2 - 10 - 2022
در دهمین روز جنگ چه گذشت؟
در دهمین روز، بالاخره تلاش نیروهای خودی به نتیجه رسید و مهران از تصرف دشمن آزاد شد. بنا به اظهار مسوول روابطعمومی سپاه غرب، طی عملیات برادران پاسدار و ژاندارمری و نیروهای مردمی، شهر مهران باز پس گرفته شد و نیروهای مسلح امروز کنترل شهر را به دست گرفتند. در آغاز دهمین روز (۹/۷/۱۳۵۹)، آبادان همچنان زیر انواع آتش سنگین قرارگرفته است و نقاط مختلف آن از جمله نقاط مسکونی و پالایشگاه مورد اصابت قرارگرفته و خسارات زیادی وارد شده است.
در داخل شهر اهواز، علاوه بر آتش توپخانه دشمن، ضدانقلاب و مخصوصا گروهک خلق عرب و شیوخ اطراف منطقه فعالیت دارند. شبها با تیراندازی، به دشمن علامت میدهند و با پخش اعلامیه و تهدید و تطمیع افراد عربزبان منطقه، سعی در جذب آنان دارند.
شبیخون غیور اصلی
در شمال غربی اهواز، محور اهواز-حمیدیه-سوسنگرد، نیروهای خودی (طی شبیخونی به فرماندهی غیور اصلی) به دشمن هجوم برده و به آنها تلفاتی وارد و مجبورشان کردهاند؛ عقبنشینی کنند. این عملیات موجب نجات اهواز از تهدید جدی دشمن و آزادی سوسنگرد و بستان شد.
در محور اندیمشک، دشمن به شهر نزدیک شده است. درگیری در طرفین کرخه ادامه دارد و با ورود نیروهای دشمن به قسمتهایی از شهر شوش، دزفول نیز در معرض تهدید بیشتری قرارگرفته است.
جبهه میانی و شمالی آزادسازی مهران
سپاه غرب، بعدازظهر امروز طی گزارشی اعلام کرد: شهر دهلران در حال سقوط است و درخواست کمک، بهخصوص کمک هوایی کرد.
در دهمین روز، بالاخره تلاش نیروهای خودی به نتیجه رسید و مهران از تصرف دشمن آزاد شد. بنا به اظهار مسوول روابط عمومی سپاه غرب، طی عملیات برادران پاسدار و ژاندارمری و نیروهای مردمی، شهر مهران باز پس گرفته شد و نیروهای مسلح امروز کنترل شهر را به دست گرفتند.
و اما خرمشهر
با آغاز روشنایی روز ۹/۷/۱۳۵۹، نیروهای زرهی دشمن در دشت شرق جاده خرمشهر- اهواز گسترده شدند و شروع به پیشروی به سمت خرمشهر، پادگان دژ و رود کارون کردند. برابر اعلام افسر رابط و اظهارات نگهبانی شهربانی خرمشهر:
نیروهای عراقی، پاسگاه پلیسراه خرمشهر را محاصره کردهاند و در حدود ۳۰۰ متری پادگان دژ هستند و با پشتیبانی کامل بهطرف پادگان دژ حرکت میکنند. فرمانده عملیات جنوب تقاضای کمک و تکهوایی کرده است.
آتش سنگین و سرازیر شدن سیلی از تانک و زرهپوش بهسوی شهر، توان مقابله نیروهای مردمی را تحلیل میبرد. مردم که جز سلاحهایی فرسوده، جنگافزاری ندارند، در پی یافتن پناهگاهی، از خط فاصله میگیرند و در ساختمانهای اطراف پراکنده میشوند.
محمد نورانی اشکریزان برجایمانده است و عیاد حلمیزاده و دو سه نفر دیگر و جبههای خالی در برابر سیلی از نیروهای زرهی دشمن.
حلمیزاده مرتب سر نورانی فریاد میزند «بابا بیا عقب، اینجا نایست. اسلحه هم که نداری، حداقل جایی سنگر بگیر.»
خرمشهر دارد سقوط میکند! میفهمید یا نه؟
ناگهان یک وانت، حامل دو دیدهبان توپخانه ارتش از راه میرسد و با دیدن محمد ترمز میکند. یکی از دیدهبانان میپرسد «عراقیها کجا هستند؟» بیسیم را میگیرد و با همکارش به بالای ساختمان میروند؛ از برادر نورانی نیز میخواهند همراهیشان کند.
روی پشتبام نقشهای را باز میکنند و پس از یافتن مختصات جغرافیایی هدف، یکی از دیدهبانان با آتشبار کاتیوشا در جاده آبادان تماس میگیرد و پس از دادن مختصات، درخواست آتش میکند. لحظاتی منتظر میمانند. خبری نمیشود. گوشی را فشار میدهد و با عصبانیت فریاد میزند «بابا خرمشهر دارد سقوط میکند! میفهمید یا نه؟! زود باشید.»
طولی نمیکشد که آتشی سنگین و پیدرپی روی تانکهای دشمن فرود میآید و دود سیاه غلیظی برمیخیزد. به دنبال اجرای اولین خط آتش، دیدهبان دوباره تماس میگیرد «خیلی خوب است، تکرارش کن.»
لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد