شکاف هوش مصنوعی

جهانصنعت– در کمتر از سه سال، هوشمصنوعی مولد از یک فناوری نوظهور به مهمترین نیروی محرک اقتصاد جهانی بدل شده است اما همانقدر که سرعت رشد آن حیرتانگیز است، شکاف میان کشورهایی که از آن بهره میبرند و کشورهایی که تنها تماشاگر این موج هستند نیز روبه گسترش است.
گزارش تازه بانک جهانی با عنوان «چه کسی در جهان از هوشمصنوعی استفاده میکند؟» با بررسی دادههایی از ۶۰ ابزار برتر هوشمصنوعی مولد، تصویری دقیق از این نابرابری نوین ترسیم کرده است.
جهان در آستانه انفجار هوشمصنوعی؛ از انحصار تا رقابت جهانی
از پایان سال ۲۰۲۲ تا میانه ۲۰۲۵، ترافیک جهانی ابزارهای هوشمصنوعی مولد بیش از سه برابر شده است. فقط پلتفرم ChatGPT در ماه آوریل ۲۰۲۵ بیش از ۵/۴میلیارد بازدید ماهانه داشت که معادل جمعیت کل کره زمین در هر دو ماه یک بار است!
نکته مهمتر اما این است که کاربران دیگر فقط برای تفریح یا کنجکاوی به سراغ این فناوری نمیروند. زمان استفاده کاربران از ۷دقیقه در سال ۲۰۲۳ به ۱۵دقیقه در سال ۲۰۲۵ رسیده که نشانهای از گذار از «آشنایی» به «اتکا» است. هوشمصنوعی مولد اکنون بخشی از چرخه روزمره زندگی دیجیتال از جستوجوی اطلاعات و تولید محتوا تا برنامهنویسی، تحلیل داده و حتی تصمیمسازیهای اقتصادی شده است.
اگر دو سال پیش نام ChatGPT مترادف با هوشمصنوعی مولد بود، امروز رقابت به مرحلهای تازه رسیده است. براساس گزارش بانک جهانی، سهم ChatGPT از کل ترافیک جهانی هوش مصنوعی مولد از ۸۹ به ۷۷درصد کاهش یافته اما همچنان فاصلهاش با رقبا نجومی است. پلتفرمهای تازهای مانند DeepSeek از چین و Grok متعلق به شرکت ایلان ماسک، تنها در چند ماه به رده دوم و سوم رسیدهاند.
در کنار آنها ابزارهای تخصصی مانند Runway (برای ویدئو)، ElevenLabs (برای صدا) و Sora (برای تولید ویدئو از متن) نشان میدهند که هوشمصنوعی مولد از مرحله چتبات متنی عبور کرده و به عصر چندوجهی بودن رسیده است؛ عصری که در آن متن، صدا، تصویر و داده در یک جریان واحد ترکیب میشوند. به تعبیر گزارش بانک جهانی، بازار هوشمصنوعی مولد دیگر بازاری انحصاری نیست بلکه اکوسیستمی باز، پویا و رقابتی است.
شکاف هوشمصنوعی؛ نابرابری تازه میان ملتها
باوجود رشد انفجاری، دسترسی به هوشمصنوعی مولد بهشدت نابرابر است. در کشورهای با درآمد بالا حدود ۲۴درصد از کاربران اینترنت از چت جیبیتی یا ابزارهای مشابه استفاده میکنند اما این رقم در کشورهای با درآمد متوسط بالا (مانند ایران، ترکیه، چین یا برزیل) به ۸/۵درصد میرسد. در کشورهای با درآمد پایین، تنها ۷/۰دصد از کاربران اینترنت یعنی کمتر از یک نفر در هر ۱۴۰نفر از این فناوری استفاده کردهاند. به بیان ساده، جهان وارد دوران دو سرعتی در بهرهگیری از هوشمصنوعی شده است؛ از یکسو کشورهایی که با سرمایه، زیرساخت و آموزش پیش میتازند و از سوی دیگر ملتهایی که هنوز در مرحله آشنایی اولیه قرار دارند.
دادههای بانک جهانی نشان میدهد که شکاف هوشمصنوعی فقط اقتصادی نیست و فرهنگی و زبانی هم هست. ابزارهای غیربومی معمولا تنها در بازار داخلی خود موفق هستند. برای مثال ابزار فرانسوی Le Chat حدود ۷۰درصد کاربران خود را در اروپا دارد. ابزار چینی Doubao بیش از ۹۰درصد کاربرانش را در چین حفظ کرده است. این یعنی، برخلاف فناوریهای کلاسیک مانند برق یا تلفن همراه، هوش مصنوعی مولد نیاز به بومیسازی فرهنگی و زبانی دارد.
در واقع زبانی که با آن فکر میکنیم، تعیین میکند چقدر میتوانیم از هوش مصنوعی بهره ببریم. به همین دلیل، کشورهای انگلیسیزبان یا دارای حضور گسترده در اینترنت جهانی، مزیت بزرگی دارند. در مقابل کشورهایی با زبانهای کمتر دیجیتالی شده، مانند فارسی، عربی یا اردو در خطر حاشیهنشینی فناورانه قرار دارند.
اقتصاد هوشمصنوعی؛ همبستگی با درآمد ملی
تحلیل اقتصادسنجی بانک جهانی نشان میدهد میانگین استفاده از هوشمصنوعی بهطور مستقیم با تولید ناخالص داخلی سرانه کشورها ارتباط دارد. هر یکدرصد افزایش در تولید ناخالص داخلی سرانه، منجر به ۶/۰درصد افزایش در ترافیک یا استفاده از ابزارهای هوش مصنوعی مولد میشود. به بیان دیگر هرچه کشور ثروتمندتر باشد، بهرهگیری از هوشمصنوعی در آن سریعتر است.
نکته مهمتر اما تفاوت میان گستره استفاده (Extensive Margin) و عمق استفاده (Intensive Margin) است. کاربرانی که از هوشمصنوعی مولد استفاده میکنند در همه کشورها تقریبا به یک اندازه فعال هستند اما تعداد کاربران، بسته به سطح توسعه اقتصادی، تفاوتی فاحش دارد. یعنی شکاف جهانی بیشتر ناشی از تعداد کاربران است تا نحوه استفاده.
فناوری، فرهنگ و ترجمه شناختی
بانک جهانی در گزارش خود تاکید میکند که هوشمصنوعی مولد برخلاف فناوریهای صنعتی، یک پدیده صرفا تکنولوژیک نیست بلکه پدیدهای شناختی و فرهنگی است. فناوریهایی مانند ChatGPT، Claude یا Gemini نه فقط ابزار بلکه شریک فکری انسان هستند. از اینرو، پذیرش آنها نیازمند نوعی درک فرهنگی و اعتماد اجتماعی است.
کشورهایی که نهادهای آموزشی و رسانهای با فناوری همجهت هستند، بهسرعت از آن بهره میبرند اما در کشورهایی که آموزش رسمی هنوز به سبک سنتی اداره میشود، یا مقررات درباره دادهها مبهم است، پذیرش فناوری با کندی پیش میرود.
ایران در شکاف هوش مصنوعی
براساس طبقهبندی بانک جهانی، ایران در گروه کشورهای با درآمد متوسط بالا قرار دارد؛ جایی میان اقتصادهای پیشرفته و کشورهای در حال توسعه. از منظر نیروی انسانی، ایران دارای یکی از بالاترین نرخهای تحصیلات عالی در منطقه است و جامعهای جوان و فناوریدوست دارد اما دسترسی محدود به زیرساخت ابری، تحریمهای فناوری و نبود اکوسیستم باز دادهای باعث شده شکاف میان ظرفیت و بهرهبرداری شکل بگیرد.کاربران ایرانی، بهویژه در میان دانشگاهیان، استارتاپها و فعالان رسانهای، حضور فعالی در استفاده از ابزارهای هوشمصنوعی دارند اما دسترسی رسمی و پایدار به پلتفرمهای بینالمللی محدود است. بسیاری از سرویسها مانند ChatGPT، Claude و Copilot بهصورت مستقیم در دسترس نیستند و کاربران از مسیرهای غیررسمی استفاده میکنند.
این وضعیت باعث شده ایران در عمق استفاده جلوتر از منطقه اما در گستره استفاده عقبتر از میانگین جهانی باشد. بهعبارتی کاربر ایرانی اگر بتواند به ابزارها دسترسی یابد بهسرعت آن را در کار و زندگی ادغام میکند، اما درصد جمعیتی که اصلا به این فناوریها دسترسی دارند، هنوز اندک است.
بانک جهانی در بخش خاورمیانه اشاره میکند که «کشورهای دارای جمعیت تحصیلکرده بالا اما محدودیت زیرساختی، در معرض خطر از دست دادن فرصتهای نسل جدید فناوری قرار دارند.» تحلیل دادهها نشان میدهد ایران دقیقا در همین موقعیت ایستاده است.
چالش مهارت، سیاست و زیرساخت
سه عامل کلیدی در آینده پذیرش هوشمصنوعی مولد تعیینکننده خواهند بود:
– مهارت انسانی: آموزش تفکر محاسباتی، سواد داده و مهارت استفاده از ابزارهای هوشمصنوعی مولد در مدارس و دانشگاهها.
– زیرساخت دیجیتال: دسترسی به اینترنت پرسرعت و سرورهای ابری.
– سیاست داده و حاکمیت دیجیتال: تدوین مقررات شفاف برای اشتراکگذاری داده، حفظ حریم خصوصی و توسعه مدلهای بومی.
ایران در دو عامل اول با محدودیتهایی روبهرو است و در عامل سوم هنوز فاقد سیاست منسجم است. بدون نهادسازی در این سه حوزه، شکاف فناورانه میتواند در دهه آینده به شکاف اقتصادی و دانشی عمیقتری تبدیل شود.
بانک جهانی در جمعبندی گزارش خود مینویسد: «شکاف هوشمصنوعی نشانه شکست فناوری نیست بلکه بازتاب نابرابری در ظرفیت نهادی کشورهاست.» به بیان دیگر کشورهایی که امروزه درگیر کمبود منابع یا تحریم هستند، هنوز فرصت دارند در صورت اصلاح زیرساخت و نهادسازی، از موج هوش مصنوعی برای جهش استفاده کنند اما اگر نهادها کند بمانند، فناوری نه نیروی همگرایی بلکه عامل واگرایی جهانی خواهد شد.
برای ایران این مسیر دو گزینه دارد؛ یا بهسرعت سیاستهای فناوری، آموزش و دسترسی باز را بازطراحی کند تا در موج هوشمصنوعی مولد شریک باشد یا در سالهای آینده شاهد گسترش فاصله دانشی و اقتصادی با همسایگانش شود.
هوش مصنوعی مولد، برخلاف بسیاری از فناوریهای گذشته سرعت تحول را از دولتها و بازارها گرفته و به دستان کاربران سپرده است. در سال ۲۰۲۵، جهان دیگر با مفهوم دسترسی به فناوری سنجیده نمیشود بلکه با توانایی بهرهگیری از آن کشورهایی که زیرساخت باز، نظام آموزشی منعطف و سیاستگذاری شفاف دارند در صف نخست این انقلاب قرار گرفتهاند اما برای بسیاری از کشورها از جمله ایران، آینده به انتخاب امروز گره خورده است؛ آیا هوش مصنوعی به ابزار جهش تبدیل میشود یا دیوار تازهای در برابر توسعه؟