نقدهای پیرامون سریال «تاسیان» بررسی شد:

زیبایی در خدمت خلأ

گروه فرهنگ و هنر
کدخبر: 548551
سریال «تاسیان» با تلاش برای پیوند روایت عاشقانه و تاریخ، با چالش‌های محتوایی و ضعف‌های روایی مواجه شده است.
زیبایی در خدمت خلأ

جهان صنعت– سریال تاسیان از همان قسمت‌های ابتدایی وعده چیزی فراتر از یک روایت عاشقانه متعارف را به مخاطب خود می‌داد؛ نوید بازآفرینی فضاهایی تاریخی با زبان بصری شاعرانه، با ترکیبی از مفاهیم عاطفی و سیاسی در بستری از تحولات ایرانِ دهه‌های قبل از انقلاب. تینا پاکروان که پیشتر تجربه‌هایی جسورانه در فضای تاریخی، به‌ویژه با سریال «خاتون» را رقم زده بود، این‌بار در تاسیان کوشید با ظرافت بیشتری، هم عشق را روایت کند، هم تاریخ را، هم زن را، هم جامعه را و همین بار سنگین روایت، تبدیل به چالشی اساسی برای سریالی شد که با فرم آغاز می‌کند و با بحران محتوا به پایان می‌رسد. تاسیان نه‌تنها در عنوان بلکه در ساختار روایی‌اش نیز به‌دنبال تداعی حس حسرت و فقدان است؛ واژه‌ای برگرفته از زبان گیلکی به‌معنای دلتنگی و اندوه کهنه از دست‌رفته عاشقانه. مخاطب از همان ابتدا با روایتی طرف است که قرار است با رگه‌هایی از مالیخولیا، رمز و راز و استعاره، او را به دلِ خاطره‌ها ببرد؛ خاطراتی از یک ایران در حال دگرگونی، با شخصیت‌هایی که در لبه عاطفه و سیاست ایستاده‌اند. شیرین، شخصیت زن اصلی داستان، نمونه‌ای از زن معاصر با هویتی مستقل است که در دنیایی مردسالار می‌کوشد اراده‌اش را تحمیل کند اما حتی او نیز در پیچیدگی‌های پیرامونش حل می‌شود؛ چیزی که منتقدان آن را شکست نهایی رویکرد زن‌محور پاکروان دانسته‌اند.

کاری که پاکروان در تاسیان می‌کند تکرار الگوی سریال خاتون است؛ در تاسیان او قصه‌اش را با ساواک و سال‌های منتهی‌به انقلاب۱۳۵۷ آغاز می‌کند تا با باز کردن یک زخم کهنه و یک رویداد مهم تاریخی مخاطب را جذب کند اما بعد از چند قسمت، عناصر تاریخی رنگ می‌بازد و کشمکش‌های عاشقانه جان می‌گیرد و در طول داستان جز چند نماد سطحی و جزئی و البته نامتجانس و بی‌ربط تاریخی چیز بیشتری دستگیر مخاطب نمی‌شود و چون وجوه تاریخی لنگ می‌زند، قصه آتش شور عاشقانه را بالا می‌برد تا خلأ فهم تاریخی به چشم نیاید. در سطح کارگردانی، پاکروان نشان می‌دهد که همچنان توان بالایی در تصویرسازی دارد. نورپردازی‌های دقیق، میزانسن‌های ظریف، طراحی صحنه و لباس با وسواس و بهره‌گیری از موسیقی‌ای ماندگار که با صدای علیرضا قربانی به اوج می‌رسد، همه از نقاط قوت تاسیان است. در این بخش، سریال گاهی حتی از «خاتون» نیز پیشی می‌گیرد و موفق می‌شود جهانی خلق کند که در نگاه اول تماشاگر را میخکوب می‌کند. ارجاعات فرهنگی همچون کتاب «ماهی سیاه کوچولو»، استفاده از اشعار و حتی چیدمان کتابخانه‌ها و لباس‌ها، نوعی اصالت تاریخی را القا می‌کند که با نگاه زیبایی‌شناختی دقیق همراه شده است اما هر اندازه که فرم خوش‌ساخت به‌نظر می‌رسد، محتوا از انسجام تهی می‌شود. روایت تاسیان، پس از چند قسمت اول که شخصیت‌ها را به‌درستی و با تعلیق قابل‌قبول معرفی می‌کند، به‌مرور وارد فضایی متزلزل می‌شود. نقطه اوج آن در پایان‌بندی است، جایی‌که تصمیم‌های عجولانه، داستان را از ریشه تخریب می‌کنند. مرگ ناگهانی امیر، بدون زمینه‌سازی دراماتیک، یکی از مصادیق بارز گسست روایی است؛ تصمیمی که نه‌تنها شخصیت‌پردازی او را بی‌نتیجه می‌گذارد بلکه معنای نمادین عنوان سریال را نیز خنثی می‌کند. امیر می‌میرد اما تاسیانی در کار نیست. غم، درد، سوز، یا حتی تنشِ عاطفی پس از آن مرگ اتفاق نمی‌افتد. شیرین پیشتر مرده، امیر نیز بی‌درنگ می‌میرد و آنچه باقی می‌ماند نه فقدانی است که بر دل بیننده سنگینی کند بلکه بلاتکلیفی روایی‌ای‌ است که از کم‌توجهی نویسنده به ساختن اوج و فرودهای احساسی ناشی شده است.

از دیگر ضعف‌های کلیدی سریال، نحوه مواجهه آن با تاریخ است. سریالی که ادعا دارد بخشی از سه‌گانه‌ای تاریخی درباره ایران معاصر است، باید مراقب باشد تصویری روایتگر و وفادار به حقیقت را ارائه کند اما تاسیان در مقاطعی تصویری لطیف، حتی تطهیرشده، از سازمان امنیت پیش از انقلاب ارائه می‌دهد. شخصیت‌های ساواکی در این اثر، بیش از آنکه ابزار سرکوب باشند، گاه به روشنفکرانی مهربان و دلسوز بدل می‌شوند؛ رویکردی که از نظر برخی منتقدان، به‌معنای تحریف تاریخ است، یا دست‌کم، کوتاهی در روایت درستِ ظلم ساختاری در آن دوران. این نقص، در کنار ضعف دیالوگ‌نویسی، گریم‌های ناپایدار، ریتم کند برخی صحنه‌ها و ناتمام ماندن داستانک‌هایی مانند نامه سعید یا شخصیت‌های فرعی، تاثیرات ترکیبی دارد که در مجموع، سریال را از موفقیت کامل بازمی‌دارد. همچنین حواشی تولید و پخش نیز بی‌تاثیر نبودند. توقیف ابتدایی سریال به‌دلیل نگرفتن مجوز صیانت، اعتراض‌ها به برخی سکانس‌ها مانند رقص یا نمایش مشروبات الکلی و در نهایت پایان غیرمنتظره آن، فضای پیرامونی کار را ملتهب‌تر کرد اما شاید هیچ‌یک از این موارد به‌اندازه‌ پایان‌بندی سریال که به باور بسیاری از تماشاگران و منتقدان نقطه‌ضعف اصلی اثر است، آسیب‌زننده نبود. سریالی که قرار بود دراماتیک‌ترین لحظاتش را در فینال اجرا کند، با ضرباهنگی سرد و گره‌گشایی‌هایی سطحی، خودش را خنثی می‌کند. با این‌حال، تاسیان را نمی‌توان به‌طور کامل شکست‌خورده دانست. تلاش برای ساختن جهانی زن‌محور، تصویرسازی هنرمندانه از فضای تهران قدیم، طراحی دقیق لباس‌ها و استفاده از بازیگران کاربلد، بخشی از سرمایه‌های مهم این سریال‌ هستند که حتی اگر در روایت و پایان‌سازی دچار لغزش شده‌اند، ارزش فنی و زیباشناختی آن را حفظ کرده‌اند. شخصیت‌هایی مانند آقای نجات یا سعید، با بازی‌هایی هوشمندانه، تنش درونی روایت را تا جایی بالا بردند که دست‌کم در نیمی از راه، تاسیان را در حد یک اثر سطح‌ بالا نگه می‌داشتند.

تاسیان در مجموع تلاشی جاه‌طلبانه است برای پیوند فرم و محتوا، تصویر و تاریخ و عشق و ایدئولوژی؛ تلاشی که اگرچه از نیمه راه از رمق می‌افتد اما ارزش مطالعه و تحلیل را دارد. اثر، نه بازنمایی صرف گذشته است و نه‌صرفا یک درام عاشقانه بلکه چشم‌اندازی است از تقاطع زنانگی، تاریخ و جست‌وجوی حقیقت در جهانی که همواره دچار تاسیان است. این سریال بیش از آنکه نتیجه باشد، پرسشی است که چگونه می‌توان تاریخ را با عاطفه روایت کرد، بی‌آنکه نه در دام سانتی‌مانتالیسم افتاد و نه در دام تحریف؟ پاسخ به این پرسش، شاید نه در تاسیان که در اثر بعدی تینا پاکروان باشد. شاید آنچه بیش از هرچیز از تاسیان به یاد می‌ماند، نه شخصیت‌ها یا داستان بلکه همین تلاطم میان جسارت و محافظه‌کاری‌ است. اثری که می‌خواهد از حصارهای کلیشه بیرون بزند اما گاه خود اسیر همان کلیشه‌ها می‌شود؛ می‌کوشد صدایی تازه از زبان یک زن باشد اما همچنان در ساختارهای مردانه به دام می‌افتد؛ می‌خواهد گذشته را بفهمد اما گاهی از روبه‌رو شدن با واقعیت آن پرهیز می‌کند. تاسیان را می‌توان نه به‌عنوان نقطه پایان که به‌عنوان یک مسیر ناتمام دید؛ حرکتی به‌سوی سینمایی تاریخ‌محور و فرم‌گرای ایرانی که هنوز در ابتدای راه است. از این منظر، حتی لغزش‌های آن نیز قابل‌تفسیر است چون نشان می‌دهند مسیر رشد هنری در ایران معاصر، هموار نیست. این سریال، با تمام ضعف‌ها و نقاط قوتش، سندی ا‌ست بر اینکه جسارت، ولو ناکامل، بهتر از تکرار بی‌خطر است.

وب گردی