جهان‌صنعت از پرواز قیمت‌ها در بازار کاغذ گزارش می‌دهد:

سیاست‌های متزلزل!

گروه فرهنگ و هنر
کدخبر: 554542
بازار کاغذ در ایران به دلیل سوءمدیریت و هیجانات روانی، دچار حباب قیمتی شده که نه تنها به ناشران و صنعت چاپ آسیب می‌زند، بلکه بر آموزش و معیشت خانواده‌ها نیز تأثیر منفی می‌گذارد.
سیاست‌های متزلزل!

جهان صنعت– بازار کاغذ در ایران به صحنه‌ای از آشفتگی بدل شده که بیش از آنکه ریشه در کمبود واقعی کالا داشته باشد، اسیر هیجانات و سوءمدیریت است. قیمت‌ها هر روز بالا می‌روند نه به این دلیل که کاغذی در دسترس نیست بلکه به‌واسطه حبابی که با ترس، نوسان ارز و دلالی شکل گرفته است. این التهاب نه‌تنها ناشران و صنعت چاپ بلکه آموزش، فرهنگ و حتی معیشت خانواده‌ها را هدف قرار داده و به بحران فرهنگی ـ اقتصادی بدل شده است. رشد قیمت کاغذ در ماه‌های اخیر شتابی بی‌سابقه به خود گرفته است. در نگاه نخست ممکن است تصور شود که کمبود کالا یا افزایش ناگهانی تقاضا علت اصلی بوده اما بررسی دقیق‌تر نشان می‌دهد عرضه در بازار موجود است و مصرف نیز در مقایسه با سال‌های گذشته کاهش یافته بنابراین منطق اقتصادی افزایش قیمت با واقعیت‌های عرضه و تقاضا همخوانی ندارد. آنچه در عمل رخ داده شکل‌گیری یک حباب قیمتی است که بیشتر محصول انتظارات و هیجانات بازار است تا کمبود واقعی.

نقش ارز؛ زخمی که بازار را بی‌ثبات می‌کند

صنعت چاپ و نشر ایران به‌‌طور جدی وابسته به واردات مواد اولیه است. هر نوسان ارزی، بی‌درنگ خود را در قیمت کاغذ نشان می‌دهد. مشکل اصلی اینجاست که نه سازوکاری شفاف برای تخصیص ارز وجود دارد و نه ثباتی در سیاست‌های ارزی دیده می‌شود. واردکننده‌ای که امروز کاغذ خریداری می‌کند، نمی‌داند فردا با چه نرخی باید جایگزین کند. همین بی‌اطمینانی کافی است تا قیمت‌ها به شکل هیجانی بالا برود و فروشندگان نیز برای جلوگیری از زیان احتمالی، نرخ‌ها را افزایش دهند. این چرخه معیوب به‌جای آنکه تابع عرضه و تقاضا باشد به یک بازی روانی بر پایه ترس و پیش‌بینی‌های منفی تبدیل شده است.

توجیهات ظاهری و واقعیت پنهان

برخی فعالان بازار گرانی را به فصل مدارس یا رشد مصرف نوشت‌افزار نسبت می‌دهند اما این توضیح بیش از آنکه علمی باشد، پوششی برای رفتارهای سودجویانه است. مصرف نوشت‌افزار و کتاب در ایران سال‌هاست با کاهش جدی مواجه است و ناشران اغلب تیراژهای پایین چاپ می‌کنند بنابراین تقاضای فصلی به‌هیچ‌وجه نمی‌تواند جهش‌های چندده درصدی قیمت را توضیح دهد. آنچه می‌ماند حبابی است که به‌واسطه دلالی و نبود نظارت واقعی شکل گرفته و هر روز فربه‌تر می‌شود.

پیامدهای مستقیم بر صنعت نشر

صنعت نشر نخستین قربانی این بحران است. افزایش قیمت کاغذ به‌ طور مستقیم هزینه تولید کتاب را بالا می‌برد و ناشران کوچک که توان مالی محدودی دارند، ناگزیر تیراژ خود را کاهش می‌دهند یا از انتشار آثار جدید صرف‌نظر می‌کنند. نتیجه آن کاهش دسترسی عمومی به کتاب و افزایش فاصله طبقاتی در حوزه فرهنگ است زیرا تنها گروهی محدود از مخاطبان توان خرید خواهند داشت. این شرایط در درازمدت به فقر فرهنگی و کاهش سرانه مطالعه منجر می‌شود؛ بحرانی که آثار آن بسیار فراتر از حوزه اقتصادی است.

فشار بر نظام آموزشی و خانواده‌ها

افزایش قیمت کاغذ تنها دغدغه ناشران نیست، نظام آموزشی نیز به‌شدت از آن تاثیر می‌پذیرد. هزینه چاپ کتاب‌های درسی، جزوات و حتی دفتر و نوشت‌افزار دانش‌آموزان بالا می‌رود. برای خانواده‌هایی که هم‌اکنون با فشار تورم دست‌وپنجه نرم می‌کنند، این گرانی به‌معنای افزایش یک هزینه ناگزیر است. در نتیجه آموزش نیز که باید ابزاری برای عدالت اجتماعی باشد به حوزه‌ای نابرابرتر بدل می‌شود؛ جایی که طبقات کم‌درآمد حتی برای تهیه ابتدایی‌ترین لوازم آموزشی فرزندانشان دچار مشکل می‌شوند.

رکود صنایع وابسته

صنایع چاپ و بسته‌بندی نیز بی‌نصیب نمی‌مانند. هر افزایش قیمتی در کاغذ، سفارش‌های چاپی را کاهش می‌دهد. بسیاری از کسب‌وکارهای کوچک مانند چاپخانه‌های محلی، دفاتر تبلیغاتی و تولیدکنندگان بسته‌بندی با رکود مواجه می‌شوند. این رکود به کاهش اشتغال، تعطیلی کارگاه‌ها و گسترش بیکاری دامن می‌زند. به‌این‌ترتیب یک حباب قیمتی ظاهرا کوچک می‌تواند زنجیره‌ای از پیامدهای اقتصادی و اجتماعی را به‌دنبال داشته باشد. یکی از عوامل اصلی تداوم این وضعیت، نبود سیاستگذاری مشخص و کارآمد است. دولت در سال‌های گذشته یا با تزریق ارز یارانه‌ای تلاش کرده بازار را کنترل کند که نتیجه‌ای جز فساد و رانت نداشته یا با شعار حمایت از تولید داخلی، کارخانه‌های نیمه‌فعال را به حال خود رها کرده است. در عمل نه تولید داخلی توان پاسخگویی به نیاز کشور را دارد و نه واردات در فضایی شفاف و باثبات انجام می‌شود. همین خلأ سیاستی میدان را برای دلالان باز گذاشته تا با استفاده از هر نوسان ارزی یا شایعه کمبود، قیمت‌ها را بالا ببرند.

تولید داخلی؛ فرصت از دست‌رفته

ایران ظرفیت‌های بالقوه‌ای در تولید کاغذ دارد اما این ظرفیت‌ها به دلیل مشکلات زیرساختی، انرژی، سرمایه‌گذاری ناکافی و سوءمدیریت بلااستفاده مانده‌اند. کارخانه‌هایی که می‌توانستند بخشی از نیاز بازار را تامین کنند، اغلب با ناترازی برق، کمبود مواد اولیه یا تجهیزات فرسوده دست به گریبان‌ هستند. نتیجه آن وابستگی شدید به واردات و آسیب‌پذیری در برابر هر تکانه ارزی است. اگر سیاستگذاران به‌جای شعار، برنامه‌ای جدی برای بازسازی و توسعه صنایع داخلی داشتند، امروز بازار اینچنین اسیر واردات و دلالی نبود.

بازار در اسارت بازیگران غیرمولد

یکی از چالش‌های جدی حضور پررنگ واسطه‌ها و دلالان در بازار کاغذ است. به‌جای آنکه قیمت‌ها بر پایه عرضه و تقاضای واقعی شکل بگیرد، در انبارها نگهداری می‌شود و با کوچک‌ترین تغییر در نرخ ارز، با قیمت‌های نجومی عرضه می‌شود. این رفتارها نه‌تنها به نابسامانی بازار دامن می‌زند بلکه اعتماد عمومی را نیز از بین می‌برد. مردم وقتی می‌بینند قیمت کالایی بدون تغییر در شرایط عرضه و مصرف، صرفا با یک شایعه یا نوسان مقطعی بالا می‌رود، نسبت به کل نظام اقتصادی بی‌اعتماد می‌شوند.

اگر این روند ادامه یابد تبعات آن تنها به گرانی کاغذ محدود نخواهد بود. فرهنگ عمومی، آموزش، اشتغال و حتی اقتصاد خانواده‌ها در معرض تهدیدی جدی قرار خواهند گرفت. گرانی کاغذ در واقع نماد یک بحران گسترده‌تر است: بحران ساختاری در سیاستگذاری اقتصادی و ناتوانی در کنترل بازار. تا زمانی که ریشه‌های این مشکل یعنی بی‌ثباتی ارزی، فقدان حمایت از تولید داخلی و میدان‌داری دلالان مهار نشود، هرگونه کاهش موقت قیمت صرفا آرامشی کوتاه‌مدت خواهد بود.

افزایش قیمت کاغذ در ایران بیش از آنکه نشانه کمبود واقعی باشد، آینه‌ای از حباب‌های روانی و ساختاری است. بازاری که به‌جای منطق اقتصادی بر پایه ترس و سودجویی حرکت می‌کند نه‌تنها به اقتصاد کشور ضربه می‌زند بلکه بنیان‌های فرهنگی و آموزشی جامعه را نیز فرسوده می‌کند. اگر امروز برای درمان این زخم سیاستی و ساختاری چاره‌ای اندیشیده نشود، فردا باید هزینه‌های سنگین‌تری در حوزه فرهنگ، آموزش و عدالت اجتماعی پرداخت شود.

وب گردی