3 - 12 - 2019
رویداد
تشریح بزرگترین برنامه کنترل جمعیت تاریخ ایران
نرخ باروری در مناطق روستایی ایران تنها طی یک نسل از ۸/۱ فرزند به ازای هر زن به ۲/۱ فرزند کاهش یافته که در مقایسه با کشورهای اروپایی که این کاهش را در فرزندآوری در طول۳۰۰ سال طی کردهاند بینظیر است. یکی از دلایل اصرار بر تغییر سیاستهای جمعیتی، خطر پیری و کاهش جمعیت کشور در سالهای آینده است که خود، نتیجه سیاستهای جمعیتی سه دهه گذشته است. فهم درست سیاستهای قبلی، راه را برای اتخاذ سیاستهای اثرگذار جدید هموار خواهد کرد؛ سیاستهایی که لازم است با پرهیز از اغراق، بهطور واقعبینانه بازخوانی شده و در مورد آنها قضاوت داشت. به همین منظور به مرور گزارش اخیر پاتریشیا دِرِر پژوهشگر دانشگاه گوتنبرگ سوئد در مورد سیاستهای جمعیتی گذشته ایران و میزان اثر آن بر رشد جمعیت، پرداختهایم. در این گزارش که برای بنیاد چالشهای جهانی سوئد و ذیل پروژه ازدیاد جمعیت با عنوان «معجزه ایرانی: موثرترین برنامه کنترل جمعیت تاریخ» منتشر شده، آمده است: ایران برای کاهش الگوی باروری خود در زمانی بسیار کوتاه و بدون اعمال خشونت از سوی حاکمیت بینظیر است. نرخ باروری کل از رقم تقریبی شش فرزند به ازای هر زن در آغاز این برنامه بسیار قوی کنترل جمعیت در سال ۱۹۸۸ به سطح جایگزینی جمعیت در سال ۲۰۰۰ کاهش یافت و سپس به زیر این سطح تنزل کرد و تاکنون باقی مانده است. این شاخص در مناطق روستایی، تنها طی یک نسل از ۸/۱ به ۲/۱ فرزند کاهش یافته که در مقایسه با کشورهای اروپایی که چنین کاهشی را در فرزندآوری در طول ۳۰۰ سال طی کردهاند بینظیر است. یک ناظر بیرونی خارجی با گرایشهای ضد افزایش جمعیت نیز تاریخچه سیاستهای جمعیتی و گذار باروری در ایران را به سه دوره تقسیم و این گزارش را اینچنین تفسیر کرده است. اولین دوره در سال ۱۹۶۷ با شروع برنامه تنظیم خانواده به عنوان بخشی از برنامه توسعه دولت آغاز شد و با انقلاب اسلامی در سال ۱۹۷۹ به پایان رسید. دوره دوم از سوی رهبران طرفدار جمعیت زیاد با کاهش حمایت از برنامه تنظیم خانواده آغاز شده و تا پایان جنگ ایران و عراق (۱۹۸۸) ادامه داشت. دوره سوم، از سال ۱۹۸۸ به بعد، شامل سیاستهای کنترل جمعیت و برنامههای تنظیم خانواده بود که به طور چشمگیری گسترش یافت. این موثرترین دوره سیاستهای جمعیتی ایران است که تا اوایل سال ۲۰۱۰ ادامه یافت.
دوره اول سیاستهای جمعیتی؛ تلاش برای نرخ رشد ۱ درصد
در مورد دوره اول باید گفت اولین نشانهای که باعث شد این برداشت شود که ایران با یک مشکل جمعیتی مواجه میشود، سرشماری سال ۱۹۵۶ بود که خبر از رشد سریع جمعیت میداد. به این ترتیب دولت یک کمیته جمعیت تشکیل داد. با این حال آنچه دولت را به اقدامات واقعی واداشت، سرشماری بعدی در سال ۱۹۶۷ بود که نشاندهنده رشد جمعیت چشمگیر ۳ درصد در سال بود. چشمانداز دو برابر شدن جمعیت تا ۱۰۰ میلیون در ۲۳ سال آینده و پیامدهای پیشبینی نشده اقتصادی و اجتماعی آن، منجر به آغاز سیاستهای کاهش باروری و برنامه ملی تنظیم خانواده شد. در حالی که فدراسیون بینالمللی تنظیم خانواده (IPPF) برنامههای پیشگیری از بارداری را از طریق تجاریسازی وسایل پیشگیری از بارداری در اوایل دهه ۵۰ میلادی آغاز کرده بود، تازه در اوایل دهه ۱۹۶۰ تلاش میشد وسایل پیشگیری در دسترس خانوادهها در جهان قرار گیرد و با سیاستهای تصمیمسازی سعی بر رواج استفاده از آن بود. برای افزایش موفقیت، برنامه دولت شامل یک کمپین رسانهای وسیع برای ترویج تنظیم خانواده بود. با وجود بودجه سخاوتمندانه (بیش از ۸۰۰ میلیون دلار)، میزان شیوع استفاده از وسایل پیشگیری از بارداری در میان زوجهای متاهل در سال ۱۹۷۷ تنها ۳۷ درصد بود که در بین روستاییان ۲۰ درصد و در مناطق شهری ۵۴ درصد باقی ماند. در پایان این دوره سیاستی نرخ باروری کل، هرچند به طور مداوم کاهش یافت، اما در ارقام بیش از شش فرزند برای هر زن تداوم یافت.
دوره دوم سیاستهای جمعیتی؛ ارتش ۲۰ میلیونی
در مرحله دوم، پس از انقلاب اسلامی برنامه کنترل جمعیت به عنوان یک اولویت متوقف شد. دولت جدید که در واقع ناتالیست (خواهان جمعیت زیاد) بود آن را «غربی» نامید. طی جنگ هشت ساله با عراق، داشتن جمعیت زیاد به عنوان یک مزیت محسوب میشد و رشد جمعیت به یک مساله تبلیغاتی بزرگ تبدیل شد بهطوریکه از زنان برای ساخت «ارتش ۲۰ میلیونی» کمک میخواست. قانون حمایت از خانواده ۱۹۷۵، درست بعد از انقلاب اسلامی ۱۹۷۹ لغو شد و سازمان کنترل جمعیت و تنظیم خانواده منحل شد. حداقل سن قانونی ازدواج دختران به ۹ سال (سن بلوغ شرعی) کاهش پیدا کرد، ولی برنامههای تنظیم خانواده تداوم یافت. هر دو بخش دولتی و خصوصی همچنان با هدف ارائه مراقبتهای بهداشتی اولیه، خدمات تنظیم خانواده را ذیل برنامه بهداشت خانواده و مدارس وزارت بهداشت ادامه دادند، اما اکثر مناطق روستایی این خدمات را دریافت نمیکردند.
دوره سوم سیاستهای جمعیتی؛ معجزه ایرانی
سومین مرحله که میتوان آن را به یک قصه واقعی تشبیه کرد، پس از آتشبس با عراق در سال ۱۹۸۸ آغاز شد. در این سال در سمینار جمعیت و توسعه در مشهد، جمعیتشناسان و دیگر کارشناسان که چندین نفر از آنان در دانشگاههای غربی در موضوع «کنترل جمعیت» در دهه ۱۹۷۰ آموزش دیده بودند گرد هم آمدند و به طور جدی خواستار اجرای سیاست کنترل جمعیت ملی با هدف کاهش باروری شدند. در نتیجه، اجرای سیاستهای کنترل جمعیت به عنوان اولویت اصلی کشور اعلام شد و یک سال بعد برنامه ملی تنظیم خانواده با سه هدف اصلی راهاندازی شد که این سه هدف شامل تشویق محدوده ۳-۴ سال فاصلهگذاری برای فرزندآوری، ممانعت از بارداری در میان زنان زیر ۱۸ سال و بالاتر از ۳۵ سال و محدود کردن خانواده به داشتن سه فرزند، تشویق برای دو فرزند یا کمتر بود. برای دستیابی به این اهداف نیز چهار فعالیت اصلی انجام شد که عبارتند از برنامههای آموزشی از طریق مدارس، دانشگاهها و رسانههای ارتباط جمعی در مورد موضوعات جمعیتی و تنظیم خانواده، افزایش دسترسی به داروهای ضدبارداری رایگان، ارائه روشهای مختلف باکیفیت برای تنظیم خانواده و مشاوره در مورد اندازه خانواده به زوجها و تحقیق و پژوهش در مورد جنبههای مختلف خدمات تنظیم خانواده و سیاست جمعیتی. از زمان تاسیس جداگانه اداره کل جمعیت و تنظیم خانواده در وزارت بهداشت، خدمات تنظیم خانواده از طریق خانههای بهداشت روستایی به دورترین روستاهای کشور ارائه شد. به این ترتیب خانههای بهداشت و کلینیکهای سیار، در مجموع ۱۵ هزار واحد، ستون فقرات نظام مراقبت بهداشتی اولیه در ایران را تشکیل داد که ۹۵ درصد جمعیت را پوشش میداد. این خانههای بهداشت مردمپایه که به راحتی قابل دسترسی، کمهزینه یا حتی رایگان بودند با همکاری هزاران نفر از داوطلبان آموزشدیده که پیوسته با مراجعهکنندگان خود در تماس بودند، نقش مهمی را در تنظیم خانواده و دیگر خدمات بهداشتی ایفا کردند.
لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد