دیپلماسی جنگ و صلح

گروه سیاسی
کدخبر: 549619

دیپلماسی جنگ و صلحکیهان برزگر* – جنگ ۱۲روزه ایران و رژیم صهیونیستی پویایی مذاکرات هسته‌ای بین ایران و آمریکا را تغییر داده و اکنون دو طرف به‌دنبال اهرم‌های جدید چانه‌زنی با استفاده از دیپلماسی جنگ و صلح برای پیشبرد اهداف خود هستند. ترامپ تلاش دارد اهرم چانه‌زنی خود در مذاکرات احتمالی را با تکیه بر «دیپلماسی جنگ» و از طریق تهدید به حمله مجدد به تاسیسات هسته‌ای تقویت کند. در مقابل ایران تلاش می‌کند تا اهرم چانه‌زنی خود را با تکیه بر «دیپلماسی صلح» و از طریق یک «همکاری حساب شده» با آژانس بین‌المللی انرژی اتمی و همزمان تاکید بر ضرورت حفظ و تداوم غنی‌سازی اورانیوم در خاک ایران افزایش دهد.

برخلاف برخی تحلیل‌های غربی اکنون موضوع تداوم آتش‌بس یا حمله مجدد رژیم صهیونیستی یا آمریکا الزاما در تمرکز دیپلماسی ایران قرار ندارد. هدف اصلی همچنان تداوم دیپلماسی برای رفع تحریم‌های اقتصادی است. اصرار طرف‌های غربی به تداوم مذاکرات هسته‌ای خود نشانگر این امر است که بمباران سنگین رژیم صهیونیستی و آمریکا منجر به تغییر موضع ایران در حفظ غنی‌سازی اورانیوم در خاک ایران نشده است. همزمان ایران توان تدافعی و تهاجمی خود را در واکنش به یک حمله احتمالی دیگر حفظ و به سرعت بازسازی کرده و در شرایط هوشیاری کامل (بعد از فریب اولیه در جنگ ۱۲روزه) قرار دارد و مطمئن است که قادر به پاسخگویی موثر نظامی، این‌بار با قدرت بیشتری است. ضمن اینکه سیاست تغییر رژیم در ایران با یک حمله نظامی خارجی و به‌دنبال آن شورش داخلی هم موفق نبوده که همین امر اهرم چانه‌زنی غربی‌ها در مذاکرات را تا حد زیادی تضعیف می‌کند.

همزمان جنگ ۱۲روزه ظرفیت‌ها و محدودیت‌های استراتژیک دو طرف درگیر را در تداوم جنگ یا شکستن آتش‌بس تا حد زیادی آشکار کرده است. به قول رییس‌جمهور مسعود پزشکیان «دو طرف هم زدند و هم خوردند و معلوم نیست که پیروز جنگ چه کسی است.» نکته مهم اینکه عدم موفقیت رژیم صهیونیستی و آمریکا در دستیابی به اهداف سه‌گانه اعلام شده یعنی «نابودی برنامه هسته‌ای»، «تضعیف برنامه موشکی» و در میانه راه «تغییر رژیم»، حتما به‌معنای عدم شکست ایران در این جنگ است. به‌واقع این جنگ نشان داد که بازدارندگی و پیروزی مطلق در جنگ‌های امروز امری نسبی بوده و برتری تکنولوژیک رژیم صهیونیستی و آمریکا به‌وسیله برتری ژئوپلیتیک، مقاومت‌پذیری و پویایی نوظهور انسجام ملی (به‌ویژه تقدس یافتن تمامیت ارضی نزد عموم) جبران شده است.

باور غالب در روابط بین‌الملل این است که «جنگ ادامه دیپلماسی است» اما پویایی‌های جنگ ۱۲روزه نشان داد که به موازات آن صلح هم می‌تواند ادامه دیپلماسی باشد. شعار ترامپ و جنبش مگا ایجاد «صلح از طریق قدرت» بوده است. بر همین مبنا، ترامپ با نمایش قدرت نظامی آمریکا در بمباران تاسیسات هسته‌ای ایران در توهم ایجاد صلح پایدار بود اما واقعیت این است که نه‌تنها صلحی با ایران ایجاد نشده بلکه شاهد افزایش تنش در منطقه و چنددستگی سیاسی در سایر نقاط جهان هستیم. به‌واقع در دنیای امروز جنگ و قلدری الزاما منجر به صلح پایدار نمی‌شود. دولت‌های تمدنی همانند ایران بنا به جبر خود را با تحولات ژئوپلیتیک دوران پساجنگ سازگار کرده و حتی الگوی حکمرانی خود را در سطوح سیاستگذاری خارجی و داخلی تعدیل می‌کنند. یک نمونه آشکار تصویب نهاد «شورای‌عالی دفاع» در روزهای اخیر به‌منظور تصمیم‌گیری سریع و واکنش کارآمد در شرایط تهدید فوری برای بقای کشور است. در حوزه سیاست داخلی هم انجام اصلاحات سیاسی-اجتماعی، اقتصادی و تکنولوژیک در جهت سازگاری با شرایط جدید اجتناب‌ناپذیر هستند.

در مقابل این دیپلماسی جنگ، راه‌حل عاقلانه‌تر، رویکرد انعطاف‌پذیر، چند لایه و متعادل «صلح ازطریق دیپلماسی» است که برمبنای امکانات موجود، خواهان پرهیز از ادامه جنگ در شرایط اضطرار و وجود تهدید است. اکنون این رویکرد با هدف افزایش قدرت چانه‌زنی ایران در مذاکرات هسته‌ای احتمالی برمبنای ظرفیت‌های موجود کشور از چند جنبه در حال اجراست؛ نخست، با تداوم همکاری و تماس‌ها با آژانس بین‌المللی انرژی اتمی، ایران رویکردی صلح‌طلبانه در پیش گرفته و همزمان همکاری کامل با این سازمان را منوط به عدم حمله مجدد آمریکا کرده است. دوم، ایران با اعزام هیات نظارت آژانس صرفا به‌منظور نحوه تنظیم سازوکار همکاری‌های آینده با این سازمان موافقت کرده که این خود اهرم چانه‌زنی صلح‌طلبانه ایران را در مذاکرات هسته‌ای افزایش می‌دهد چون تنها نیروی میدانی برای راستی‌آزمایی وضعیت تاسیسات هسته‌ای و اورانیوم غنی شده موجود در سایت‌هاست. سوم، ایران عدم خروج از ان.پی.تی (معاهده منع اشاعه هسته‌ای) را منوط به عدم اجرای اسنپ‌بک از سوی اروپایی‌ها کرده است. ایران به درستی تصمیم گرفته تا از حضور در ان.پی.تی و همکاری حساب شده با آژانس برای تداوم دیپلماسی و افزایش قدرت چانه‌زنی خود در مذاکرات هسته‌ای استفاده کند.

در چارچوب دیپلماسی صلح شاید مهم‌ترین ابزار چانه‌زنی دیپلماسی ایران در شرایط فعلی همچنان ادامه سیاست مذاکره برای رفع تحریم‌ها (همانند دوران پیش از جنگ) باشد.

یکی از دلایل مهمی که ایران را به پذیرش آتش‌بس در روزهای پایانی جنگ قانع کرد، امید به مذاکره برای کاهش تنش و رفع تحریم‌ها برای بهبود وضعیت اقتصادی کشور بود. اکنون اگر اروپایی‌ها اسنپ‌بک را اجرایی کنند و تحریم‌های گسترده اقتصادی سازمان مللی برگردند، اشتهای ایران برای توقف دیپلماسی به ناچار افزایش می‌یابد و بازنده اصلی این تحول مطمئنا خود اروپایی‌ها خواهند بود. تحریم‌های بیشتر آمریکا نیز به تدریج و بنا به جبر واکنش تهاجمی ایران را در حوزه‌های آسیب‌پذیر آمریکا در حوزه خلیج‌فارس و منطقه در پی خواهد داشت. در این وضعیت، اعراب منطقه بیشتر از گذشته نگران گسترش تنش و جنگ به مرزهای ملی خود و همزمان تقویت بیش از اندازه رژیم پادگانی فعلی رژیم صهیونیستی در توازن قوای منطقه‌ای می‌شوند.

فراتر از تمامی چالش‌های جنگ ۱۲روزه، فرصت برای یک دیپلماسی جدی، روند محور و صلح‌طلبانه بنا به مقتضای تحولات ژئوپلیتیک دوران پساجنگ فراهم شده است. مواضع جنگی ایران و رژیم صهیونیستی در روند زمان به ناچار برمبنای «موازنه وحشت» تعدیل می‌شوند چون این دو کشور در نهایت زبان یکدیگر را می‌فهمند. موضوع اصلی و پیچیده‌تر چگونگی مواجهه با غرب و به‌ویژه با آمریکا برای رفع تحریم‌ها و حمایت مطلق از رژیم صهیونیستی است. یک دیپلماسی خوب باید اهرم‌های چانه‌زنی (مواردی که در بالا اشاره شد) خود را تقویت کند، مقاومت‌پذیری کشور در مذاکرات هسته‌ای را بالا ببرد و همزمان به طرح‌های ابتکاری همانند تشکیل کنسرسیوم غنی‌سازی منطقه‌ای یا بین‌المللی در خاک ایران توجه جدی کند. به‌کارگیری و تداوم رویکرد «صلح برای دیپلماسی» جایگاه سیاسی ایران در منطقه و جهان غیرغربی را تقویت کرده و در گذر زمان و حتی کوتاه‌مدت به آمریکا و اروپا فشارهای جدی سیاسی- امنیتی و حتی اقتصادی وارد می‌کند تا مواضع جنگ‌طلبانه و تحریم محور خود را تعدیل کنند. غرب تا حد مشخصی قادر به تحمل افزایش تنش در منطقه است.

* استاد تمام علوم سیاسی

وب گردی