9 - 11 - 2019
خواب سنگین بشر
شیدا ملکی- کودکان را باید بوسید، روی چشم گذاشت و شبیه مقدسترین ماجرای هستی از آنها حفاظت کرد. اما هنوز کودکان زیادی زیر تیرباران جنگ آدمبزرگهای جهان تکهتکه میشوند و کودکیشان به خمپاره ختم میشود. کودکان مظلومترین برش از جامعه بشری هستند که مدام بزرگترهایی که اتفاقا کودکی شکستخوردهای را تجربه کردهاند با بیتوجهی به آنها زندگیشان را وارد مرحلهای دردآور میکنند. هنگامی که کودکی با دستهای پینهبسته در سطل زبالههای شهر به دنبال مواد بازیافتی است یا حتی زیر بمباران شیمیایی جنگطلبان جان میدهد این بشریت است که باید بپذیرد شکست تلخی را تجربه میکند.
روز جهانی کودک، تلنگری است که به یاد آوریم کودکان بیش از همه نیازمند آموزش و امنیت هستند. کودک باید نسبت به حقوق خود آگاه باشد. همانا جهل و عدم آگاهی کودکان بستری را فراهم میکند که بزرگسالان هر نوع سوءاستفاده اقتصادی یا جنسی را بر آنها روا دارند. کودکان هر سال در سطوح مختلفی قربانی تصمیمات نادرست رهبران کشورها میشوند. این روند اما در حالی است که جامعه جهانی امانتی است که باید به کودکان سپرد. حال تصور اینکه کودکانی زخمخورده باید بعد از این جامعه را پیش ببرند، خود مقولهای نگرانکننده است. کودکان امروز قربانی جدی تفکرات سرمایهداری جهانی شدهاند.
روشن است کودکانی که زندگی در فقر را تجربه میکنند همواره از امکانات کمتری برخوردار خواهند بود. این کودکان در جنگها بیشتر آسیب میبینند و پیش از آنکه فرصت تصمیمگیری برای زندگی خود داشته باشند، قربانی تصمیم افرادی میشوند که به واسطه برخورداری از سهم گستردهتری از سرمایه میتوانند کودکان خود را از دایره قربانی شدن نجات دهند. این افراد گویی فراموش کردهاند که اگر کودکی نباشد، آیندهای نخواهد بود. آینده بشریت وامدار کودکانی است که امروز باید مقدس شمردشان و باید برای بهبود شرایط زندگیشان تصمیمسازی کرد.
هیچ برنامهای نداریم
ثریا عزیزپناه، فعال حقوق کودکان درباره شرایط فعلی زندگی کودکان در کشور به «جهان صنعت» گفت: ناکامیهای قابل توجهی درباره شرایط فعلی حقوق کودک در کشور وجود دارد هرچند امروز نگاه جامعه و مسوولان بیش از گذشته به آسیبهای حوزه کودک معطوف شده است.
این نگاه و سطح توجه به هیچ عنوان کافی و لازم نیست. از همین رو است که نیازمند توجه بیشتر و همچنین فعالیت بیشتر نهادهای مسوول به حوزه کودکان هستیم. این مهم را باید مورد توجه قرار دهیم که دوران کودکی، دورانی ناشناخته در جامعه باقی مانده است. این ناشناخته ماندن نیز از آنجا تشدید شده که مسوولان سعی درخوری برای بازنمایی دوره کودکی نکردهاند.
عزیزپناه در ادامه افزود: امروز حوزه کودک نیازمند توجه و برنامهریزی بنیادی است. حال آنکه بیش از ۱۰ سال است اسناد حمایتی از حقوق کودکان از نظر دور مانده و بین مسوولان پاسکاری میشود. همین روند منجر به آن شده که هیچ قانون عام حمایتی از کودکان وجود نداشته باشد. بنابراین به هیچ عنوان نمیتوان ادعا کرد مسوولان درباره حوزه کودک حتی شناختی سطحی داشته باشند. در شرایطی که ۲۵ درصد از جمعیت به کودکان اختصاص دارد، در صورت برنامهریزیهای هدفمند حجم قابل توجهی از آسیبهای اجتماعی در آینده کشور نیز ناخودآگاه حل خواهد شد.
این فعال حقوق کودک با تاکید بر اهمیت شکلگیری نهادی رسمی برای رسیدگی به امور کودکان ادامه داد: محرومیت و فقر کودکان را مورد حمله قرار داده و نمود عینی این روند را در نتایج کنکور سال جاری مشاهده کردیم. حال آنکه در صورت وجود یک نهاد رسمی میتوان انتظار داشت این نهاد برنامهریزیهای لازم را پیرامون حمایت از حقوق کودکان از جمله تحصیل عادلانه پیگیری کند. به هر روی قوانین بالادستی کشور از جمله قانون اساسی یکی از اساسیترین حقوق کودکان یعنی آموزش رایگان را مورد توجه قرار داده است. از همین رو انتظار میرود فضای آموزش رایگان مورد توجه قرار گیرد.
کودکان بازمانده از تحصیل
یکی از آسیبهای قابل توجه کودکان در کشور موضوع بازماندن از تحصیل است. این مهم نیز البته خود محصول فقر گسترده در جامعه است. بر اساس پژوهشهای جامعهشناسان منظور از کودک بازمانده از تحصیل، گروه سنی ۶ تا ۱۸ سالی است که در چرخه آموزشی کشور حضور ندارند و دو گروه را شامل میشوند. گروه اول، کودکان مناطق عشایری و روستاهای دورافتاده و کمجمعیت که از اول وارد سیستم آموزشی نمیشوند. به جز این کودکان تعداد کمی از کودکان و بهویژه دختران در روستاها و حاشیه شهرها به دلیل ناآگاهی، تعصب و فقر والدین، رنگ مدرسه را نمیبینند و اینها بیسواد مطلق هستند.
گروه دوم کودکانی هستند که در شش سالگی وارد مدرسه میشوند و پس از چند سال تحصیل به دلایل مختلفی ترک تحصیل میکنند. این کودکان بیشتر در سن کم وارد بازار کار شده و در شرایط نامناسب و ظالمانهای به ناچار به کودکان کار تبدیل میشوند. در میان کودکان لازمالتعلیم بازمانده از تحصیل آسیبپذیری دختران به دلیل شرایط خاص حاکم بر جامعه شهری و روستایی بیشتر و به عنوان یک مشکل جدی آموزشی و پرورشی مطرح است. براساس بررسیها فقر، بدسرپرستی، بچههای طلاق، مهاجرت، نبود علاقه و نداشتن انگیزه، بیماری و دیرآموزی از جمله علل ترک تحصیل کودکان لازمالتعلیم به شمار میروند.
اعتراف به نادیده گرفتن
سال گذشته رضوان حکیمزاده معاون آموزش ابتدایی وزیر آموزش و پرورش از شناسایی ۱۴۲ هزار کودک بازمانده از تحصیل در مقطع ابتدایی برای سال تحصیلی خبر داده بود و گفته بود که تلاش دارند زمان شناسایی و معرفی بازماندگان را نزدیک مهرماه انجام دهیم تا فرصت زیادی برای جذب آنها فراهم شود. حدود ۴۳ هزار دانشآموز نسبت به سال گذشته به مجموع دانشآموزان کشور افزوده شده است. معتقدم مدرسه در مناطق محروم و مرزی بهترین کانون شناسایی بازماندگان از تحصیل است. البته کمبود واقعی معلم به این معنی است که ما به چه میزان معلم مرتبط با دوره ابتدایی و آموزشدیده در کلاسهای درس نیاز داریم.
گزارش ها حاکی است بیش از ۶۰ درصد جمعیت دانشآموزی در دوره ابتدایی در کلاسهایی با تراکم بالای ۲۶ درصد تحصیل میکنندحکیمزاده گفته بود طبق مصوبه شورای آموزشوپرورش، تعداد دانشآموزان در کلاسهای درس تحت هیچ شرایطی نباید بیش از حد مجاز تشکیل شود. معلمان مناطق عشایری با توجه به شرایط دانشآموزان، از بین افراد عشایر و متخصص انتخاب میشوند، برای جذب معلم در مناطق عشایری سعی میکنیم سهمیه خاص را برای عشایران اختصاص دهیم تا نیرو از بین عشایران تامین و استفاده از سرباز معلمی محدود شود. نرخ پوشش پیشدبستانی در کشور از ۳۸ به ۷۱ درصد رسیده است، امسال دو استان خوزستان و قزوین به عنوان پایلوت برای پوشش ۱۰۰درصدی پیشدبستانی انتخاب شده و در برخی از استانهای محروم نیز این نرخ به بالای ۹۰ درصد رسیده است.
کاری برای کودکان
مقوله مهم دیگر کودکان کار است. هنوز آمار مشخصی از کودکان کار در ایران وجود ندارد این در حالی ست که آمارهای رسمی رقم دو میلیون کودک کار را در کشور نشان میدهند اما آمارهای غیررسمی از وجود هفت میلیون کودک کار خبر میدهند که ۵۰ درصد آنها را کودکان مهاجر از کشورهای افغانستان، پاکستان و … تشکیل میدهند. بیشتر این کودکان در بازه سنی ۱۰ تا ۱۵ سال قرار دارند اما براساس شواهد عینی اعضای جمعیت امام علی (ع) کودکان زیر پنج سال و حتی نوزاد که درگیر کار اجباری شدهاند را نیز داشتهایم. بیشتر این کودکان فاقد اوراق هویتی و شناسنامه هستند و اگر ایرانی باشند این مساله باعث میشود در صورت ایجاد آسیب برای کودک هیچ کمکی به او نتوان کرد.
بیشتر کاری که این کودکان به آن اشتغال دارند گلفروشی، دستفروشی و اسپند دود کنی بوده، این در حالی است که گاهی هم آنها ادامهدهنده شغل پدرشان هستند. این کودکان بیشتر از خانوادههایی هستند که والدین آنها بیکارند و یا کار مشخصی ندارند به همین دلیل کودک مجبور است جبران معاش را در خانواده انجام دهد. متاسفانه آمار اعتیاد در این خانوادهها بسیار بالاست. تعداد فرزندان در خانوادههای این کودکان به دلیل اینکه برای آنها سودآور است بسیار زیاد است. جامعه ما هیچ شناختی از کودک غربتی، کودک بلوچ و … ندارد و با مطالعه و مشاهده روند زندگی این کودکان از نزدیک روشن میکند که برخلاف تصوری که برخی گمان میکنند باندهایی این کودکان را اداره میکنند، آنها دارای خانواده بوده و از سوی خانواده خود مجبور به کار میشوند.
لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد