دغدغه متفاوت جنبش دانشجویی و حاکمیت

تقی آزاد ارمکی
کدخبر: 585610

تقی آزاد ارمکی

تقی آزاد ارمکی، جامعه‌شناس و استاد دانشگاه

جامعه امروز ایران جامعه‌ای متکثر است؛ جامعه‌ای که نیروهای اجتماعی متعددی در آن حضور داشته و هرکدام از این نیروهای اجتماعی اعم از صنعتگران، کارگران، دانشگاهیان، روحانیون، نظامیان، زنان، ورزشکاران، هنرمندان و… در این فضای اجتماعی نقش مختص خود را ایفا می‌کنند. به بیان دقیق‌تر هریک از نیروهای اجتماعی متعدد و متکثر به فراخور نوع شکل‌گیری و ظهور و بروزی که در جامعه داشته‌اند، دست به نقش‌آفرینی زده‌ و در گذر ایام نیز نقشی متفاوت را برعهده گرفته‌اند.

در این میان می‌توان دانشجو را پدیده‌ای دانست که پس از شکل‌گیری دانشگاه‌ها به‌شکل مدرن آن در بستر جامعه به‌وجود آمده است. بر این اساس اگر برای دانشگاه مدرن عمری حدود ۹۰ تا ۱۳۰، ۱۴۰سال در نظر بگیریم، دانشجویان نیز از پس از شکل‌گیری و پیدایش دانشگاه‌های مدرن وارد فضای اجتماعی شده و به فراخور دورانی که در آن زیست کرده و می‌کنند، نقش‌هایی را برعهده گرفته‌اند. در واقع پس از شکل‌گیری دانشگاه‌ها در ایران، به‌مرور در کنار استاد، کارمند دانشگاه، مدیر و سیاستگذار دانشگاهی همچون وزارتخانه، دانشجو نیز متولد شده و به صحنه حیات اجتماعی پای می‌گذارد. حال اگر موعد شکل‌گیری دانشگاه در ایران را از زمان تاسیس دانشگاه تهران یعنی حدود ۹۰سال پیش در نظر بگیریم، می‌توانیم بگوییم که پدیده دانشجو نیز از حدود

۶۰ تا ۷۰سال پیش کم‌کم وارد حیات اجتماعی ایران شده و شروع به نقش‌آفرینی کرده است. حال وقتی به تحولات و رویدادهای سیاسی-اجتماعی این بازه زمانی بیش از نیم سده اخیر نگاه کنیم، می‌بینیم که دانشجو نیز تقریبا در تمامی این تحولات و رویدادهای پرشمار و بسیار مهم حضور داشته و نقش خود را ایفا کرده است. البته باید به این مهم توجه داشته باشیم که نقش دانشجو در این تحولات و رویدادها نقشی چندگانه بوده و نقش‌هایی همچون شکار بحران‌های اجتماعی، نقد اجتماعی، نقد سیاسی و فراتر از آن اعتراض اجتماعی و متعاقبا شکل‌گیری جنبش‌های اجتماعی را برعهده گرفته است. به همین دلیل است که جامعه ایران در این حدود نیم سده گذشته مملو از حوادث دانشجویی است و تمامی اشکالی که به آن اشاره شد اعم از نقد اجتماعی، اعتراض اجتماعی، اعتراض سیاسی و جنبش‌های دانشجویی نیز در این بازه زمانی چند ده ساله به چشم می‌آید.

باید به این مهم نیز توجه داشته باشیم که در اغلب این جنبش‌ها، اگرچه بازیگران اصلی دانشجویان بودند اما دغدغه‌هایی که دنبال کرده‌اند، با دغدغه‌های دیگر نیروهای اجتماعی ازجمله استادان، روحانیون، نیروهای سیاسی و سیاستمداران همپوشانی دارد. در واقع به همین دلیل است که به‌عنوان مثال در انقلاب سال۵۷ دانشجویان با روحانیون، استادان دانشگاه، فرهیختگان، هنرمندان و دیگر نیروهای اجتماعی در یک اردوگاه قرار می‌گیرند و دوشادوش یکدیگر آن رویداد مهم و بزرگ را رقم می‌زنند.

نکته مهم دیگری که باید به آن توجه داشته باشیم، این است که روند فعالیت‌ها و تحرکات جنبش و جریان دانشجویی در گذر زمان به‌طور طبیعی دچار افت‌وخیز بوده است. چنانکه ابتدا این تحرکات به‌طور متمرکز در تهران قابل‌رویت بوده، کم‌کم به دیگر کلانشهرها نیز سرایت کرده و در ادامه چنانکه هم‌اکنون نیز شاهدیم، عملا سراسر پهنه سرزمینی ایران را دربرگرفته است. چه آنکه ما هم‌اکنون در سراسر ایران دانشگاه داریم و متعاقبا در این پهنه سرزمینی با فعالیت‌های دانشجویان و جنبش‌های دانشجویی نیز مواجه هستیم.

به همین دلیل جریان جنبش دانشجویی در حال حاضر به‌لحاظ حضور نیروها، جریانی فراگیر است که سراسر ایران را دربرمی‌گیرد و به‌لحاظ محتوای کنشی که دنبال می‌کند نیز مسائلی را مدنظر دارد که در سراسر این پهنه جغرافیایی و سرزمینی موضوعیت دارد.

البته این کاملا طبیعی بوده که مسائل و مطالبات جنبش دانشجویی در گذر زمان متفاوت است. در واقع جنبش دانشجویی که زمانی به‌دنبال برابری یا استقلال بود، در دوره دیگر به‌دنبال اعتدال رفت، در زمانی پیگیر مطالبه دموکراسی و آزادی بود و در دوره‌‌ای دیگر نیز پیگیر توسعه بود. این در حالی است که به نظر می‌رسد آنچه امروز برای جنبش دانشجویی در اولویت قرار دارد، مساله اخلاق و برابری است و این مطالبه برابری نیز طبیعتا در حوزه‌های مختلف اعم از برابری اجتماعی، برابری اقتصادی و برابری سیاسی قابل رویت است. بر این اساس می‌توان گفت که دغدغه دانشجوی امروز بیش از هر زمان دیگر خواهان کاهش نابرابری‌ها به‌لحاظ سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و جنسیتی است. حال آنکه دانشجوی دیروز بیش از هر چیز دغدغه استقلال داشت. کمی پیش از آن، دغدغه جنبش دانشجویی توسعه بود و باز کمی عقب‌تر از آن نیز دغدغه جنبش دانشجویی، دموکراسی بود.

نکته حائز اهمیتی که اینجا باید به آن اشاره کنیم، این است که چون نظام سیاسی و مدیریتی کشور چندان حاضر نیست بپذیرد که در سطح جامعه با نابرابری فراگیر مواجه هستیم، تمرکز دانشجویان به‌طور ویژه بر این مساله متمرکز و تصورشان نیز این بوده که مسوول شکل‌گیری این اوضاع حاکمیت است. در واقع مسوولان حاکمیتی اعم از رییس‌جمهور، رییس مجلس، رییس قوه قضاییه و دیگران چندان قائل به این نیستند که بحث نابرابری‌ها را می‌توان از طریق دانشگاه مورد پیگیری و مدیریت قرار داد. در واقع ما شاهد شکل‌گیری نوعی فاصله و شکاف میان دانشجو و دانشگاهیان از یک‌سو و نظام مدیریتی کشور در سوی مقابل هستیم. در واقع درست است که رییس‌جمهور از ناترازی صحبت می‌کند اما این ناترازی یک تک‌مفهوم سازمانی است، حال آنکه آن نابرابری که دانشجویان از آن سخن می‌گویند، یک مفهوم اجتماعی و نهادی بوده و با آن ناترازی که دغدغه دولت است، تفاوت دارد. به این اعتبار دغدغه دولت ناترازی است اما دغدغه دانشجو، استاد دانشگاه و روشنفکر جامعه نابرابری است. بر این اساس از آنجا که این دو مفهوم با یکدیگر متفاوت هستند و از دو زیست متفاوت نشات گرفته‌اند، این دو نمی‌توانند با یکدیگر گفت‌وگو کنند و باز به همین دلیل پیوسته از یکدیگر فاصله می‌گیرند. مجموعه این مسائل باعث شده که دولت آقای پزشکیان از بحث نابرابری که دغدغه اجتماعی دانشجویان و فرهیختگان است، فاصله گرفته و بر مساله ناترازی که صرفا یک مفهوم سیستمی است، توجه دارد.

وب گردی