28 - 11 - 2020
رکود جهانی دموکراتیک
فاطمه رحیمی- اکونومیست در جدیدترین جلد خود در این هفته، به میزان تابآوری دموکراسی و آسیبی که طی سالها به آن زده شده، پرداخته است. با وجود تمام تلاشهای دونالد ترامپ برای تغییر نتایج انتخابات این ماه، دموکراسی آمریکا هرگز پس از روز انتخابات تحت فشارها از مسیر خود خارج نشده است. مطمئنا در تاریخ ۲۳ نوامبر حتی در حالی که رییسجمهور بار دیگر فاسدترین انتخابات در تاریخ آمریکا را محکوم کرد، ضمن موافقت با آغاز روند انتقال قدرت، دولت فدرال را موظف کرد که منابع لازم را برای آمادهسازی برای دفتر بایدن مهیا کنند.
با این حال ترامپ ضربه خود را به دموکراسی زد، همانطور که رهبران جمهوریخواه با پشت کردن به ترامپ به دموکراسی ضربه زدند. با توجه به اینکه از هر پنج رایدهنده جمهوریخواه چهار نفر میگویند این رای به سرقت رفته است، اعتماد به عدالت در این انتخابات متزلزل شده و از همان ابتدا بایدن به ناحق تضعیف شد. از این پس در آرای نزدیک، مشاغل روتین مانند شمارش و تایید آرا خطر حضور در میدان جنگ را دربر دارند. این تهدیدی برای موجودیت جمهوری نیست اما نشاندهنده وخامت حزبی بیشتر در دموکراسی آمریکاست.
این امر همچنین بخشی از رکود جهانی دموکراتیک است. فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی منجر به شکوفایی تعداد و کیفیت دموکراسیهای لیبرال شد اما این روند اکنون برعکس شده است. مجارستان و لهستان بودجه اتحادیه اروپا را مسدود میکنند زیرا دولتهای آنها از اطاعت در برابر قانون امتناع میورزند؛ اینکه چگونه در بزرگترین دموکراسی جهان حزب بهاراتیا جاناتا تحت رهبری نارندرا مودی مشغول گرفتن موسساتی از جمله دادگاهها، پلیس و اکنون از کمیسیون انتخابات است. واحد اقتصادی اکونومیست از سال ۲۰۰۶ در حال تدوین شاخص دموکراسی است. عدد این شاخص در سال گذشته بدترین امتیاز تاکنون بوده است. کووید ۱۹ این روند نزولی را تسریع کرده است.
این تهدید ناشی از کودتاهای نظامی نیست بلکه از سوی دولتهای قدرتمند احساس میشود. با توجه به گذشت زمان، رهبران بیپروا میتوانند دموکراسی را به طور کامل فرو بریزند. دو دهه پیش ونزوئلا انتخابات معناداری برگزار کرد. امروز در شرف از بین بردن آخرین هسته مخالفت است اما حتی در کشورهایی که چنین بلایی غیرقابل تصور است، فرسایش هنجارها و نهادها منجر به بدتر شدن دولت میشود. برای وارونه کردن این مساله، باید بفهمید چه اشتباهی رخ داده است.
خواه از آنها حمایت کنید یا نه، ترامپ و دیگر پوپولیستهای طرفدار او به عنوان پاسخی به شکست دولتهای دموکراتیک به قدرت رسیدند. در کشورهای ثروتمند رایدهندگان طبقه کارگر به این باور رسیدند که سیاستمداران پس از رکود در سطح زندگی خود و نگرانی در مورد مهاجرت، به آنها اهمیتی نمیدهند. در اروپای مرکزی و شرقی، دولتهایی که به عضویت اتحادیه اروپا درمیآیند بیش از رایدهندگان خود به بروکسل توجه میکنند. در کشورهای در حال توسعه، فساد این پیام را ارسال کرد که طبقات حاکم به طور عمده به حسابهای بانکی خود علاقهمند هستند.
سیاستمداران متبحر با ارتقای هویت بسیار بالاتر از سیاست، به این احساسات پاسخ دادند تا به رایدهندگان نشان دهند که شکایت آنها مهم است. این آشفتگی باعث شد برخی از احزاب قدیمی از بین بروند – در فرانسه در سال ۲۰۱۷ آنها فقط یکچهارم آرا را به دست آوردند. لهستان تحت دولت میانهرو به رشد رسیده بود اما قانون و عدالت به رایدهندگان گفت که ارزشهای کاتولیک آنها از سوی بروکسل مورد حمله قرار میگیرد. در برزیل، جائر بولسونارو تحقیر رایدهندگان نسبت به طبقه سیاسی را تایید کرد. چنان تمرکز ترامپ بر هویت پایگاه خود بیوقفه است که او حتی برنامهای را برای دوره دوم ریاستجمهوری خود پیشنهاد نکرد.
سیاست هویت که توسط رسانههای اجتماعی و تلویزیون و رادیو حزبی تقویت میشود، رایدهندگان را دوباره درگیر خود کرده است. مشارکت تنها مولفه شاخص دموکراسی است که از سال ۲۰۰۶ بهبود یافته است. آرای بایدن و ترامپ در این انتخابات بیشتر از هر نامزد ریاستجمهوری در طول تاریخ آمریکا بوده است اما سیاست هویت در مسیر حل یکی از مشکلات دموکراسی، مشکلات دیگری را ایجاد کرده است.
این بدان دلیل است که سیاستی که هویتهای تغییرناپذیر را تقویت کند، از تحمل و بردباری دموکراسی برای حل تعارضات اجتماعی دور میشود. در بحث در مورد اینکه چه کسی چه چیزی به دست میآورد، مردم میتوانند بر اختلاف فائق آیند و احساس خشنودی کنند. در بحث در مورد اینکه چه کسی هستند – سخن گفتن بر سر دین، نژاد و ضد نخبهسالاری – سازش میتواند خیانت به نظر برسد. هنگامی که شیوههای زندگی در معرض خطر قرار میگیرد، بخش دیگر فقط اشتباه نمیکند بلکه خطرناک است. انتخاباتی که پیش از این به اندازه کافی مهم نبود، حال بیش از اندازه مهم شده است.
در بعضی از کشورها رهبران اکثریت از این وفاداری قبیلهای نسبت به اشراف موسساتی که قرار است آنها را بررسی کنند، سوءاستفاده کردهاند. در ترکیه رجب طیباردوغان به گونهای حکومت میکند که گویی قدرت دموکراتیک مطلق است و کسانی را که مانع او میشوند به عنوان دشمنان جمهوری محکوم میکند. در مکزیک آندرس مانوئل لوپز اوبرادور از کل شاخههای دولت که گویا توسط نخبگان اسیر شدهاند، کنار رفته و در همهپرسیها مستقیما از هواداران خود درخواست میکند. در هند، هنگامی که کمیسیون انتخابات نامزدهای حزب بهاراتیا جاناتا را با کمال احتیاط نسبت به مخالفان خود پیگیری میکرد، یکی از سه کمیسیون ارشد مخالفت کرد فقط به این دلیل که خانواده وی تحت عنوان فرار مالیاتی مورد تحقیق قرار گرفتند.
نهادهای آمریکا از طریق حرفهای بودن قضات و مقامات خود محافظت میشوند. بسیاری از آنها احساس میکنند به استانداردهایی که قبل از آنها وضع شدهاند مقید هستند. وقتی ترامپ سعی در براندازی انتخابات داشت، به شدت شکست خورد زیرا افراد بیشماری به وظیفه خود عمل کردند.
در نتیجه، آسیبی که سیاست هویت به آمریکا وارد میکند از طریق خصومت و گرفتاری است.
قرار است سیاست، تعارضات جامعه را حل کند اما در عوض دموکراسی آنها را ایجاد میکند. تا حدودی به دلیل اینکه قبایل در جهان اطلاعات مختلف زندگی میکنند، مواردی مانند پوشیدن ماسک و تغییرات آب و هوایی به اختلافاتی درباره شیوه زندگی مردم تبدیل میشود. نتیجه این است که سیاست آمریکا بار دیگر بیپاسخ شده است. آنقدر مردم را از کار اخراج میکند که مانع سازشهای لازم برای پیشروی جامعه میشود.
برای تغییر رای دهید
برخی هشدار میدهند که نارضایتی ایجادشده باعث مرگ دموکراسیها میشود؛ نتیجهای که دشمنانش، با حمایت ولادیمیر پوتین برای ایجاد آن برنامهریزی کردهاند.
با این وجود دلایل زیادی برای امیدواری وجود دارد. یکی از نقاط قوت دموکراسی این است که فرصتهای زیادی را برای شروع دوباره نوید میدهد. در شهرهای مجارستان و لهستان رایدهندگان شروع به رد سرکوب کردند. در انتخابات اتحادیه اروپا سال گذشته عوامگرایان عملکردی بدتر از حد انتظار داشتند.
شاید آونگ از قبل شروع به چرخش کرده باشد. هند بسیار گسترده و متنوع است تا یک حزب واحد بتواند به تنهایی حکمرانی کند.
دموکراسی نیز سازگار است. در انتخابات آمریکا جمهوریخواهان رایهای اسپانیایی و سیاهپوستان را به دست آوردند. و در انگلیس سال گذشته حزب حاکم محافظهکار کرسیهای کارگری را در میدلندز به دست آورد. این اختلاط فقط همان چیزی است که سیاست در هر دو کشور به آن احتیاج دارد زیرا احزاب چپ و راست را ترغیب میکند تا از دور قبیلهای خود خارج شوند و توازن تلاشهای سیاسی را از هویت و بازگشت به سمت نتایج متمایل کنند.
دموکراسی، خوب یا بیمار، با ثروت ابرقدرتی که بیشترین ارتباط را با آن دارد، مرتبط است. آمریکا تا حدی از دموکراسی از طریق عبرت و دفاع حمایت میکند. در داخل آمریکا بایدن تلاش خواهد کرد هنجارهایی مانند استقلال وزارت دادگستری را بازگرداند. در خارج از کشور، او به اندازه ترامپ به خودکامگان و مستبدین عذاب نمیدهد. و آمریکا میتواند از طریق سیاست قدرت، دموکراسی را تقویت کند. اگر بایدن بخواهد اتحادی ایجاد کند تا به آمریکا کمک کند در رقابت با چین برای تسلط بر فناوری جلوتر باشد، دموکراسی به تعریف آن کمک میکند.
مهمتر از همه، دموکراسی چیزی است که مردم برای رسیدن به آن تلاش میکنند. هر آخر هفته بلاروسیها با بیرون آمدن به خیابانها آزادی خود و زندگی خود را به خطر میاندازند تا به دیکتاتوری که از آنها حق انتخاب شخصی که چه کسی بر آنها حکمرانی کند را میگیرد، درست مانند هنگکنگیها، سودانیها و تایلندیها اعتراض کنند. این الهامی است که رایدهندگان در همه جا باید با خود به صندوقهای رای ببرند.
لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد