2 - 06 - 2022
دوست دارم اعدامم کنند
جنازه پسربچهای ۱۰ ساله در حالی که سرش بریده شده بود، مقابل در خانهشان در تهران، حوالی ساعت ۱۲:۳۰ ظهر سهشنبه هفته گذشته پیدا شد. عامل این جنایت هولناک که در شعبه سوم دادسرای امور جنایی است، در گفتوگویی با روزنامه ایران، مسایلی درباره زندگی خود، قبل و بعد از این جنایت را روشن کرد.
در این گفتوگو آمده است: مادر سپهر ۱۰ ساله که هنوز در شوک مرگ و داغ پسر نمکینش است در حالی که بهشدت گریه میکرد، با قامتی خمیده به اتاق بازپرس منافیآذر در شعبه سوم دادسرای امور جنایی وارد شد. وی که هنوز صحنه جان دادن کودکش کابوسوار جلوی چشمانش بود، با دیدن قاتل بیرحم پسرش نالهکنان به سمت او خیز برداشت تا قاتل را کتک بزند و وقتی نتوانست در حالی که ضجه میزد رو به بازپرس گفت: قصاص میخواهم. و بعد در حالی که گاهی نگاهی به قاتل میانداخت، به بازپرس گفت: سپهر مرد خانهام بود. او را مظلومانه کشتند. میخواهم قاتل او جلوی خانهام قصاص شود.
این زن که چند سالی است به خاطر مشکلاتی که شوهرش داشته به تنهایی سرپرستی دو کودکش را برعهده داشت، در میان گریهها و نالههایش، لالاییهای سوزناکی برای پسرش میخواند. اشکان، عامل جنایت، ۳۵ ساله است و ۱۰ سالی میشود که از کرمانشاه به تهران آمده. شروع به گریه میکند و میگوید که نمیداند چرا این کار را کرده است. او که به زور خود را سرپا نگه داشته، از زور خماری توان ایستادن و راه رفتن ندارد، در برابر مادر سپهر گریه میکند و بخشش میخواهد.
چطور شد که دست به این جنایت زدی؟
یک صدایی در ذهنم میگفت عجله کن. چاقو را برداشتم و به خیابان رفتم. پسربچه را آنجا دیدم. دیگر نمیدانم چه اتفاقی افتاد و صحنه قتل را یادم نمیآید.
به چه اعتیاد داری؟
مرفین میزنم و شیشه میکشم.
لباست چرا خونی بود؟
نمیدانم، علتش را یادم نیست.
با چاقویی که سپهر را کشتی چه کردی؟
چاقو را دادم، مرفین گرفتم. من برای مواد لباس تنم را هم میدهم و آن روز چاقو را دادم.
با مادرت تنها زندگی میکنی؟
مادرم ۹۰ سالش است. چون برادر و خواهرانم سالی یک بار به او سر میزنند همیشه تنهاست. من هم گاهی
کارتنخوابی میکنم.
بعد از قتل کجا رفتی؟
با کارتنی که همیشه برای خواب دارم به خیابان رفتم و گوشهای خوابیدم.
چند بار به زندان افتادهای؟
پنج بار. سابقهدارم. سه بار به اتهام ضرب و شتم و دو بار هم برای مواد دستگیر شدم.
از کی معتاد شدی؟
نخستین بار برادرم به من مواد داد. روزگار خوشی ندارم. تا به حال دوبار خودکشی کردهام. حتی یک بار چهار روز در کما بودم.
مواد را چطور تهیه میکردی؟
از ناصرخسرو میخریدم.
چند تا برادر و خواهر داری؟
دو تا خواهر و سه برادر دارم. من تهتغاری هستم و حتی نوههای مادرم هم از من بزرگترند.
بیکاری؟
از سال ۸۳، پنج سال در بانک کار میکردم اما بعد
بیرون آمدم.
اخراجت کردند؟
فکر کنم خودم بیرون آمدم چون آنجا همه قبولم داشتند.
رابطهات با برادر و خواهرانت چگونه است؟
آنها همیشه اذیتم میکردند. اصلا دیوانگی در خانه ما ژنتیکی است. برادرم هم با وجودی که زن و بچه دارد، اما هفت هشت سالی است که به خانه نرفته است.
با این جنایت وحشیانهای که کردی، مجازات سختی در انتظارت است؟
دوست دارم اعدامم کنند تا از همه چیز خلاص شوم. ۱۰ سال است از کرمانشاه به تهران آمدهام و
خسته شدهام.
لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد