شناسه خبر : 26664
26 - 12 - 2019
26 - 12 - 2019
رویکردی واقعگرایانه
آمارهای اطلاعی از وضعیت اشتغال آشکار و پنهان ایران گویای خروج عمده فعالان نیروی کار از حوزههای اشتغالزایی است.
از یک سو بنگاههای اقتصادی و صنعتی از حمایت لازم برای پیشبرد اهداف توسعهای خود برخوردار نیستند و از سوی دیگر تواناییهای بالقوه افراد در دستیابی به مدینه فاضله این بنگاهها نادیده گرفته میشود. به نظر میرسد بخش زیادی از فعالیت نیروی کار در گرو به فعلیت رساندن نیروی کار و حمایت از بنگاههای کوچک و متوسط باشد.
این موضوع اما با وجود اهمیت روزافزون آن در تدوین استراتژیهای توسعهمحور همچنان مغفول باقی مانده است.
گفتار دوم از سری گفتارهای یازدهگانه صنعتی تحت عنوان «غزالهای صنعتی و سیاستهای حمایتی از بنگاههای کوچک و متوسط» به اهمیت نقش بنگاههای کوچک و متوسط و نقش کلیدی آنها در توسعه فعالیتهای صنعتی پرداخته است.
دکتر محمدعلی فیض پور*- این گفتار بیان میکند که اگرچه ایجاد شغل از طریق تاسیس بنگاههای کوچک و متوسط از اهم سیاستهای امروز جامعه تلقی میشود، اما منبع ایجاد اشتغال تنها ایجاد بنگاههای جدید نبوده، چه آنکه رشد بنگاههای موجود نیز در این راستا از اهمیتی اساسی برخوردار است. با این وجود تنها درصد اندکی از بنگاههای دارای رشد، رشدی سریع را طی یک دوره مشخص نشان میدهند. این گروه که در ادبیات این حوزه به غزالها مشهورند، اصلیترین ایجادکنندگان شغلاند و مورد توجه مضاعف سیاستگذاران اقتصادی و محققان دانشگاهی قرار گرفتهاند. با این همه شناسایی و مطالعه ویژگیهای چنین بنگاههایی در اقتصاد ایران مورد غفلت قرار گرفته است. این گفتار ویژگیهای ۱۲۷۱۲ بنگاه صنعتی جامعه آماری را شامل میشود و معیارهای متفاوت رشد نسبی، مطلق و معیار برچ جهت اندازهگیری رشد سریع بهکار گرفته شده است. بنگاههای کوچک و متوسط نیز بر اساس تعداد کارکنان و با توجه به معیار کمتر از ۵۰ نفر کارکن تعریف شدهاند.
بازشناسی و توجه مجدد به جایگاه و نقش بنگاههای کوچک و متوسط به عنوان مهمترین بخش و عامل ایجاد اشتغال در اقتصاد با مطالعه David Birch آمریکایی با عنوان The Job Generation Process حیاتی دوباره یافت. ادعای او مبنی بر نقش اساسی این بنگاهها در ایجاد اشتغال با دو اثر دیگرش یعنی Who Creates Jobs در سال ۱۹۸۱ میلادی و Job Generation in America در سال ۱۹۸۷، باعث نگاه مجدد و ژرفاندیشانه محققان حوزههای مختلف برای کشف واقعیات در این زمینه و ادعای Birch شد. اگرچه از آن زمان تاکنون یافتههای او از طرق مختلف و در گوشه و کنار جهان خصوصا از نظر متدولوژی به کار گرفته شده مورد نقد و بررسی قرار گرفته است، اما ظهور دوباره بنگاههای کوچک و متوسط و رابطه منفی میان اندازه بنگاه و رشد آن پدیدههایی است که در سالهای اخیر در اکثر کشورهای توسعهیافته مشاهده شده است.
با این وجود و با همه اهمیت و جایگاه این بنگاهها، از میان تعداد زیادی از بنگاههای کوچک و متوسطی که وارد بازار میشوند تعداد زیادی نیز توان باقیماندن در بازار را نداشته و طی سالهای اولیه ورود، از بازار خارج میشوند. علاوه بر آن از میان آنهایی که توانستهاند در بازار باقی بمانند تنها تعداد اندکی میتوانند با سرعت رشد کرده و سهمی از بازار را به خود اختصاص دهند. در ادبیات اقتصاد صنعتی و کارآفرینی، این گروه به غزالها، بنگاههای با رشد سریع، بلندپروازان و ۱۰ درصدیها مشهورند.
این گروه همواره مورد علاقه سیاستمداران و محققان حوزه اقتصاد بوده، زیرا اکثریت شغل توسط این گروه از بنگاهها ایجاد میشود. با این وجود و اگرچه از زمان توجه دوباره جهانی به جایگاه و اهمیت بنگاههای کوچک و متوسط با رشد سریع در اقتصاد نزدیک به سه دهه میگذرد، اما اهمیت این بنگاهها در اقتصاد ایران همچنان ناشناخته مانده است.
سیاستگذاران اقتصادی ایران در سالهای گذشته اصولا بزرگترینها را به نوعی بهترین نیز تفسیر کردهاند بنابراین با چنین نگرشی، عدم توجه به اهمیت رشد و رشد سریع بنگاههای کوچک و متوسط امری جنبی به نظر میرسد. این موضوع باعث شده تا اشتغال عمده در صنایع تولیدی ایران در دو بخش بنگاههای بسیار کوچک و بزرگ متمرکز شود. دو مقیاس کوچک و متوسط کمترین میزان بنگاههای صنایع تولیدی ایران را در خود جای دادهاند و در مجموع تنها حدود ۱۸ درصد از بنگاههای صنایع تولیدی در این دو مقیاس فعالیت میکنند. در حالی که سهم بنگاههای کوچک و متوسط در کشورهای استرالیا، اتریش، کانادا، آلمان، هلند، ژاپن، پرتغال و سوئد کمتر از ۳۰ درصد از کل بنگاههای تولیدی صنعتی نیست، عمدهترین بنگاههای صنعتی ایران را بنگاههای بسیار کوچک تشکیل میدهند.
مروری بر پژوهشهای انجام شده
برای اولینبار David Birch بر اهمیت نقش بنگاههای کوچک و متوسط در اقتصاد آمریکا به عنوان عاملان اصلی ایجاد اشتغال تاکید کرد. اگرچه انتقاداتی نیز به نتایج کار او وارد شده است اما نتایج مطالعات متعدد بعدی، یافته او که همان نقش اساسی بنگاههای کوچک و متوسط در ایجاد اشتغال بود را تایید کرد. علاوه بر مطالعه Birch، مطالعه Bruce R. Barringer،Foar F. Jones وDonald O. Neubaum با عنوانA Quantitative Content Analysis of the Characteristics of Rapid- Growth Firms and Their Founders جدیدترین مطالعات این حوزه در سال ۲۰۰۵ در آمریکاست که به تحلیل محتوای ویژگیهای بنگاههای با رشد سریع و موسسان آن پرداخته است. نمونه مورد مطالعه این تحقیق را ۵۰ بنگاه با رشد سریع در مقایسه با ۵۰ بنگاهی که رشدی آهسته و بطئی را تجربه کردهاند، تشکیل میدهد. بنگاههای با رشد سریع نیز از میان بنگاههایی که توانستهاند جوایز مرکز ملی کارآفرینی را در موسسه Kauffman به خود اختصاص دهند انتخاب شده و عوامل موثر بر رشد سریع به چهار دسته ویژگیهای بنگاه، بنیانگذاران بنگاه، فعالیتهای مرتبط با منابع انسانی و فعالیتهای مرتبط با کسب و کار تقسیمبندی شده است. نتایج این تحقیق نمایانگر مواردی از تاثیر عوامل چهارگانه فوق بر رشد سریع است. برخی از این ویژگیها عبارتند از تحصیلات دانشگاهی، پیشینه کارآفرینی و تجارب صنعتی، اعتقاد و تصمیم به رشد، چشمانداز رشد و همچنین تعامل سازمانی، شناخت مشتری و آموزشهای فنی، توسعه منابع انسانی و انگیزههای مالی.
نتیجه ارزشمند این پژوهش نشان داد که رشد سریع رویدادی تصادفی نیست و ویژگیهای شخصیتی کارآفرینان عامل موثری بر رشد سریع است. تجارب صنعتی، تحصیلات دانشگاهی و سوابق کارآفرینی مهمترین این ویژگیهاست؛ ویژگیهایی که میتواند به عنوان عوامل موثر بر رشد سریع مورد توجه متولیان ایجاد فعالیتهای اقتصادی قرار گیرد.
اگرچه اندیشه اولیه بنگاههای کوچک و متوسط با رشد سریع در آمریکا شکل گرفت اما بررسی اهمیت و جایگاه رشد سریع بنگاههای کوچک و متوسط توسط محققان متعدد در دیگر کشورهای جهان و خصوصا توسط
David Storey و همکاران او در انگلستان پیگیری شد Storey و همکارانش نشان دادند که تنها ۱۰ درصد از بنگاههای کوچک و متوسط رشدی سریع را تجربه کردهاند و بنابراین عاملان اصلی ایجاد شغل محسوب میشوند. بر این اساس شاید بتوان انگلستان را به عنوان مهمترین مکانی که در آن به بسط ایده اهمیت رشد سریع بنگاههای کوچک و متوسط پرداخته شده است، قلمداد کرد.
مطالعه ارزشمند Josef Bruderl و Peter Preisendorfer در آلمان نیز به بررسی رشد سریع در میان بنگاههای جدیدالورود به بازار پرداخته است. آنها معتقدند اگرچه بنگاههای جدیدالورود به اقتصاد گاهی مورد غفلت قرار گرفتهاند، اما توانایی آنها در کارآفرینی باعث شده است تا توجه مجدد به آنها جلب شود. کارآفرینی و ایجاد اشتغال در میان سایر عواملی که میتواند به عنوان عوامل اهمیت بنگاهها تلقی شود، مهمترین عامل قلمداد میشود. در میان دلایل اهمیت و امیدهای متفاوتی که به ایفای نقش بنگاههای کوچک و متوسط وجود دارد توانایی ایجاد اشتغال بیشترین جذابیت و جایگاه را در مباحث تئوریک و تحقیقات کاربردی برای بیان اهمیت این بنگاهها به خود اختصاص داده است. این موضوع نیز به آن دلیل است که از اواسط دهه ۷۰، بسیاری از کشورهای جهان با مساله بسیار مهم بیکاری دست به گریبان بودهاند. در این میان و با بحران بیکاری نقش بنگاههای کوچک و متوسط به عنوان یک راهحل اساسی در ایجاد اشتغال و در نتیجه ایفای نقش اساسی در کاهش نرخ بیکاری مورد توافق همگانی قرار گرفته است. با این وجود تحقیقات و شواهد عملی مشاهدات بسیاری از کشورهای جهان نشان میدهد که در میان تعداد زیادی از بنگاههای کوچک و متوسط که در اقتصاد شکل میگیرند، تنها تعداد معدودی ایفای نقش ایجاد اشتغال را بر عهده دارند.
Wang Yonggui، Zhang Yuli و Hing-P LO در چین، صاحب مهمترین کار پژوهشی در زمینه شناسایی عواملی هستند که میتوان بر اساس آن بنگاههای کوچک و متوسط با رشد سریع را از بنگاههایی که چنین رشدی را تجربه نکردهاند متمایز نمود. آنان بر این اعتقادند که بنگاههای کوچک و متوسط خصوصا پس از اینکه اقتصاد چین از اوایل دهه ۱۹۸۰ به سوی اقتصاد بازار به جای اقتصاد با برنامهریزی متمرکز حرکت کرد جایگاه فزایندهای را تجربه کردهاند به طوری که ۹۷ درصد از تمامی بنگاههای صنعتی این کشور را بنگاههای کوچک و متوسط تشکیل داده و بیش از ۸۳ درصد از کل اشتغال بخش صنعت، در این بنگاهها تمرکز یافته است.
علاوه بر آن حدود ۵۷ درصد از کل ارزش افزوده صنعت توسط این بخش حاصل شده است. با این وجود مانند یک واقعیت عمومی در دیگر کشورها، در چین نیز بخش بزرگی از بنگاههای کوچک و متوسط طی سالهای اول شکلگیری از بازار خارج میشوند و از آنهایی که توانایی ماندن در بازار را دارند بخش بسیار کوچکی رشد سریع را تجربه میکنند.Yonggui و همکارانش معتقدند با همه اهمیت این بخش بسیار کوچک، اطلاعات و آگاهیهای ما درباره آنها بسیار اندک است. از طرفی، از آنجا که عواملی موثر بر رشد سریع بنگاههای کوچک و متوسط از کشوری به کشور دیگر فرق میکند لازم است تحقیقات کاربردی متفاوت و بیشتری با توجه به ویژگیهای اقتصادی و فرهنگی خاص هر کشور صورت گیرد.
Wang Yonggui، Zhang Yuli و Hing-P LO برای مطالعه عوامل کلیدی موثر بر رشد سریع بنگاههای کوچک و متوسط چهار گروه از عوامل را مورد بررسی قرار دادهاند. این عوامل عبارتند از ویژگیهای تیم عالی مدیریت (خلاقیت و نوآوری، آشنایی با رموز انجام کار، سطح تحصیلات، تجارب قبلی و …)، استراتژی سازمان (ساختار صنعت، تکنولوژی، روابط با مشتریان، آموزش کارکنان و …)، ویژگیهای خاص هر بنگاه (اندازه بنگاه، سن بنگاه، نوع مالکیت و …) و عوامل و شرایط بیرونی (مکان استقرار، نحوه و امکان تامین منابع، حمایتهای دولت و…)
مجموعه مطالعات انجام شده نشان میدهد اگرچه مطالعات تجربی از ویژگیهای بنگاههای دارای رشد سریع، تقریبا تعداد زیادی از کشورهای توسعهیافته را دربر میگیرد، اما چنین مطالعاتی در کشورهای در حال توسعه بسیار اندک است. علاوه بر آن متغیرهای مشخصی که بتواند رشد سریع را نیز تعیین کند و توضیح دهد وجود ندارد و بر این اساس مطالعات متعدد اما اندک انجام شده، نمایانگر نکات ارزشمندی است که میتواند مورد توجه سیاستگذاران و مراکز پژوهشی قرار گیرد. درصد بسیار پایین چنین بنگاههایی در هر اقتصاد، تفاوت در تعداد و در نتیجه درصد این بنگاهها با توجه به معیارهای متفاوت اندازهگیری رشد و تاثیر عوامل درونی و بیرونی بر رشد سریع، از مهمترین یافتههای پژوهشهای این حوزه در جهان است.
دادهها و توصیف آنها
با همه اهمیت بنگاههای کوچک و متوسط به طور اعم و بنگاههای با رشد سریع به طور اخص، عدم دسترسی به دادههای سطح خرد، یکی از مهمترین دلایل عدم امکان بررسیهای دقیق در مورد رفتار و عملکرد این بنگاهها تلقی میشود. به دلایل متفاوت دستیابی به دادههای مورد نیاز، جهت تحلیل بنگاههای کوچک و متوسط، خصوصا هنگامی که تحلیل در طول زمان صورت میپذیرد نسبت به بنگاههای بزرگ، امری مشکلتر است. به عنوان مثال تعداد زیادی از بنگاههای کوچک و متوسط، طی سالهای اولیه ورود به بازار فعالیت، از صنعت خارج میشوند. به عبارت دیگر جوانمرگی از ویژگی اساسی این بنگاهها محسوب میشود.
علاوه بر آن تعداد زیادی از بنگاههای کوچک و متوسط، خصوصا در اندازههای بسیار کوچک (خرد)، بنگاههایی هستند که ممکن است در آمارهای رسمی بخش مورد نظر نباشند، موضوعی که کمتر در مورد بنگاههای بزرگ مصداق دارد. بر این اساس است که از انجام مطالعات رشد بنگاه بیش از سه دهه نمیگذرد و اولین کار نیز که با استفاده از دادههای اقتصاد آمریکا توسط Birch (1979) صورت گرفت از جنجالیترین مطالعات این حوزه است. در واقع بعد از این مطالعه بود که کشورهای جهان به فکر تهیه آمار بنگاهها در سطح خرد و در طول زمان، جهت تحلیل نقش آنها در ایجاد اشتغال افتادهاند. در ایران، مشکلات دستیابی به چنین دادههایی از یک طرف و عدم شناخت اهمیت رشد بنگاههای کوچک و متوسط، خصوصا آنهایی که رشد سریع را تجربه کرده و در واقع عاملان اصلی ایجاد اشتغال در اقتصاد محسوب میشوند از طرف دیگر، باعث شده که حتی نتوان یک پژوهش را در این زمینه (بر اساس اطلاعات محقق) مشاهده کرد.
آمارهای جمعآوری شده توسط مرکز آمار ایران، (سرشماری از کارگاههای بزرگ صنعتی) دربرگیرنده تعداد زیادی از متغیرهای لازم جهت مطالعه رشد آنهاست. با این وجود در مطالعات رشد، تنها دستیابی به مشخصات بنگاه مورد نظر در یک سال مد نظر نبوده و این مطالعات به دادههایی در طول زمان نیازمند است. بنابراین گرچه میتوان دادههای بنگاههای تولیدی با بیش از ۱۰ نفر کارکن را از مرکز آمار برای سالهای مختلف به دست آورد، اما از آنجا که در هر سال بنگاههای جدید به بخش صنعت وارد شده و تعدادی نیز از آن خارج میشوند، بر این اساس مطالعه رشد بنگاههای تولیدی با چنین دادههایی غیرممکن است. برای انجام چنین مطالعهای لازم است سالی به عنوان سال مبنا در نظر گرفته شده و ورود بنگاههای جدید را به صنعت کنترل کرد. از سوی دیگر، طبیعی است که طی دورهای مشخص، تعدادی از بنگاههای مورد مطالعه که در سال پایه در صنعت مشغول فعالیت بودهاند، از صنعت خارج شده و از این رو دستیابی به دادههای بنگاههای تولیدی صنعتی با فروض فوق و ردیابی آنها طی دوره مورد بررسی، اگرچه غیر ممکن نیست، اما امری دشوار است.
بر اساس دادههای موجود مرکز آمار ایران، در مجموع دادههای ۱۲۹۸۶ بنگاه در بخش صنعت ایران جمعآوری شده که حدود ۸۰۷۰۰۰ نفر در این بنگاهها در حال فعالیت بودهاند. از معایب اصلی دادههای مذکور آن است که طی سالهای اول تا چهارم برنامه دوم، تنها دادههای حدود ۲۰۰۰ واحد تولیدی صنعتی، با اشتغال کمتر از ۱۰ نفر کارکن جمعآوری شده است. در سال پایان برنامه، ۱۳۷۸، نیز با تغییر سیاست این مرکز دادههای بنگاههایی که در این سال حداقل ۱۰ نفر کارکن داشتهاند جمعآوری شده است. با چنین رویکردی با خروج یک واحد تولیدی در سال پایان برنامه از فهرست دادههای سال قبل تفکیک اینکه این بنگاه واقعا از صنعت خارج شده یا اینکه به علت کاهش تعداد شاغلان (به کمتر از ۱۰ نفر) مورد سرشماری قرار نگرفته، امری غیرممکن است.
در مجموع و با توجه به دادههای جمعآوری شده، توسط مرکز آمار ایران و نیز معیار کمتر از ۵۰ نفر کارکن به عنوان معیار تعریف بنگاههای کوچک و متوسط، ویژگیهای ۱۰۷۵۰ بنگاه، دادههای مورد بررسی این گفتار صنعتی را تشکیل داده که به صورت ناهمگن در صنایع متفاوت توزیع شدهاند. صنعت محصولات کانی غیرفلزی، مواد غذایی و آشامیدنی و تولید منسوجات، عمدهترینسهم را از بنگاههای مذکور به خود اختصاص دادهاند.
بنگاههای کوچک و متوسط با رشد سریع و نقش آنها در ایجاد اشتغال
اگر رشد را به عنوان تغییر در اندازه بنگاه در فاصله میان دو زمان و فرض کنیم، میتوان مقایسه میان اندازه بنگاه در دو زمان را با روشهای نسبی، مطلق و یا تلفیق این دو انجام داد.
معیار رشد مطلق: سادهترین نحوه محاسبه رشد یک بنگاه، رشد مطلق است که در آن تنها خالص کارکنانی که طی دوره مطالعه به کارکنان بنگاه اضافه میگردد در نظر گرفته میشود.
با این معیار و بر اساس مطالعات موجود بنگاهی دارای رشد سریع خواهد بود که بتواند طی دوره مطالعه تعداد کارکنان خود را به دو برابر افزایش دهد. علیرغم سادگی، مشکلی اساسی این معیار عدم توجه به تعداد شاغلین اولیه بنگاه مورد نظر است.
به عنوان مثال، چنانچه در دادههای مورد مطالعه دو بنگاه، بنگاهی با ۸۰ نفر کارکن و دیگری با دو کارکن وجود داشته باشد آنگاه چنانچه بنگاه اول بتواند در پایان دوره تعداد کارکنان خود را به ۱۵۰ نفر افزایش دهد و به عبارتی ۷۰ نفر به صورت خالص بر تعداد کارکنان بیفزاید بنگاهی با رشد سریع تلقی نخواهد شد. این در حالی است که بنگاه دوم تنها با افزایش کارکنان خود به چهار نفر، بنگاهی با رشد سریع به حساب میآید. برای حل بخشی از معضل فوق و جلوگیری از تورشهای ناشی از این معیار، بنگاهی دارای رشد سریع تعریف شده است که نه تنها تعداد کارکنان را طی دوره مطالعه به دو برابر افزایش دهد، بلکه حداقل پنج نفر به تعداد کارکنان بیفزاید. با پذیرش این معیار برای تعریف رشد سریع، همچنین با توجه به ویژگی دادههای مرکز آمار ایران بنگاه مورد نظر باید در سال اول دوره، حداقل دارای پنج کارکن بوده باشد تا بتواند در پایان دوره تعداد کارکنان خود را به حداقل ۱۰ نفر افزایش دهد. با چنین رویکردی و برای مطالعه بنگاههای با رشد سریع، کلیه بنگاههایی که در سال ابتدای برنامه کمتر از ۵ کارکن داشتهاند از لیست دادهها حذف شدهاند.
بر این اساس، همانگونه که جدول نشان میدهد، حدود ۲ درصد از بنگاههای مورد مطالعه (۲۱۴ بنگاه) به دلیل عدم احراز شرط مذکور از دادههای اولیه کنار گذاشته شده و ۱۰۵۳۳ بنگاه مبنای تحلیلهای رشد سریع براساس رشد مطلق خواهد بود.
این جدول همچنین نشان میدهد حدود ۶ درصد از بنگاههای کمتر از ۵۰ نفر کارکن دارای رشدی سریعاند. علاوه بر آن تعداد شاغلان این بنگاهها طی دوره مورد مطالعه، به حدود سه برابر افزایش یافته و سهم آنان از اشتغال نیز تنها کمتر از ۴ برابر شده است.
*عضو هیات علمی گروه اقتصاد دانشگاه یزد
ادامه دارد…
لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد