8 - 11 - 2023
روایت ناطق نوری از جلسات انتخاباتی با احمدینژاد
مبارزه تنها فصل مشترک آشنایی علیاکبر ناطق نوری مشاور مقام معظم رهبری و رییس حوزه علمیه امام حسن مجتبی(ع) با استاد حبیبالله عسگراولادی نیست.
او که در جریان انقلاب مو سپید کرده، از فراز و فرودهای جریاناتی میگوید که استاد عسگراولادی را تبدیل به مجاهد خستگیناپذیر، پاکدست و با ایمان کرده است. خبرآنلاین گوشهای از ناگفتههای ناطق نوری از حبیبالله عسگراولادی در دهمین سالگرد ارتحال او که در ویژهنامه دهمین سالگرد درگذشت مرحوم عسگراولادی منتشر شد، روی خروجی فرستاده که در ادامه میخوانید. ناطق نوری میگوید: «از سال ۴۲ که من با ایشان آشنا شدم و در جلسات متعددی که در جمعهای سیاسی با او بودم، ندیدم ایشان آبروی کسی را ببرد.» او گفته است: «آقای عسگراولادی در تمام دورانی که وزیر و نماینده امام و نماینده مجلس بود و چه در زمانی که کنار رفت تا دیگران رشد کنند، صبر در سختیها داشت؛ تهمتها و ناسزاها او را از میدان به در نبرد و تواضع بینظیری داشت.» ناطق نوری همچنین با ذکر خاطرهای در این خصوص میگوید: «من از سال ۸۴ که شورای هماهنگی را مدیریت میکردم به علت حضور احمدینژاد و قضایایی که پیش آمد، کنار کشیدم. آقای عسگراولادی با حاج احمد کریمی با آقای باهنر و محمدعلی امانی سه جلسه صبحانه در دفتر بازرسی، پهلوی من آمدند.» او میگوید: «همان سال ۸۴ جلسه شورای مرکزی در دفتر من تشکیل میشد ۵ کاندیدا داشتیم؛ لاریجانی، محسن رضایی، ولایتی، توکلی و احمدینژاد اعلام آمادگی کرده بودند.
اعضای شورا من، عسگراولادی، تقوی، جمشیدی، حسین فدایی که منشی جلسات بود که حتما نوشتههای آن جلسات را دارد. ما قرار گذاشته بودیم برای هر کاندیدا دو جلسه بگذاریم و از اهداف آنها و طرحهایشان بپرسیم و اشکالات مدیریتیشان را پاسخ بدهند. ما جلسات را میگذاشتیم آقایان میآمدند و قرار بود در این جلسه هرکس رای بیاورد بقیه کاندیداها به نفع او کنار بروند که اکثرا هم زیر این موضوع زدند.» او گفت: «آقای احمدینژاد همواره میگفت من برای اداره کشور طرح دارم و بقیه ندارند، این آقای ناطق نمیگذارد من طرح را بگویم، چندین بار من این موضوع را شنیدم از آقای باهنر خواستم یک جلسه اضافه برای او بگذارد. در جلسه من و آقای عسگراولادی و احمدینژاد حاضر شدیم. من از بقیه خواستم صحبت نکنند و ایشان تا آخر صحبتهایش را انجام بدهد. تقریبا اگر اشتباه نکنم او یک ساعت و سه ربع حرف زد. من سرفصلها را در دفترچه مینوشتم و اصل موضوع را فدایی یادداشت میکرد. وقتی صحبتهای احمدینژاد تمام شد، آقای عسگراولادی که کنار دست او نشسته بود، برگشت به من نگاه کرد و گفت: حاجآقا این برادر ما گمان میکند اسلام را فقط او میشناسد، این برادر ما گمان میکند امام را فقط او درک کرده است، این برادر ما گمان میکند انقلاب را فقط او انجام داده است.»
او گفت: «من بعد از آقای عسگراولادی گفتم: آقای احمدینژاد من حرفهایت را خیلی دقیق گوش دادم. من سرفصلهایی که نوشتم یک صفحه و نیم شده، اما انصافا هرچه فکر کردم نفهمیدم چه میگویی. بعدا هم مشخص شد او فضایی فکر میکند، ادامه دادم بالای ابری و فضایی فکر میکنی که از همانجا با همه قهر کرد و در کنگره ما نیامد و بعدا گفت من با شما نیستم، نگاه کنید آقای عسگراولادی با کسی تعارف ندارد. در آن جلسه رسما، راحت و جدی اما محترم نقدش را به احمدینژاد گفت.
این مشخص میشود او آدمی است که حق را مؤدب میگوید و حقگویی او را به پرخاشگویی و پرخاشگری نمیکشاند، ادب و اخلاق را رعایت میکند. آقای عسگراولادی مجموعهای از خصلتهای نیکو بود.»
لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد