28 - 11 - 2022
رفتن یکی و آمدن آن «دیگری»
این روزها همه آنهایی که دستی در عرصه فرهنگ دارند از ناشر گرفته تا فیلمساز از نویسنده تا بازیگر از ممنوعالقلم تا ممنوعالچهره از خود میپرسند این بحران فرهنگی که اکنون به آن دچاریم به کدام سو خواهد رفت؟ آیا مشکلات پیچیدهای که پیشپای اهالی فرهنگ و هنر است با رفتن یکی و آمدن آن دیگری برداشته میشود؟ آیا دوباره میشود کتاب خوب خواند، فیلم خوب دید و موسیقی دلنشین شنید؟ آیا دوباره میشود میزنشینان وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی برای مراجعهکنندگان هزار حاجب و دربان نداشته باشند و هر کارمندی به صرف آنکه آن طرف میز نشسته به مراجعهکنندگانی که نه به میل خود بلکه به اجبار و به ناچار به آنان مراجعه میکنند در کمال بیحرمتی فرمان «برو بیرون» ندهند و به یاد داشته باشند که حقوق و دستمزد و اضافه کار و پاداش برنج و روغن و بستههای «مناسبی» که دریافت میکنند از صدقه سری مالیات و ثروت ملی همان مراجعهکننده بینواست. آیا میشود روزی برسد که هر ناشر که کتاب برای بررسی بیش از چاپ تحویل میدهد بیش از شش ماه منتظر نماند و عاقبت با جواب (غیرقابل چاپ) روبهرو نشود آن هم فقط به این دلیل که بررس مربوطه دچار توهم بوده و با بررسی کلمات نه محتوای جملهها درباره کتاب نظر داده و مثل همیشه ناشر بخت برگشته سرنوشت خود و کتابش در برداشت سلیقهای کسانی است که درباره کتاب فقط از منظر و دریچه عقاید خودشان نظر میدهند و این ناشر است و سلیقه بررس.
در سایر زمینههای فرهنگی هم کم و بیش همین سیاست حاکم است و جالب آنکه حتی در همین یک وزارتخانه سیاستها در شاخههای مختلف هنری و ادبی متفاوت است مثلا کتابی حتی بعد از چاپ مکرر ممنوع میشود اما از روی همان کتاب نمایشی روی صحنه میآید، به خواست علاقهمندان تمدید مدت میشود و به صورت مکتوب (نمایشنامه) هم اجازه انتشار میگیرد و بالعکس. نمایشی با نوعی دیدگاه مذهبی روی صحنه میرود به دلیل استقبال دوستداران بیش از دو ماه و نیم روی صحنه میماند اما چاپ متن به صورت کتاب (نمایشنامه) ممنوع میشود و ویدیو آن نیز اجازه انتشار و تکثیر نمیگیرد.
بهانه این است که نمایش روی صحنه خصوصی بوده اما کتاب امری عمومی است یعنی دو ماه و نیم شبی دو سانس هر بار بیش از ۲۰۰ نفر نمایش را دیدند و خطری فرهنگ و اعتبار نظام را خدشهدار نکرد اما اگر همین مضمون در تیراژ اندک ۵۰۰ جلد منتشر شود تمام حرمت مقدسین و نظام فرو میریزد «واقعا که جلّالخالق» اینها که گفتم نمونههایی است که خودم با آن سر و کار داشتهام و با دلیل و مدرک میتوانم ثابت کنم وگرنه موارد شنیده از دیگران که سر به فلک میزند.
این روزها اهالی فرهنگ از خود میپرسند با رفتن آن که میرود و با آمدن آن که میآید آیا حقوق مردم آنگونه که در قانون اساسی در مورد آن تاکید شده از نو مبنا و مبدا تصمیمگیری خواهد بود؟ آیا مثلا فیلمهایی که در جشنواره هم برنده جایزه میشوند ماهها در محاق توقیف نمیمانند و فیلمهایی که شهرت جهانی پیدا کردهاند برای کسب مجوز نمایش در داخل کشور نباید چندین ماه این در و آن در بزنند.
آیا میشود آثار نویسندگان جهان را بدون ترس از شکستن قوانین جهانی و بدون وحشت از سانسور آنگونه که هست با حفظ حقوق صاحب اثر چاپ کنیم و متقابلا آثار نویسندگان برجسته ایرانی در چارچوب قوانین کپیرایت از سوی ناشران جهان منتشر شود؟
این روزها همه آنهایی که دستی در صنعت نشر یا صنعت سینما یا صحنهپردازی تئاتر یا نمایشگاههای هنرهای تجسمی دارند از خود میپرسند آیا با رفتن این یکی و آمدن آن دیگری چاپخانهداران مجبور نخواهند شد کارگران خود را اخراج کنند، صحافان متخصص مجبور نخواهند شد کار صحافی را رها کرده و مثلا به جای کار کتاب به کار کباب بپردازند؟ کتابفروشان به ویژه آنهایی که دستشان به جایی بند نیست و امتیازات ویژه ندارند از خود میپرسند آیا میشود کار کتاب رونق بگیرد، وضعیت پشت جلد به دلیل گرانی کاغذ و سایر ملزومات چاپ مراجعهکننده اندک را نرماند و او کتاب دلخواهش را به حسرت زمین نگذارد و فرار را برقرار ترجیح ندهد و کتابفروشان هم به این فکر نیفتند که کتابفروشی را به کبابفروشی تبدیل کنند؟
این سوالها این روزها دائما در ذهن همه آنهایی که خود را از اهالی فرهنگ میدانند میگذرد.
اشکال ما مردم این است که به دلیل سدهها زندگی در سلطه دیکتاتورها همیشه تصور کردهایم که حیات و مماتمان به دست زورمند حاکم است. حکم این حاکم همچون فرمان خداوند بیبرو برگرد و بیچون و چراست و باید حکما اجرا شود.
همیشه بر این گمان بودهایم که حق نداریم بپرسیم «چرا» به همین دلیل است که اولین وزیر دولت نهم با کمال بیپروایی حکم میدهد که حمایت او و وزارتخانه تحت وزارت او تنها از آن «خودی»هاست. اگر این گفته از دهان هر وزیر دولت دیگری در جهان بیرون میآمد آن وزیر و آن کابینه سقوط میکرد اما در اینجا آنها که سکوت کردند اهالی فرهنگ بودند و از این شخص سوال نکردند که چگونه به خود اجازه میدهد که در میان اهالی فرهنگ تفرقه بیندازد و به مجیزگویان اجازه رشد دهد؟
این روزها اهالی فرهنگ و هنر از هر رشته از خود میپرسند با رفتن آن که میرود و آمدن آنکه میآید آیا اوضاع بهتر خواهد شد؟ گمان من بر این است که راه نجات از وضعیت بحرانی همه رشتههای مربوط به فرهنگ و هنر، تغییر دیدگاه اهالی آن نسبت به حقوقی است که قانون به آنها اعطا کرده اما ما توان استفاده از آن را نداریم چون همیشه منتظریم کسی برود و کسی بیاید که بتواند همه چیز را زیر و رو کند. هیچ چیز تغییر نخواهد کرد مگر آنکه نگاه صاحبان قدرت در این سرزمین به مقوله فرهنگ و هنر عوض شود تا زمانی که از سوی یک کتاب با تیراژ زیر هزار جلد، یک فیلم با نمایش حداکثر یک ماه، یک تئاتر با تعداد اندک صندلی و مدت زمان حداکثر دو ماه روی صحنه یا نمایشگاههای یک روزه هنرهای تجسمی خطری قدرتشان را تهدید میکند امکان تحول در مقوله فرهنگ پیش نخواهد آمد.
اولین وزیر ارشاد دولت دهم در آخرین روزهای برقراریاش اعلام حضور در نمایشگاه کتاب فرانکفورت را کرده بیآنکه هدف و برنامه خود را برای این حضور گرانقیمت در این هنگامه بیارزی اعلام کند همانگونه که سالهای قبل هم به همراه تعداد زیادی از کارمندان ارشاد و صرف هزینه هنگفت در این نمایشگاه حاضر شده و حتی اندک تجربهای از آن همه نظم و زیبایی از آن همه احترام و تکریم به ناشر و بازدیدکننده از آن همه برنامههای متنوع فرهنگی و هنری از آن همه دیدنی و آموختنی نیندوخته تا در کولهبار آموختهها در نمایشگاههای داخل ایران به کار گیرد زیرا اصولا هدف یک سفر پرهزینه بوده و نه «آموختن و به کار بستن». به یاد داشته باشیم اگر نتوانیم در سفره گشاده آموزهها و اندوختههای فرهنگ جهانی لقمهای از خود با وزنی و وزنهای جهانپذیر بگذاریم مجبوریم چون امروز خوشهچین فرهنگهای دیگر باشیم. اگر به همه اهالی فرهنگ کشورمان بیآنکه آنان را به مطلوب و نامطلوب تقسیم کنیم حرمت نگذاریم، دیگران آنان را از ما میدزدند همانگونه که نوابغ علمی کشورمان را دزدیدهاند و میدزدند.
لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد