15 - 12 - 2019
سکوت شکننده
گروه جامعه- صدای جیغهای یک زن گاهی تنها راه نجاتی است که امید دارد او را از چنگال همسر خشمگینش رها کند. این صدا گاهی در سکوت و آنچه جامعه حیا تعریف میکند خفه میشود و در نهایت هیچ صدای جیغ و فریادی هم به گوش نمیرسد. همه زنانگی یک زن زیر فشار واژههای تحقیرآمیز و توهینهای مرد تکهتکه میشود و در نهایت اشک میریزد. در این میدان پرآشوب خشونت وقتی تن زن زیر حمله مشت و لگد مرد چندپاره میشود درست زمانی است که دیگر حتی قطرههای اشک هم جاری نمیشوند. زخمها تکرار میشوند و مرد در نهایت با چند واژه ماجرا را آنگونه که خود دوست دارد تغییر میدهد.
در این میان آنچه از زن باقی میماند چیزی نیست مگر بغضهای فروخورده، استخوان دردهای حاصل از کتک خوردن و کبودیهایی که با لوازم آرایش پنهان میشود. درد عمیقتر برای زن اما ترس از نداشتن امنیت در خانهای است که روزگاری تصور میکرد باید امنترین جای دنیا باشد. نداشتن امنیت روحی و روانی در چنین شرایطی بسیار دردآورتر از آن است که نداشت امنیت جانی برای زن ایجاد میکند؛ دلواپسی مدام از این رو که مبادا بار دیگر از طرف همسر به او حمله شود. ترس از آنکه آیا یک بار دیگر هم میتواند جان سالم به در برد؟ به راستی چه تضمینی برای جان زنی وجود دارد که همسرش با خشونت به او حمله میکند و او را مورد ضرب و شتم قرار میدهد.
زنان در چنین شرایطی بنا به دلایل گوناگون از جمله قضاوت جامعه، ترس از ایجاد تنش و نگرانی در خانواده و یا حتی ترس از واکنشهای خطرناک بعدی همسر سکوت میکنند و درباره آنچه گریبانشان را گرفته هیچ اطلاعرسانی نمیکنند. این روند اما خود آغاز احساس امنیت برای مردی است که همسر خود را به اشکال مختلف مورد خشونت قرار میدهد. این میزان از خشونت اما هیچ ارتباط تعریف شده و مشخصی با میزان تحصیلات، شغل یا حتی طبقه اجتماعی افراد ندارد. آمار منتشر شده بیانگر آن است که پایتختنشینان با وجود همه شاخصهای متفاوتی که برخوردار هستند رتبه ششم خشونت خانگی را کسب کردهاند.
تهران از نظر همسرآزاری رتبه ششم در کشور را دارد
به گزارش ایرنا روز گذشته مسعود قادیپاشا مدیرکل پزشکیقانونی استان تهران اعلام کرد سال گذشته در تهران ۱۶هزار و ۴۲۰پرونده همسرآزاری به مراکز پزشکیقانونی ارجاع شد و تهران از نظر همسرآزاری رتبه ششم در کشور را دارد. قادیپاشا گفت: سال گذشته (۹۷) ۱۰۱ هزار و ۲۸۱پرونده نزاع به مراکز پزشکیقانونی ارجاع شد که نسبت به مدت مشابه سال قبل از آن (۹۶) با ۹۳ هزار و ۲۹۵پرونده ۶/۸ درصد رشد داشت. در دو ماه نخست امسال (فروردین و اردیبهشت) ۱۶ هزار و ۲۳۳ مورد پرونده نزاع به مراکز پزشکیقانونی استان ارجاع شد که نسبت به مدت مشابه سال قبل از آن با ۱۵ هزار و ۵۹۰ پرونده ۱/۴ درصد رشد داشته است.این آمار البته تنها آنچه ثبت شده را به نمایش گذاشته است. در مقابل هر روز تعداد قابل توجهی از زنان از سوی همسران خود مورد آزار و اذیت قرار میگیرند که در هیچ یک از مراجع قانونی به ثبت نمیرسد. این روند آزار و اذیت به شکلی عادی شده است که برخی زنان حتی نسبت به آزار و اذیت کلامی همسران خود هیچ واکنشی نشان نمیدهند و اتفاقا این روند را عادی و بخشی از زندگی روزمرهشان میدانند. حال آنکه هر گونه توهین، بیاحترامی و تحقیر کلامی نیز در ردیف خشونتهای خانگی قرار دارد و باید نسبت به آن واکنش منطقی و قانونی نشان داد.توسل به خشونت در جامعه و در زندگی زناشویی معلول عوامل خانوادگی، فرهنگی و اقتصادی و به طور کلی ناشی از نبود یا کمبود مدنیت و نشانه آشفتگی و نابسامانی اجتماعی است. به نظر وی، همسرآزاری و زنستیزی نماد بارز انسانستیزی و نماد انحطاط تاریخی و فرهنگی یک جامعه است. جامعه نوین ایران در حال بیرون آمدن از بطن جامعه سنتی است اما این جامعه نوین در حال پسرفت است نه پیشرفت و مادیات آنقدر در آن پراهمیت شده که تمامی ارزشهای فرهنگی، رفتاری و معنوی را تحتالشعاع خود قرار داده است.
ناکامی و اعتیاد، عوامل مهم خشونت و همسرآزاری
مجلس شورای اسلامی نیز مدتها این موضوع را در دستور کار خود قرار داده اما تا امروز زنان همچنان از فریاد مردان و خشونت فیزیکیشان مورد آزار و اذیت جدی قرار میگیرند. در همین راستا پروانه سلحشوری عضو فراکسیون زنان مجلس در گفتوگو با رسانهها با اشاره به افزایش همسرآزاری در ایران و برخی از علتهای آن میگوید: زمانی که شرایط اقتصادی کشور به سمت و سویی میرود که ثبات اقتصادی وجود ندارد، تورم افسارگسیخته، بیکاری و… وجود دارد، به تبع آن بسیاری از مسائل دیگر به هم میریزد و آرامش روحی و روانی همراه با نبود ثبات اقتصادی در خانواده از بین میرود. ترویج خشونت در جامعه باعث میشود تا خشونت به خانهها نیز راه پیدا کند، تبلیغات سوء نیز در این رابطه بسیار انجام میشود که این خود در ایجاد چنین شرایطی تاثیرگذار است. اینکه به طور مثال میشنویم مشکلی ندارد اگر مردان بخواهند محارم خود را کتک بزنند، به مردانی که همسران خود را آزار میدهند، حق دادهایم.
سلحشوری با بیان اینکه چند سال است منتظریم لایحه منع خشونت علیه زنان به مجلس بیاید اما مدام به تعویق میافتد، تصریح کرد: وقتی افرادی که خشونتورزی میکنند و برایشان مجازاتی در نظر گرفته نمیشود، طبیعی است که دستشان باز میشود برای اینکه به این رفتارها و آزارها ادامه دهند. از سوی دیگر برخی به خاطر آبرو سعی میکنند این شرایط را تحمل کنند، بسیاری از زنان از نظر مالی و… به همسر خود وابستگی دارند و همین مساله باز هم دست مردان را باز میگذارد تا بتوانند خشونت بیشتری نسبت به همسر خود بورزند.
همچنین این عضو کمیسیون فرهنگی ادامه داد: خشونت علیه زنان در مقایسه با خشونت علیه مردان با اختلاف فاحشی بیشتر است و درصد مردانی که مورد خشونت قرار میگیرند در برابر زنان بسیار بسیار کم و ناچیز است. من معتقدم این رفتارها ناشی از فشارهای اجتماعی است، جالب است بدانید زنان مورد خشونت مردان خود قرار میگیرند و فرزندان هم مورد خشونت مادران خود قرار میگیرند! به معنای دیگر این چرخه معیوب متاسفانه ادامه پیدا میکند. نکته مهم دیگر که باعث افزایش خشونت علیه همسر میشود بحث اعتیاد است. اعتیاد عامل بسیار مهمی است که باید به آن توجه ویژهای شود. مرد معتاد فرد مستاصلی است که برای به دست آوردن موادی که به آن اعتیاد دارد، حاضر است دست به هر کاری بزند و علاوه بر خشمی که بر سر همسر و فرزندان خود خالی میکند ممکن است کارهای دیگری هم انجام دهد.
پروانه سلحشوری با اشاره به اینکه جهان به سمت مدرنیته و عقلگرایی میرود چرا در جوامع ما همچنان مردان همسران خود را به صورت فیزیکی و کلامی آزار میدهند، گفت: مردسالاری در جامعه ما ریشه دارد و یک روند تاریخی است. جالب است بدانید اینکه چرا درصد طلاق در میان زوجهای ما افزایش پیدا کرده این است که دختران ما خود را با مدرنیته تطبیق دادهاند اما پسران ما به نفع خود میبینند که همان روند مردسالارانه را ادامه دهند و چون نمیتوانند با هم منطبق شوند، خشونت، طلاق و همسرآزاری نیز به تبع آن افزایش پیدا میکند. از سوی دیگر نیز باید بپذیریم که مردان از نظر جسمی قویتر هستند و با کوچکترین ناراحتی میتوانند خشم خود را بر سر همسر و فرزندان خود تخلیه کنند. البته بدانید که خشونت صرفا به معنای خشونت فیزیکی نیست و خشونت کلامی نیز به مراتب در خانوادهها بیشتر است. توهین، تحقیر، سرزنش و عدم محترم شمردن حقوق طبیعی زنان، همه و همه نمونههایی از خشونت علیه زنان به شمار میرود.
دردهایی در انتظار پایان
برخی مساله الگوی موجود خشونت علیه زنان از سوی مردان را نوعی طبیعت مردانه میدانند که ذاتا مردان، با احساس برتریجویی میتوانند خشونت بیشتری علیه زنان اعمال کنند. این باور، یعنی الگوی قدرتطلبی که به طور ذاتی در مردان وجود دارد، مانع از پذیرش آموزشهای لازم به مردان میشود. کلیشههای کلی قدرت در کلیه جوامع، در واقع باورِ حس برتری در مردان را به شدت تقویت میکند. اما نگاه ذاتگرایانه به برتریجویی مردان موجب میشود که نتوان به صورت تاثیرگذار آموزشهای لازم را از کودکی به پسران داد.
تقویت کلیشههای جنسیتی حتی در کشورهای اروپایی و مدرن، پدیده خشونت علیه زنان را به الگویی جهانی تبدیل کرده است. در واقع میتوان گفت مهمترین عامل جهانی شدن خشونت علیه زنان، تقویت رفتار کلیشهای مردان و پرورش کلیشهها در دنیای امروز به شیوههای مختلف است. از همین رو است که زنان خود با تلاش به منظور تغییر این کلیشهها باید در این مسیر تغییراتی جدی ایجاد کنند. گام اول شاید شکستن سکوت در برابر همه خشونتهایی است که از طرف مردان بر جان و روحشان صدمه میزند.
لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد