23 - 05 - 2018
زادگاه فردوسی را دریابید
پوران صارمی- بهار با گروهی از یاران طبیعت ایران به خراسان رفتیم. منطقه باغهای سیب و گیلاس غرق در شکوفه. نخستین دیدار از فردوسی کبیر برجستهترین حماسهسرای ایران در طوس. حماسهسرای بزرگی که نماد وطنپرستی و ایراندوستی بود.
همانگونه که در شاهنامه میگوید:
زبهر بر و بوم فرزند خویش
زن و کودک و خرد و پیوند خویش
همه سر به سر تن به کشتن دهیم
از آن به که کشور به دشمن دهیم
در گذر از روستاهای خراسان در ۱۵ کیلومتری مشهد، روستایی است به نام «پاژ» که در آن به گواهی کتیبهای مکان تولد فردوسی بلندآوازه است. وقتی وارد این روستا میشویم با شادمانی درمییابیم نام کوچهها به نام شاهنامه و فردوسی است، اما درون روستا که همه چیز آن حاکی از محرومیت فراوان است، با ویرانهای روبهرو میشویم و در اعماق این ویرانهها که زادگاه حماسهسرای بزرگ فردوسی نامدار است به آشیانههای ویرانی میرسیم که مردان و زنانی آنجا ساکناند و چهرههای اندوهبارشان نشانی از فقر و فلاکت و ظلم و بیداد دارد. و سرانجام با حیرت درمییابیم که اینجا، این مکان، زادگاه بزرگترین حماسهسرای ایران است که در شاهنامه میسراید:
پی افکندم از نظم کاخی بلند
که از باد و باران نیابد گزند
در این مکان ویران با خانوادهای روبهرو میشویم که مشغول نخ کردن تسبیح بودند و دختر نوجوان خانواده نهتنها سواد نداشت و مدرسه نبود که برود بلکه شناسنامه هم نداشت و نشانی از شادمانی و شادابی جوانی در سیمای او دیده نمیشد.
نزدیکترین روستای مشهد، ثروتمندترین شهر زیارتی ایران. سرانجام به دهیار این روستا میرسیم، دهیار میگوید چند سال پیش دکتری که زادگاهش این روستا بود از آلمان به ایران آمد که برای این روستا مدرسه و درمانگاه بسازد اما سازمانی با او یاری نکرد و او نومیدانه به آلمان بازگشت اما طبق وصیتش او را پس از مرگ به این روستا برگرداندند و اکنون مزارش در این روستاست.
در میان ویرانههای پاژ به چند تن از روستاییان پاکنژاد برخوردیم که گفتند برای آبادانی این روستا کار زیادی انجام نشده و بیکاری و فقر جوانان این روستا را در شهرها پراکنده کرده است. کشاورزی به شیوهای کهن در اینجا انجام میشود و فقط نامی از شاهنامه و فردوسی بر تابلوهای بیرنگ کوچههای خاموش و کتیبه اینجا «پاژ است زادگاه فردوسی و»…
آنان که هرسال روز فردوسی را گرامی میدارند و به نام او سخنرانیهای حماسی سر میدهند، هرگز به این روستا و فقر و ویرانی آن اندیشیدهاند؟ برای شاعری که هویت و سخن پارسی را زنده نگه داشته اکنون در مکانی که زاده شده نشانی از مدرسهای، کتابخانهای، مرکز فرهنگی نیست.
هنگامی که روستای پاژ را ترک میکردیم نیمروز بود. با اندوهی در دل و نیت کمکی در سر. فردوسی بزرگ مرد ادبیات فارسی، حافظ راستگوی ایران کهن بود و در شاهنامه او، مردمشناسی، شیوه زندگی، اسطورههای آن زمان به زیبایی بیان شده است.
علاوه بر این در پردههای گوناگون رزم و بزم دستی توانا، خردی ناب، سخنی جذاب نشانگر احاطه گسترده او به آرایش واژههاست. زمانی که در ستایش زیبایی رودابه دختر مهراب و همسر زال سخن میگوید موسیقی شعر را برابر خواننده میگشاید.
ز سر تا به پایش به کردار عاج
به رخ چون بهار و به بالا چو ساج
دو چشمش بسان دو نرگس به باغ
مژه تیرگی برده از پر زاغ
اگر ماه جویی همه روی اوست
وگر مشک بویی همه موی اوست
بهشتی است سرتاسر آراسته
پرآرایش و رامش و خواسته.
یکی از برجستهترین امتیازهای شاهنامه ایمان به اصول اخلاقی است و واژههای زیبایی در ستایش انسان پاک، راستگو و مهربان دارد. در راه بازگشت به فکر کار عظیم دوست شاهنامه پژوه استاد فریدون جنیدی و بنیاد نیشابور بودم که سی سال در راه تصحیح شاهنامه و جدا کردن ابیات اضافی که به آن افزوده شده بود رنج برده و بهاری یزدان این مجموعه را در شش جلد منتشر کرده است.
به اعتقاد او نوه محمود غزنوی با خیانت به تاریخ ایران و حماسهسرای پارسی شاهنامههای موجود را گردآوری کرد و بهاری شاعران مزدور بخشهایی بدان افزودند تا مدح محمود غزنوی را در جایجای آن وارد کنند تا نشان دهند شاهنامه برای صله محمود سروده شده اما هیچ یک از نویسندگان و ادیبان این هزار ساله درنیافتند که چون فردوسی شاهنامه را در سال چهارصد هجری به پایان رساند میبایستی که در سال سیصد و هفتاد آن را یعنی سی سال پیش از پایان آن شروع به کار کرده است.
سال ۳۷۰ آغاز سرایش شاهنامه است و در این سال محمود غزنوی کودکی ۱۱ ساله بیش نبوده است و این واقعیت شگفت را هیچکس درنیافته. فردوسی خود در پیش گفتار شاهنامه چنین آورده است.
بدین نامه چون دست کردم دراز
یکی مهتری بود گردن فراز
جوان بود و بیداروروشنروان
خردمند و از گوهر پهلوان
پسر ابو منصور محمدابن عبدالرزاق طوسی به نام امیر منصور، انگونه که فردوسی به روشنی میفرماید، پشتیبان مالی من امیر منصور فرزند ابو منصور محمدابن عبدالرزاق طوسی بوده است.
بر این بنیاد ابیات بسیاری به شاهنامه افزوده شد که از دیدگاه سخن و سخنوری، یا از دیدگاه تاریخی، یا از دیدگاه سنجش با شیوه گفتار فردوسی نادرست مینماید. استاد فریدون جنیدی همه آن ابیات اضافه را با دلایل روشن نشان داده و سی سال بر سر آن زمان نهاده است.
لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد