راه پرریسک انتقال آب
جهانصنعت– درحالیکه بسیاری از کشورهای درگیر خشکسالی مسیر مدیریت مصرف، بازچرخانی و انتقال صنایع به نواحی دارای آب را انتخاب کردند ایران همچنان بر نسخه قدیمی انتقال آب تکیه دارد؛ نسخهای که طرفدارانش آن را راهی برای ادامه حیات صنایع میدانند و مخالفان مسکّنی که بحران را تنها به زمان دیگری منتقل میکند. افتتاح رسمی طرح انتقال آب از سیرجان به اصفهان بار دیگر این دو نگاه را روبهروی یکدیگر قرار داده است؛ طرحی که با دستور رییسجمهور و با حمایت گسترده فولاد مبارکه به بهرهبرداری رسیده اما ابهامهای بسیاری را درباره پیامدهای محیطزیستی، اقتصادی و توسعهای آن برجای گذاشته است.
طرح انتقال آب دریا به فلات مرکزی(فاصله سیرجان تا اصفهان) که دیروز با دستور رییس جمهور افتتاح و بهرهبرداری رسمی از آن آغاز شد برای بخشی از صنایع کشور بهمنزله نفس راحت برای تامین آب بوده آنهم برای صنایع اصفهان که در خشکترین شرایط آبی به سر میبرند. دولت میگوید که با این طرح بحران دیرینه کمآبی صنایع اصفهان مهار خواهد شد. مسیر طولانی انتقال آب از سیرجان با عبور از ارتفاعات و دشتهای خشک اکنون به لولههایی بدل شده که قرار است جریان تازهای از آب را به دل صنایع فولادی و معدنی مرکز کشور برساند.
در نگاه حامیان پروژه این طرح نهفقط یک اقدام فنی بلکه تضمینی برای تداوم تولید و اشتغال در صنعتی استراتژیک است؛ صنعتی که سالها متهم بود مصرف آب زایندهرود را تشدید کرده و درمقابل محصولاتش سهم قابلتوجهی در اقتصاد کشور دارد.
مساله اصلی منتقدان یک طرح خاص یا یک نقطه جغرافیایی نبوده بلکه آنها میگویند انتقال آب در ایران به سیاستی دائمی بدل شده درحالیکه بیشتر کشورها آن را آخرین راهحل میدانند و نه نخستین انتخاب. انتقال آب طی دهههای گذشته از کوهرنگ تا یزد و از خلیج فارس تا کرمان همواره با یک الگو تکرار شده است: منطقهای دچار کمآبی میشود، صنایع یا جمعیت در آن توسعه یافته و بهجای بازنگری در برنامهریزی توسعه آب به آن منطقه منتقل شده تا توسعه ادامه یابد.
در این نگاه انتقادی انتقال آب بهجای مهار مصرف آنرا تشویق کرده، بهجای توقف گسترش صنایع پرمصرف در فلات مرکزی امکان توسعه بیشتر آنها را فراهم میآورد و بهجای ترمیم اکوسیستمها فشار را از یک منطقه به منطقه دیگر منتقل میکند.
به تعبیر کارشناسان حوزه آب انتقال آب برای ایران تبدیل به آن چیزی شده که سدسازی در دهههای گذشته بود: پاسخی سریع، پرهزینه و دیرپا برای مشکلی که باید در سطح سیاستگذاری درمان شود و نه با لوله، پمپ و ایستگاه پمپاژ.
توسعه را میتوان با لوله جابهجا کرد؟
داریوش مختاری، کارشناس حوزه منابع آب ازجمله چهرههایی بوده که سالها نسبت به پیامدهای انتقال آب هشدار داده است. او در گفت وگویی با ایسنا براین باور است که تکیه بر انتقال آب مساله اصلی را پنهان میکند. به باور او این طرحها نوعی تشویق برای ادامه توسعه در مناطقی است که ظرفیت طبیعی آن را ندارند. وقتی آب در مقیاس طولانی منتقل شده صنایع و جمعیت بیشتری در همان نقاط مستقر میشوند. بهجای بازگشت تعادل سطح مصرف بالا میماند و بحران در شکل بزرگتر اما در زمان دورتر ظاهر میشود.
مختاری هشدار میدهد که هزینههای چنین طرحهایی معمولا کمتر از واقعیت برآورد میشوند. نگهداری خطوط لوله، تامین برق ایستگاههای پمپاژ و انرژی مورد نیاز شیرینسازی همه عواملی هستند که در بلندمدت میتوانند از سود صنایع پیشی بگیرند. در نگاه او اگر بازار جهانی فولاد با رکود روبهرو شود اولین نتیجه آن فشار هزینههای اینچنینی بر دوش صنایع داخلی خواهد بود.
او یادآور میشود که تجربه کشورهای دیگر نشان داده پروژههای انتقال آب اگر با ملاحظات محیطزیستی همراه نباشد نهتنها مشکل را حل نخواهد کرد بلکه تهدیدهای تازهای خلق میکند. بهگفته او، پساب شور حاصل از شیرینسازی یکی از همان تهدیدها بوده که در بسیاری از نقاط جهان موجب ایجاد نوارهای مرگ در سواحل شده است.
مختاری درکنار این هشدارها تاکید میکند که هیچکس منکر نیاز صنایع به آب نیست اما آب باید از راه اصولی و در مکان درست تامین شود. توسعه صنایع پرآببر در مرکز ایران از ابتدا تصمیمی نادرست بوده و اکنون هزینه اصلاح آن بهمراتب بیشتر از هزینه انتقال صنایع به سواحل است.
از هزینههای مالی تا تجربههای جهانی
هزینههای طرحهای انتقال آب معمولا در هنگام افتتاح تنها بخشی از ماجراست. بخش پنهان هزینهها در سالهای آینده خود را نشان میدهد؛ زمانی که پمپها باید تعمیر شوند، خطوط هزار کیلومتری نیاز به نگهداری پیدا کرده و تغییرات قیمت انرژی بار مالی سنگینی بر شبکه انتقال وارد میکند.
منتقدان میگویند این هزینهها دیریازود روی قیمت تمامشده محصولات صنعتی مینشیند و در رقابت جهانی تولیدکننده داخلی را به نقطه ضعف میرساند. ازسوی دیگر حامیان معتقدند که ادامه حیات صنایع بزرگ ارزش این هزینهها را دارد و بسیاری از این هزینهها در قیمت جهانی فولاد قابل جبران است.
انتقال آب در ایران معمولا از منظر اقتصادی و صنعتی مورد بحث قرار میگیرد اما پیامدهای محیطزیستی آن تاثیری ماندگار دارد. شیرینسازی آب دریا حجم قابلتوجهی پساب شور تولید میکند و اگر استانداردهای زیستمحیطی رعایت نشود میتواند حیات آبزیان را در نواحی ساحلی مختل کند.
علاوهبرآن مصرف بالای انرژی در این طرحها ردپای کربنی صنایع را افزایش میدهد و این مساله درجهانیکه بهسمت کاهش انتشار گازهای گلخانهای حرکت کرده میتواند برای آینده صنایع ایرانی مشکلساز باشد.
در نگاه مقایسهای بسیاری از کشورهایی جهان که با بحران آب مواجه بودند بهجای انتقال آب اقدام به اصلاح مصرف کردند. بازیافت گسترده آب صنعتی، بازچرخانی پسابهای شهری و هدایت صنایع به نواحی ساحلی سهستون اصلی مدیریت آب در کشورهایی مانند استرالیا، اسپانیا و حتی برخی ایالتهای آمریکا بوده است. حجم عظیمی از آبی که صنایع در این کشورها مصرف میکنند درواقع «آب تازه» نبوده بلکه آب بازیافتی است.
ازسویی در نگاه مقایسهای تفاوت اصلی ایران با تجربههای موفق جهانی همین نقطه است: انتقال آب در ایران معمولا جایگزین اصلاح مصرف میشود و نه مکمل آن. درحالیکه در بسیاری از کشورها انتقال آب معمولا زمانی آغاز میشود که همه مسیرهای کمهزینهتر امتحان شده و از نظر زیستمحیطی بررسی کامل شده باشد.
با افتتاح رسمی طرح سیرجان- اصفهان پرسشهای بزرگتری از گذشته مطرح شده است. این پرسشها نه فقط به اصفهان یا یک صنعت خاص مربوط شده بلکه به مسیر توسعه کشور گره خورده است. آیا انتقال آب قرار است توسعه گذشته را تثبیت کند یا راهی برای عبور از اشتباهات قدیمی باشد؟ آیا این طرحها میتوانند در کنار مدیریت مصرف به بخشی از راهحل تبدیل شوند یا تنها بحران را از یکنقطه به نقطهای دیگر منتقل میکنند؟
این پرسشها هنوز پاسخ روشن و یکدستی ندارند اما روشن است که ادامه سیاست انتقال آب کشور را در مسیر انتخابی دشوار قرار داده است: انتخاب میان ادامه توسعه در مناطق کمآب یا بازتعریف آینده توسعه براساس توان طبیعی سرزمین.
