زخم خاموشیها به کاربران موبایل

علی حسینی– هر روز که میگذرد، خاموشی ارتباطات در ایران از یک اختلال ساده فراتر میرود و به بحرانی تمامعیار بدل میشود. ما دیگر فقط با قطعی اینترنت مواجه نیستیم، حالا حتی ابتداییترین شکل ارتباط یعنی تماس تلفنی و پیامک برای ساعتها از دسترس خارج میشود. به طور میانگین هفت تا هشت ساعت در روز مردم عملا در جزیرههای کوچک و منزوی خود محبوس میشوند؛ نه دسترسی به اینترنت دارند، نه امکان تماس، نه حتی اطمینان از اینکه در شرایط اضطراری بتوانند کمک بگیرند. قطع و وصلهای مداوم شاید برای مدیران پشت میز نشانه «مدیریت مصرف» یا «شرایط خاص» باشد اما برای شهروندان چیزی جز ناامیدی، بیاعتمادی و انزوای اجباری به همراه ندارد. جامعهای که امکان برقراری سادهترین ارتباطات انسانی را ندارد، چطور میتواند به توسعه، کار، آموزش، خدمات پزشکی و حتی به امنیت شخصی امید داشته باشد؟ امروز در ایران، تماس گرفتن با دوستان یا ارسال یک پیامک ساده به یک رویداد پرچالش تبدیل شده؛ گویی در دل یک منطقه جنگزده یا شهری فراموششده زندگی میکنیم.
نکته تلخ ماجرا اینجاست که این بحران نهحاصل یک حادثه طبیعی است و نه یک رویداد غیرقابل پیشبینی بلکه نتیجه سالها بیتوجهی، سوءمدیریت و نگاه تقلیلگرایانه به مفهوم ارتباطات است. مسوولان به جای اینکه ارتباطات را به عنوان شریان حیاتی کشور ببینند، آن را به کالایی مصرفی فروکاستهاند؛ چیزی که میتوان ساعتها و روزها از مردم دریغ کرد، بیآنکه خود را موظف به پاسخگویی بدانند.
وقتی خطوط تلفن همراه در یک شهر برای هشت ساعت از کار میافتد، تنها اینترنت نیست که قطع میشود بلکه اعتماد اجتماعی هم فرو میریزد.
اعتماد به اینکه اگر فرزندمان در مدرسه حادثهای دید، میتوانیم فورا باخبر شویم. اعتماد به اینکه اگر زلزله یا حادثهای رخ داد، خطوط امدادی برقرار خواهند بود.
اعتماد به اینکه در یک معامله یا کار روزمره، امکان تماس و پیگیری وجود دارد. همه اینها مثل دومینو فرو میریزند و نتیجهاش جامعهای پر از اضطراب، پر از ترس و پر از خشم فروخورده است. ادامه این وضعیت به صلاح هیچکس نیست. قطع ارتباطات نهتنها شهروندان عادی که حتی کسبوکارها، نهادهای دولتی، خدمات عمومی و امنیت ملی را به خطر میاندازد.
هیچ دولتی نمیتواند جامعهای منزوی، بیصدا و ناتوان از برقراری ارتباط را تا مدتها کنترل یا اداره کند. ارتباطات مثل جریان خون در بدن است.
وقتی خون به قلب نرسد، هیچ اندامی کار نخواهد کرد. مسوولان باید به جای انکار، توجیه و حواله دادن مشکل به «بحران جهانی انرژی» یا «مصرف بالای کاربران»، بپذیرند که مساله جدیتر از آن است که تصور میکنند. کشور نمیتواند در قرن بیستویکم با خاموشیهای هشت ساعته آنتن موبایل زندگی کند. این نه «مدیریت ارتباطات» که «مرگ ارتباطات» است و مرگ ارتباطات، دیر یا زود به مرگ بسیاری از بخشهای دیگر کشور ختم خواهد شد.
مرگ آرام اینترنت و صنعت
در همین راستا سعید امینیان، کارشناس فناوری اطلاعات و ارتباطات درخصوص پیامدهای قطعی اینترنت به «جهانصنعت» گفت: «خاموشیهای اخیر در ایران دیگر صرفا به معنای خاموش شدن چراغ خانهها نیست بلکه پیامدهای مستقیم و غیرمستقیم آن، زندگی روزمره شهروندان، ثبات اقتصادی و حتی ارتباطات حیاتی جامعه را تحت تاثیر قرار داده است.
نخستین و فوریترین اثر این خاموشیها، قطع اینترنت خانگی است. در شرایطی که بخش بزرگی از مشاغل، آموزش و حتی خدمات درمانی به بستر اینترنت منتقل شده، هر بار خاموشی به معنای تعطیلی ناخواسته هزاران کلاس آنلاین، فروشگاه اینترنتی، وبینار و کسبوکار خرد است. خانوادههایی که فرزندانشان در حال تحصیل در کلاسهای مجازی هستند یا کسانی که درآمدشان به کارهای فریلنسری و آنلاین گره خورده، با هر قطعی برق بخشی از فرصتهای آموزشی و اقتصادی خود را از دست میدهند.»
او در ادامه گفت: «اما مشکل فقط به اینترنت خانگی ختم نمیشود. قطع برق باعث اختلال جدی در اینترنت موبایل نیز میشود. دکلهای مخابراتی (BTS) که باید در زمان خاموشی با باتری پشتیبان به کار ادامه دهند، به دلیل فرسودگی تجهیزات و پایان عمر باتریها، در بسیاری نقاط کشور تنها چند دقیقه پس از قطعی برق از کار میافتند.
نتیجه این وضعیت، قطع همزمان اینترنت موبایل و حتی برقراری تماسهای عادی است؛ مشکلی که شهروندان آن را به شکل تماسهای نیمهکاره، عدم دسترسی به خطوط اضطراری و اختلال در پیامرسانها تجربه میکنند.» این کارشناس افزود: «این بحران در حوزه صنعتی شدت بیشتری پیدا میکند. واحدهای تولیدی و کارخانهها نهتنها از قطع برق و توقف ماشینآلات متضرر میشوند بلکه با از دست رفتن ارتباطات اینترنتی نیز ضربه مضاعفی میخورند.
در صنایع مدرن، مدیریت زنجیره تامین، سفارشگیری، تبادل داده با مشتریان و حتی کنترل بخشی از ماشینآلات به اینترنت وابسته است. قطع ناگهانی برق و در پی آن خاموشی اینترنت صنعتی به معنای تاخیر در تولید، از دست رفتن سفارشها و در نهایت کاهش اعتماد شرکای داخلی و خارجی است.»
ضعف زیرساختی در مدیریت بحران
امینیان در ادامه خاطرنشان کرد: «از زاویهای دیگر، این خاموشیها نشاندهنده ضعف زیرساختی در مدیریت بحران هستند. در بسیاری از کشورها حتی در زمان قطعی برق، اپراتورهای مخابراتی با استفاده از ژنراتورهای اضطراری یا شبکههای پشتیبان، ارتباطات حیاتی مردم را حفظ میکنند در حالی که در ایران، فرسودگی تجهیزات، نبود سرمایهگذاری کافی و بیتوجهی به نگهداری زیرساختها باعث شده قطعی برق مساوی با خاموشی شبکههای اینترنت و موبایل باشد.
این وضعیت نهتنها زندگی روزمره مردم را مختل میکند بلکه امنیت ارتباطی کشور را نیز به خطر میاندازد.
در بحرانهای طبیعی مانند زلزله یا سیل، نخستین ابزار حیاتی برای هماهنگی، شبکههای ارتباطی است. حال تصور کنید در شرایط اضطراری، هم برق قطع باشد و هم شبکههای موبایل و اینترنت، نتیجه آن چیزی جز بینظمی، تاخیر در امدادرسانی و افزایش خسارات نخواهد بود.»
او در پایان گفت: «خاموشیهای برق امروز فقط خاموش کردن یک لامپ یا کولر نیست بلکه زنجیرهای از اختلالات را ایجاد میکند که از اتاقهای خانه تا خطوط تولید کارخانهها و حتی شبکههای ارتباطی کشور امتداد دارد. حل این بحران نیازمند نگاهی فراتر از «مدیریت مصرف لحظهای» است.
سرمایهگذاری در انرژیهای تجدیدپذیر، بازسازی تجهیزات فرسوده مخابراتی و ایجاد سامانههای پشتیبان برای اینترنت و شبکه موبایل باید به عنوان ضرورتهای فوری دیده شوند.
خاموشی برق اگر به همین روند ادامه یابد، به تدریج خاموشی ارتباطات، خاموشی تولید و در نهایت خاموشی اعتماد عمومی را به دنبال خواهد داشت.»
جامعه در حبس اجباری
آنچه امروز در ایران با آن مواجهیم، دیگر صرفا یک اختلال فنی یا خاموشی مقطعی نیست، این یک ضربه به زیرساخت ارتباطی است.
در ادبیات مدیریت بحران، ارتباطات جزو حیاتیترین زیرساختهاست؛ همردیف با آب، برق و سوخت.
وقتی چنین زیرساختی روزانه برای هفت تا هشت ساعت از کار میافتد، به معنای از دست رفتن تابآوری ملی است.
جامعهای که نتواند در لحظه بحران تماس بگیرد یا پیام ارسال کند، دچار ناامنی میشود؛ ناامنیای که هم اجتماعی است، هم اقتصادی، هم سیاسی. مساله فقط رنج شهروندان نیست.
ادامه این وضعیت هزینههای پنهان سنگینی مانند کاهش بهرهوری اقتصادی، فرار سرمایه، بیاعتمادی بینالمللی، تضعیف امنیت و حتی گسترش نارضایتی عمومی بر کل کشور تحمیل میکند.
این چرخه معیوب نهتنها آینده کسبوکارها و آموزش را تهدید میکند بلکه به معنای عقبگردی خطرناک در شاخصهای توسعه است. انتقاد اصلی این است که مدیریت ارتباطات در ایران همچنان رویکردی انفعالی، کوتاهمدت و سیاسی دارد در حالی که باید رویکردی فنی، آیندهنگر و مردممحور اتخاذ شود. اگر ارتباطات خونرسانی جامعه است، قطع آن به هر بهانهای چیزی جز خودزنی ملی نیست. کشور بدون ارتباطات پایدار نه میتواند توسعه پیدا کند و نه میتواند حتی بقا داشته باشد.