خردادماه را فراموش نکنید

نادر کریمی جونی
کدخبر: 572809

نادر-کریمی-جونی

نادر کریمی جونی

همیشه و در تمام جوامع وقوع جنگ و بحران باعث سختگیری بیشتر حکومت‌ها علیه آزادی‌های مدنی شهروندان می‌شود. جالب است که در همین رویدادها، میزان انسجام ملی افزایش می‌یابد و شهروندان کشور با درک بهتر موقعیت و شرایط حکومت رواداری بهتری نسبت به رفتارهای حکومت به خرج می‌دهند. در مقابل حکومت‌ها چنین رفتاری با شهروندان خود ندارند و به جای آنکه بهتر و بیشتر شهروند را درک کنند و به او مجال فراخ‌تر و آسوده‌تری برای بیان نظریات خود بدهند، محدودیت‌ها را افزایش می‌دهند و سختگیری بیشتری علیه مردمان و حکومت‌شوندگان اعمال می‌کنند. معمولا حکومت‌ها در چنین موقعیتی تصور می‌کنند اگر آزادی‌های مدنی را برای شهروندان خود به رسمیت بشناسند یا در این موقعیت حدود آزادی‌های مدنی شهروندان را توسعه دهند، ممکن است دشمن- که واقعا معلوم نیست چه کسی و با چه قابلیتی باشد- از این فرصت سوءاستفاده کند و ضربه‌ای کاری- که باز هم معلوم نیست چه ضربه‌ای و با چه میزان آسیب‌زایی باشد- به ساختار کشور وارد کند.

درست پس از پایان جنگ۱۲روزه با رژیم صهیونیستی و ایالات‌متحده آمریکا همین اتفاق در کشورمان افتاده و کار تا آنجا پیشرفت کرده است که برخی مقامات کشور، آزادی بیان را حتی به دولتمردان سابق هم برازنده ندیده‌اند و خواهان ساکت کردن ایشان شده‌اند. جالب است که دولتمردان ایرانی در دوران جنگ از اینکه ایرانیان با هر تفکر و خط‌مشی سیاسی- اجتماعی، از حاکمیت جمهوری اسلامی ایران پشتیبانی کرده و هیچ‌یک از خواست‌های دشمن را عملی نکرده‌اند، ابراز خوشحالی و شادمانی می‌کردند. در همان زمان به‌ویژه به دولت و سیاستگذاران حاکمیتی توصیه می‌شد که پاسخ پشتیبانی مردم از یکپارچگی سرزمین ایران و تداوم حیات جمهوری اسلامی در کشورمان، رواداری بیشتر و احترام گذاشتن موثر به خواست‌های مدنی و مشروع شهروندان است. در آن هنگام برخی مقامات ارشد کشور که از پشت کردن مردم به خواست‌های دشمن ذوق‌زده و خوشحال شده بودند در تریبون‌های گوناگون بر اعطای هرچه بیشتر آزادی‌های مدنی به ایرانیان تاکید می‌کردند و می‌گفتند که سپاسگزاری از حمایت مردم را حتما باید با محترم شمرده شدن و توسعه آزادی‌های مدنی نشان داد. روشن است که رفتاری جز این را می‌توان در زمره ناسپاسی‌ها دانست. به همین دلیل انتظار آن بود که چه تصمیم‌سازان نظام و چه تصمیم‌گیران میانی یا ارشد، در مقابل حمایت‌های راهبردی مردم از جمهوری اسلامی، همانطور که خود تاکید کرده بودند، سپاسگزار باشند و از ناسپاسی بپرهیزند. پس از وقوع و پایان جنگ ۱۲روزه اما ایرانیان، جمهوری اسلامی را خشمگین‌تر از همیشه دیده‌اند و به جای لبخند حکومت، تیغ حکومت را مشاهده کرده‌اند. چنانکه در همین روزها تعداد اعدام‌شدگان به شدت افزایش پیدا کرده و از چند هفته گذشته به این سوء تعداد بازداشت‌شدگانی که تنها به واسطه اظهارنظر مکتوب و شفاهی محکوم شناخته شده و حکم محکومیت دریافت کرده‌اند، به‌نحو قابل‌توجهی افزایش یافته است. در همین روزها اخباری از دستگیر شدن برخی نظریه‌پردازان و نویسندگان حوزه‌های سیاسی- اجتماعی به گوش رسیده است. پیش از آن هم اظهارنظر رییس‌جمهور و وزیر امور خارجه اسبق مورد تهاجم قرار گرفته بود. شدت حمله‌ها به حدی بود که رییس مجلس هم وارد میدان شد و به مقامات مذکور تذکر داد. نگارنده پیش از این در مورد خیانت روس‌ها به ایران در سوریه، اظهاراتی را از فرماندهان سپاه شنیده بود که با اظهارات حسن روحانی تطابق داشت ولی چرا وقتی این سخنان از زبان حسن روحانی شنیده شد، محافظه‌کاران و دلواپسان به او حمله کردند؟ چرا حتی در حد یک اظهارنظر ساده آن هم از جانب شخصی که اکنون مسوولیت سیاسی- حقوقی ندارد و حکومت می‌تواند از این اظهارات عبور کند، آزادی بیان برای شهروندان ایرانی محتمل نشده است؟

در عین حال موجب نگرانی است که روند آزادی بیان در حال محدود شدن و تحدید است. آیا می‌توان پذیرفت یک نفر که هیچ مشکل روحی ندارد و کاملا به زندگی امیدوار است به ناگاه به خودکشی دست بزند و جسد او در نقطه‌ای از شهر محل زندگی‌اش پیدا شود؟ آیا طبیعی است که افرادی به خاطر اظهارات مغایر با اهداف و منویات جمهوری اسلامی در ایران، به ناگاه از محل زندگی یا شغل خود ناپدید شوند و بعد خانواده در جریان بازداشت ایشان قرار بگیرد؟

حتما چیز یا چیزهایی باید تغییر کند. این تغییر باید از قله‌های نظام جمهوری اسلامی در ایران آغاز شود و رفتارهای محدودکننده و سختگیرانه را تغییر دهد. مقاماتی که اکنون بر مسند حاکمیت نشسته‌اند باید این نکته مهم و راهبردی را در نظر بگیرند که رویدادهای سخت قابل تکرار است.

وب گردی