فرهنگ دوست و اهل موسیقی متولد شد. او از زمان کودکی مانند اکثر خوانندگان که صدای خوش در خانوادهشان موروثی بوده، صدای خوش را از پدر و مادر خود به ارث میبرد و پدرش که صدای لطیفی داشت و از سبک قدما و خوانندگان آن دیار به خصوص شیخ داوودی خواننده بزرگ بهره گرفته بود، فرزندش را تحت تعلیم قرار داد. قطب این خانواده، استاد حاجی خان ناظری (پرویزخان پورناظری) بوده که اکثر موسیقیدانان کرمانشاه را با نت و موسیقی اصیل ایران تعلیم داده و خود از شاگردان درویش خان و کلنل وزیری بوده است.پدر شهرام ناظری ضمن آشنایی با گوشهها و ردیفهای آواز ایرانی با سهتار هم آشنایی داشت و مادرش هم صوتی خوش و با آواز آشنایی داشته و شهرام در چنین محیطی پرورش یافت.این محیط مناسب هنری موجب شد تا او در سن ۹ سالگی اولین برنامه هنری خود را در رادیو کرمانشاه همراه با تار مرحوم درویشی، از نوازندگان معروف کرمانشاه، اجرا کند. ناظری در مورد آشناییاش با هنر گفته است: «همیشه اول هر مصاحبهای گفتهام که مادرم اولین کسی بود که مرا به سوی هنر هدایت کرد. مادرم اهل ادبیات و موسیقی بود؛ خیلی جدی و منظم از سه سالگی با من شعر و موسیقی کار میکرد و پدرم ساز میزد و آواز میخواند. در کل خانواده پدریام همه اهل ادبیات و موسیقی بودند. اولین کلاسی که در کرمانشاه بهوجود آمد و موسیقی را به طور جدی و اصولی با تدریس ردیفهای موسیقی و نت آموزش داد، متعلق به خانواده ناظری بود.»
ناظری خانه شان را اینطور توصیف میکند:
«من در محله برزه دماغ کرمانشاه به دنیا آمدم؛ در کوچهای به اسم یخچال؛ چون آن زمان یخچال در هر خانهای نبود. ولی ما یک یخچال داشتیم. پدر و مادرم به ابوالیخچالی معروف بودند. پایین این کوچه مدرسهای بود به نام مدرسه کورش که بازهم شانس آوردم چون مدیر مدرسه فردی بود به اسم آقای نیکروش که اهل قلم و ادبیات بود و ناظم مدرسه هم آقای همتی بود که شعر میگفت و آهنگ میساخت و سنتور میزد و در رادیو کرمانشاه هم برنامه اجرا میکرد؛ این بود که مدرسه هم به پرورش ذوق و استعدادم کمک کرد.»
حضور در تهران و کار در رادیو
ناظری همواره در پی بهره بردن از مکاتب و استادان مختلف بوده است. وی در سال ۱۳۴۵ برای بهرهگیری از محضر استادانی چون عبدالله دوامی، نورعلیخان برومند، عبدالعلی وزیری، محمود کریمی و محمدرضا شجریان عازم تهران شد و ضمن بهرهگیری از محضر این اساتید، سهتار را نیز نزد استادان احمد عبادی، جلال ذوالفنون و محمودهاشمی فرا گرفت. شهرام ناظری به مدت یک سال نیز در تبریز با نوازندگان و موسیقیدانان آن دیار مانند غلامحسین بیگجهخانی و محمود فرنام قیطانچیان که خود از شاگردان اقبال آذر بودند در زمینه موسیقی ایرانی کار کرد.
او در مورد تاثیر بزرگان موسیقی بر فعالیتش میگوید:
«هوشنگ ابتهاج رییس مرکز موسیقی صدای ایران در آن زمان بود و نقل میکرد که یک روز جلسهای در رادیو داشتیم و از استاد نورعلی برومند دعوت شده بود تشریف بیاورند و در شورای رادیو شرکت کنند. وقتی استاد برومند در جلسه شورا مینشیند، دست میکند در جیبش و نوار صدای مرا بیرون میآورد و میگوید: «اول این نوار را بگذارید خستگی راه از تنم برود، بعد جلسه را شروع میکنیم». وقتی نوار را میگذارند، میبینند صدای ناظری جوان است.»
او در مورد فضای آن سالها و اولین کارهایش میگوید:
«از سال ۱۳۵۴ با تشویق هوشنگ ابتهاج (ه.ا.سایه) شاعر بزرگ ایران و با تشویق و تأیید استاد نورعلی برومند وارد رادیو ایران شدم و اولین کار خودم با تلفیقی از شعر شیخ بهایی به صورت یک تصنیف و مثنوی نی نامه مولانا جلالالدین بلخی با تار استاد محمدرضا لطفی پخش شد و سال بعد هم در اولین کنکور موسیقی سنتی در آزمون باربد در رشته آواز شاگرد اول شدم و از طرف هوشنگ ابتهاج و استاد نورعلی برومند انتخاب شدم تا در جشنواره جهانی توس ۱۳۵۶ و جشنواره هنر شیراز ۱۳۵۷ شرکت کنم و برگزیده شدم که هر دو اتفاق مهمی بود که یک جوان- ۲۳ ساله برای این دو جشنواره مهم بینالمللی انتخاب شود. جشنواره توس برگزار شد؛ یک شب در مزار عطار و دو شب در مزار فردوسی و خیلی از کارشناسان ما ایراد گرفته بودند که چرا در جشنوارهای با این درجه از اهمیت، افراد باتجربهتر را انتخاب نکردید و هوشنگ ابتهاج و استاد برومند هم گفته بودند: «این جوان با دیگران فرق دارد»
همکاری با ذوالفنون و پورناظریها
شهرام ناظری آلبوم مثنوی موسی و شبان را با همکاری جلال ذوالفنون و بهزاد فروهری، بنمای رخ را با همکاری نوازندگان مرکز حفظ و اشاعه موسیقی سنتی ایران و گروه مولانا به سرپرستی محمدجلیل عندلیبی، آلبوم صدای سخن عشق را باهمکاری گروه تنبور شمس و لاله بهار را با همکاری گروه عارف به سرپرستی پرویز مشکاتیان تهیه کرد.
او در سالهای ۱۳۶۰ تا ۱۳۶۴ به روشهای مختلف مشغول تدریس موسیقی و ردیفهای آوازی به علاقهمندان شد. در این دوران آثار زمستان، بشنو از نی و نجوا را منتشر کرد. از سال ۱۳۶۴ به بعد با همکاری گروههای موسیقی ایرانی کارهای زیبایی را به بازار موسیقی عرفانی و اصیل ایرانی عرضه ساخت که از درخشانترین این آثار میتوان شورانگیز با همکاری حسین علیزاده، گل صدبرگ و آتش در نیستان با همکاری جلال ذوالفنون، یادگار دوست و ساقینامه ۱ و ساقینامه ۲ را با همکاری کامبیز روشنروان نام برد. در این سالهاست که ناظری آلبوم بیقرار را با همکاری گروه جلیل عندلیبی و همچنین کنسرت اساتید موسیقی ایران را با همکاری گروه اساتید موسیقی ایران (گروهی به سرپرستی فرامرز پایور) اجرا و منتشر کرده است. لازم است ذکر شود گل صدبرگ معروفترین اثر شهرام ناظری و بسیاری از مردم ناظری را با تصنیف اندک اندک با شعر مولانا اجرا شده در این آلبوم میشناسند.
در سالهای دهه هفتاد خورشیدی شهرام ناظری آثار بسیاری را اجرا کرد که از آن جمله میتوان به آلبومهای نوروز به همراهی با حسین علیزاده، مهتاب رو را با گروه تنبور شمس (آهنگ سازی کیخسرو پورناظری) و دل شیدا را با آهنگ سازی فرامرز پایور اشاره کرد. همکاری ناظری با کامکارها نیز منجر به آفرینش دو اثر ماندگار به نامهای کنسرت کامکارها ۷۶ و کنسرت ۷۷ گشته است. وی با انتشار دو آلبوم ساز نو آواز نو و سفر به دیگر سو مسیر نوینی از موسیقی خویش را نمایان ساخت به طوری که سفر به دیگر سو را دکترین موسیقایی خود میداند.
توجه خاص به مولانا و شاهنامه فردوسی
ناظری در سالهای فعالیتش علاوه بر انتشار چندین آلبوم موسیقی توانسته در شاهنامه خوانی سبک و سیاق جدید را ابداع کند. او در این مورد گفته است: دست کم ۳۰ سال پیش از هم دورههای خودم خواستم دور هم جمع شویم و روی شاهنامه کار کنیم که نشد. این اشتیاق من در همه این سالها وجود داشت که البته پاسخ درخوری نمییافت تا اینکه پنج سال قبل کلید این کار را با کمک پسرم (حافظ ناظری) زدم. او که در نیویورک موسیقی میخواند، یک ارکستر بینالمللی را سامان داد و با همراهی هم در فرانسه و آمریکا کنسرتهایی را براساس داستان ضحاک برگزار کردیم.»
ناظری همچنین در اجرای شعرهای مولوی پیشرو تمام خوانندگان بوده است. آلبوم مثنوی موسی و شبان و صدای سخن عشق رویکرد جدیدی به موسیقی و شعر عرفانی محسوب میشود که ناظری در سالهای پایانی دهه ۵۰ و سالهای آغازین دهه ۶۰ خورشیدی از خود بر جا گذاشت. همچنین در سال ۱۳۶۴ به مناسبت گرامیداشت هشتصدمین زادروز مولوی دو اثر گل صد برگ و یادگار دوست را منتشر کرد. اثر یادگار دوست به عنوان اولین سمفونی ایرانی و گل صدبرگ به عنوان یکی از پرفروشترین آثار موسیقی ایران، هر دو انقلابی در موسیقی سنتی ایران بهوجود آوردند. این یادواره بار دیگر دو دهه بعد برای بزرگداشت مولانا تکرار شد. از دیگر آثار برجسته ایشان که روی شعرهای مولوی اجرا شده میتوان به آلبوم مولویه که در خارج از ایران با نام شور رومی شناخته میشود نیز اشاره کرد. این اثر نامزد دریافت جایزه گرمی ایالات متحده در سال ۲۰۰۷ میلادی برابر با ۱۳۸۶ خورشیدی نیز شده است.
افتخارات آقای شوالیه
ناظری در مدت فعالیت هنریاش افتخارات بسیاری را کسب کرده است. از نشان «لوژیون دونور» تا «شوالیه ادب و هنر» و «اسطوره زنده» اما شاید مهمترین افتخار ناظری حضور ۵۰ سالهاش در دنیای هنر و تاثیرگذاریاش بر روند موسیقی سنتی ایرانی است؛ نوایی که به گوش بسیاری از مردم ایران آشناست و خاطرات بسیاری را با او و صدایش شریک هستند. از آتش نیستان تا کاروان شهید و شیدا شدم.
لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد