راه و رسم بهروزی ایران در این دوران بحرانی
جهانبخش محبی نیا، نماینده ادوار مجلس
جهان امروز در وضعیتی بحرانی و جنگی بهسر میبرد. روسای کشورهایی مانند ایالاتمتحده آمریکا، روسیه و همچین برخی کشورهای اروپایی و آسیای جنوب شرقی که از توان اقتصادی و نظامی قابلتوجهی برخوردارند، پیوسته بر طبل جنگ میکوبند و این در حالی است که در چنین شرایطی برخی از این سران و رهبران سیاسی حتی از این نیز فراتر رفته و آنطور که طی این سالها شاهد بودهایم، از هیچ قاعده و قانونی تبعیت نمیکنند.
در این میان برخی روسای کشورهایی که از آنها سخن گفتیم،دونالد ترامپ رییسجمهور ایالاتمتحده آمریکا و بنیامین نتانیاهو نخستوزیر رژیم صهیونیستی از این حیث، بیش از دیگران به چشم میآیند چراکه این دو یعنی دونالد ترامپ و بنیامین نتانیاهو عملا هیچ قاعده و قانونی را که میتواند متضمن حفظ صلح و رعایت حقوق بینالملل باشد، نمیپذیرند. این وضعیت بهقدری چشمگیر است که دونالد ترامپ چندی پیش در دیداری که با نظامیان آمریکایی داشت علنا نام «وزارت دفاع» ایالاتمتحده را به «وزارت جنگ» تغییر داد و از آن پس عملا در مسیری گام گذاشت که بیش از پیش استراتژی مطلوب و محبوب خود را که همان «صلح از طریق جنگ» باشد، به رخ جهان و جهانیان بکشد!
بر همین اساس شخصا آینده را آیندهای بسیار تیره و تار میبینم. به بیان دیگر آنچه در افق پیشرو رویت کرده و پیشبینی میکنم، چیزی نیست مگر تشدید روزافزون بحرانهای مالی، افزایش نامتوازن و غیرقابل باور قیمتها. در سپهر سیاسی-امنیتی نیز آنچه به نظر میرسد انتظار جامعه جهانی را میکشد، چیزی نیست مگر شعلهور شدن آتش جنگهای منطقهای که میتواند حتی به جنگهایی فرامنطقهای یا به تعبیری جهانی نیز تسری یابد.
حال پرسشی که باید به آن بیندیشیم و برای یافتن پاسخ آن بکوشیم طبیعتا این است که سرنوشت ما در این اوضاع چگونه رقم خواهد خورد و برای تضمین آینده خود چه باید بکنیم؟ معتقدم در این شرایط باید در راستای مدیریت قیمتها و مدیریت سیاست خارجی گام برداریم و ضمن مهار افراطیهای اصلاحطلب و اصولگرا، با تمام توان بر تحقق خواست مردم متمرکز شویم و این روند را نهتنها به شکل شعاری بلکه با جدیت و رویکردی عملگرایانه دنبال کنیم چراکه در این صورت است که معتقدم میتوانیم کشور را از جهات گوناگون تقویت کنیم. بر این اساس لازم است روسای قوا، تمامی مدیران در سطوح مختلف و البته الیتها (نخبگان) تمام توجه خود را بر نیازهای جامعه متمرکز کنند. اکنون وظیفه روشنفکران، نخبگان و البته نهادها و سازمانهاست که تمام تلاش خود را برای تشخیص اولویتهای واقعی جامعه و تبدیل آنها به سیاستهای اجرایی به کار ببندند و بدینترتیب هرکدام در حد توان و بضاعت خود، باری از دوش دولت بردارند؛ وظیفهای سنگین که چشمپوشی از آن، هزینههای هنگفتی برای آینده کشور به همراه خواهد داشت.

