27 - 03 - 2020
سیستم گرمایشی معضل ادامهدار مدارس کشور
محمد میلانی- یک بحران زمانی آغاز میشود که مبادی و علتهایش به هیچ عنوان مسائلی پیش پا افتاده و عادی نباشند. چهار روز پیش چهار کودک بر اثر شدت جراحات ناشی از سوختگی آن هم در یکی مدرسههای غیرانتفاعی در ناحیه ۲ آموزشوپرورش شهر زاهدان جان خود را از دست دادند؛ در کلاس درس و هنگامی که بخاری نفتی برای چندمین بار دست کم در دو دهه گذشته عامل بروز آتشسوزی جانخراشی شد. بر مبنای دلایل تاسفبار و قانونشکنیهای متعدد، دیگر عوامل ارزشمند و مقدسی نظیر کلاسدرس و مدرسه، ارکان اصلی رشد و بالندگی در نظام آموزشی ما و آینده نظام تعلیم و تربیت ما نیستند. امروز تو گویی مسوولان و دستاندرکاران عملا نهاد شریف آموزشوپرورش را به سمتی میبرند که عدم حضور دانشآموز در این ساختار مانند نبود امنیت در بسیاری معضلات و حوادث است.
حوادث به وقوع پیوسته و البته تلخی که به طور متمرکز در ساختار و نظام آموزشوپرورش رخ میدهند جایگاه این مجموعه عظیم را به طور علنی با پرسشی بنیادین و حیاتی مواجه میکند؛ پرسشی که یک پاسخ بیشتر ندارد. باید پذیرفت که نهاد آموزشوپرورش در ایران به یکباره و به الزام باید در همه زمینهها و ابعاد تغییراتی اساسی و زیربنایی داشته باشد. برای نمونه یک نهاد مستقل، تغییرات زیرساختی هم در بخش پشتیبانی و هم تجهیزاتی را در این وزارتخانه شروع کند و از سوی دیگر همان تغییرات ساختاری و بنیادی را در تغییر نظام آموزشی و کیفیت تحصیل ایجاد کند. در واقع اساس آموزشی این ساختار که به هیچ عنوان قرابتی با سطح شعور و درک کودکان و نوجوانان امروز ما ندارد تغییر کند و از سوی دیگر حواشی بیمار و تبعیضآمیز آموزشوپرورش نظیر ساختار کمکآموزشیها و تقویتیها را که مانند یک غده سرطانی اساس مصوب تعلیم و تربیت را بیمار کرده و همچنین مدارس غیرانتفاعی که از اساس تبعیض و تخلف را در نهاد آموزشوپرورش مشروعیت داده است را به نحو صحیح و به دور از بروز هر گونه بحرانی دیگر برچیند. نظام آموزشوپرورشی ما هزاران مشکل ریز و درشتی که دارد را صرفا از سالی به سال دیگر تحصیلی انتقال میدهد و هماکنون نیز در آستانه سختترین امتحان خود به لحاظ عملکرد، کارکرد و نیز تعهد برای ارائه تصویری مناسب و معقول از آیندهای مبهم و نگرانکننده دارد. این مشکلات و بحرانها وقتی دوچندان نگرانی را در دل منتقدان و دلنگرانهای نظام آموزشوپرورش ایجاد میکند که در کمال تاسف صدایی برای یافتن یاریگری به گوش نمیرسد یا اگر میرسد صداهای مزاحم و دستهای ناپاکی هستند که تمایل شدیدی به عدم بروز تغییر و تحول در این ساختار دارند؛ دستهایی ناپاک که از نبود کیفیت در سامانه تحصیلی و آموزشی و همچنین افت کیفیت آموزش در کشور و حتی تبدیل مدارس به مخروبههایی بیصاحب سود میبرند. به همین معنا وقتی فاجعه تاسفباری نظیر فوت دردناک و تاسفبار چهار فرشته کوچک به علت آتشسوزی اینچنینی در یکی از محرومترین مناطق و استانهای کشور رخ میدهد، تمام تلاش عناصر مزاحم و دستها و انگیزههای بیتعهد به سمت کوچک شمردن فاجعه و عدم انتشار خبر در ابعاد وسیع به منظور ایجاد شرایطی خاص بهپیش نمیرود. از این رو است که مقدمات بحران هر کدام به نوبه خود میتوانند از اصلیترین عواملی باشند که در سالهای گذشته گریبانگیر ساختار آموزشوپرورش ما بودهاند. همین یک نمونه تناقض یعنی آتشسوزی در یک مدرسه غیرانتفاعی آن هم در یک استان فقیر به نسبت سایر استانهای دیگر در کشور نشان میدهد که الگوی تشکیل و فعالیت مدارس غیرانتفاعی آن هم در شرایط بروز و عینیت شدید اختلاف طبقاتی در سطوح مختلف اجتماعی کشور نشان میدهد که اساس غیرانتفاعی عملا به دنبال انتفاع آن هم به بدترین و زشتترین شکل موجود است. برای نمونه کافی است که در همین تهران به عنوان پایتخت سری به مدارس غیرانتفاعی بزنید تا ببینید که ساختمان آموزشی و محیط تحصیلی چند درصد از این مدارس خانههای قدیمیِ تغییر شکل دادهای هستند که پیشتر محل سکونت بودهاند. خانه محل سکونت، مدرسه برای آموزش کودکان و نوجوانان، به این دو ترکیب کمی فکر کنیم متوجه میشویم که با چه بحران بیدر و پیکری در ساختار آموزشوپرورش مصوب و رسمی روبهرو هستیم. بر این مبنا تنها به چند نمونه از معضلات و مشکلات بحرانگونه این چند دهه اخیر آموزشوپرورش اشاره میکنیم. به نظر میرسد پرسشهای زیادی در طول این سالها از سوی این ساختار یا باید پاسخ داده میشد یا مرتفع میشد که عملا نشدهاند.
معضل سیستم گرمایشی و سرمایشی مدارس
اگر گزینه سیستم سرمایشی مدارس را به دلیل پایان سال تحصیلی در اغلب مناطق کشور و نیز در مدارس جنوب کشور زودتر از سایر مناطق به کلی نادیده بگیریم، به این معنا که آن را بار بسیار مضاعفی برای بخش پشتیبانی و تجهیزاتی آموزشوپرورش ندانیم، به طور کلی و صرفا گذار از دوره سرما و توسل به لوازم گرمایشی است که به یکی از بزرگترین معضلات ساختار آموزشوپرورش کشور تبدیل شده و سالهای سال است که پابرجاست هنوز بخاریهای نفتی به عنوان تنها عامل گرمایشی، تعداد قابل توجهی از کلاسهای ما و حتی سایر بخشهای مدارس را گرم نگه میدارند آن هم بدون هیچگونه نظارت ایمنی و رعایت نکات ضروری. تاسفبارتر آنکه بخاریهای مورد استفاده در کلاسهای درس در اغلب مناطق کشور یک شکل واحد دارند و طبیعی است که همگی نشاندهنده نبود ایمنی و تضمین برای وجود ایمنی در کل مدارس هستند.
از حادثه بزرگ مدرسه شینآباد استان فارس در سال ۹۲ که تا امروز نیز مقامات مسوول اقدامات لازم و کافی را جهت ترمیم دردها و زخمهای افتاده بر چهره و جان این دختران دانشآموز انجام ندادهاند تا فاجعه چهار روز پیش در زاهدان، مهر تاییدی بر این فقدان بزرگ است. تاسفبارتر آنکه نظام آموزشوپرورش هیچ اقدامی در راستای تغییر سیستم گرمایشی این مدارس قدیمی انجام نداده و تا زمانی که بخواهد انجام دهد، در صورت وجود اعتبارات، هشت سال طول میکشد تا سیستم گرمایشی آنها را استاندارد کند. در این سالها از دهان هیچ مقام مسوولی نیز دست کم از این مساله به عنوان یک معضل یا حتی یک خطر در کمین نیاز به آموزش نیز شنیده نشده است. مشکل بنیادین معماری مدارس نیز وقتی به این معضل بزرگ اضافه میشود، کل نظام آموزشوپرورش را با یک پرسش جدی مواجه میکند که جز مدرسهسازی و تجهیز عادی مدارس، نظام آموزش و پرورش چه عملکرد مثبتی در دست کم دو دهه گذشته داشته است؟ از سوی دیگر آموزشوپرورش به عنوان تنها وزارتخانهای که بیشترین و اثرگذارترین نوع ارتباط را با بخش ساختاری جمعیت کشور یعنی نوجوانان و جوانان دارد، چرا تا به این حد مورد بیمهری جدی از سوی مقامات اجرایی برتر نسبت به این وزارتخانه است؟ طرح عاجزانه مشکل کمبود بودجه که دقیقا بعد از این حادثه دلخراش از سوی مقام ارشد این وزارتخانه مطرح میشود درواقع نشان از این دارد که در کل سیستم دولتهای پیشین و حال حاضر، توجه به امنیت دانشآموزان در مدارس کشور تقریبا صفر بوده است. مقام وزارت آموزشوپرورش نیز صرفا در مواقع بروز فاجعه اجازه بیان دردهای موجود را دارد. البته این نگاه حق به جانب نیست، چراکه نشان از وجود بیبرنامهگیهای فراوان و مفرط در این ساختار دارد. برای نمونه تشکلها و نهادهایی که برای کودکان در سطح کشور کلاسها و جلسات توجیهی مقابله با زلزله برگزار میکنند؛ اولا نشان میدهد که تا چه حدی اولویتها و ضرورتها مقطعی و تابع جوگیریهای مسوولان است و نیز تا چه اندازهای بیبرنامگی و ضرورتنشناسی در ساختار فکری دستاندرکاران، امری نهادینه شده است. از سوی دیگر این دستاندرکاران هیچوقت از خودشان این پرسش را طرح کردهاند که جامعه چه قیمتی را باید بپردازد تا بحث ایمنسازی کلاسها و مدارس نیز به جای فقط یک بحث آن هم وقوع زلزله، در اولویت امور قرار بگیرد؟ توجه داشته باشید که برمبنای همه ضوابط آموزشی و پرورشی و همچنین رعایت قوانین، کلاس درس به هیچ عنوان نباید دارای وسیله و سیستم گرمایشی از این نوع باشد. اما متاسفانه هر بار که جانی در مدارس به خاطر آتشسوزی یا فرو ریختن دیوار از بین میرود، مسوولان فقط یک جمله را تکرار میکنند: «اعتبارات لازم برای استانداردسازی همه مدارس را نداریم.»
مدرسهسازان، ضرورت توجه به کارنامه کاری و توان اجرایی
بیهیچ شک و تردیدی خیرین مدرسهساز و عملکرد آنها بر هیچ ایرانیای پوشیده نیست. درست است که نظام آموزشوپرورش ما از توان عملی و اجرایی در بسیاری زمینهها رنج میبرد، اما در عمل مدرسهسازان چه در قالب نهاد یا اتحادیه و چه در مقام افرادی خیر از نعماتی ارزشمند بوده و است که سالهاست نقاط محروم و حتی شهرها از خدمات مدرسهسازی و ترمیم مرمت آنها بهرههای فراوان برده و میبرند. این مساله به همان اندازه که از دید بسیاری پنهان نیست، سخن چند روز گذشته وزیر آموزشوپرورش مبنی بر اینکه ایمن کردن مدارس از بخاریهای غیراستاندارد هشت سال زمان میبرد را تداعی میکند. یا آنکه ۴۰ درصد از بافت مدارس فرسوده، نیاز به ایجاد ایمنی و شرایط مطلوب دارند.
در کمال تاسف این اظهارات، کارنامه سنگین مدرسهسازی و احیای آنها را با پرسشی جدی و چالشی غیرقابل باور روبهرو میکند. اگر واقعا وضعیت ما اینقدر تاسفبار است و عملا آموزشوپرورش ما فاقد کارنامهای حتی ضعیف در این زمینه است، باز این پرسش پیش میآید که در طول این سالهای توأمان با تبلیغ و اطلاعرسانی و تمجید از مدرسهسازان خیر و … تاکنون چه کار میکردهاند؟ چه اقدامات و رویدادهای تحسینبرانگیزی در زمینه ساخت و مرمت مدارس اتفاق افتاده است؟ اگر شاکله خیرین مدرسهساز به کارنامه طلایی و افتخارآفرین خود میبالند که البته چنین است، پس بیربط نخواهد بود که بگوییم وزارت آموزشوپرورش در خصوص توجه به مدارس از حیث ساخت، ترمیم، مرمت و رسیدگی به استانداردهای محیط تحصیلی و ایمنسازی مدارس تا به امروز، هیچ عملکرد مطلوب و متناسب با وضعیت موجود با نوع اعتبارات همه ساله آموزشوپرورش انجام نداده است، بیربط نیست. اگرچه امکان ارائه آمارهای منفعتطلبانه و قطعا غیرقابل تایید همیشه از سوی هر ارگان و موسسهای وجود دارد تا خلاف مدعای عنوان شده را اثبات کند، اما در این خصوص به نظر میرسد وزارت آموزشوپرورش دستکم با مدعیانی که خود عنوان میکند و نه برمبنای فرض از سوی منتقدان و تحلیلگران، عملا در وضعیت توصیفناپذیری با شرط بقای خود دست و پنجهنرم میکند.
وقتی شرایط اینچنینی را با همه وجود میبینیم و درعین حال به اختلاس هشت هزار میلیاردی از صندوق ذخیره فرهنگیان هم با همه صدق و کذبها و انکار و تاییدهایش گوشه چشمی میاندازیم، تازه به نتیجه اصلی میرسیم. اینکه در حق نام شریف آموزشوپرورش، درحق نظر و میزان اهمیت تعلیم و تربیت از دیدگاه بزرگان و در حق همه دانشآموزان نجیب و شریف ظلم شده است. ظلمی که ابعاد وجود شنیع و پلیدش همچون آتشسوزی در دبستان اسوه حسنه زاهدان و نبود امکانات لازم برای دختران هویدا شده و بدون ذرهای تردید همچنان قربانی خواهد گرفت و به تعبیری نه چندان متقن و البته با کمی احتیاط میرود تا دیگر نفسهای نهاد تعلیم و تربیت را نیز تنگتر و تنگتر کند.
لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد